31
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم

۲۲۰۸.امام زين العابدين علیه السلام ـ به نقل از جابر ـ :هنگامى كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خواست كه فاطمه عليها السلام را به ازدواج على علیه السلام در آورَد ، به او (على علیه السلام ) فرمود : «اى على ! تو به سوى مسجد روانه شو و من در پىِ تو مى‏آيم و در حضور مردمان ، همسرت مى‏دهم و از فضايل تو ، آن گونه مى‏گويم كه چشمت روشن شود» .
على علیه السلام گفت : من ، آكنده از شادى و خوش‏حالى ، از نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خارج شدم . در راه ، به ابو بكر و عمر برخوردم . گفتند : چه خبر ، اى ابو الحسن ؟ گفتم : قرار است پيامبر خدا ، فاطمه را به ازدواج من در آورَد . به من خبر داد كه خداوند ، او را به ازدواج من در آورده است . به زودى ، پيامبر خدا در پى من مى‏آيد تا [ اين خبر را ]در حضور مردمان ، باز گويد . آن دو نيز شاد و خوش‏حال شدند و با من به مسجد آمدند .
على علیه السلام گفت : به خدا سوگند ، هنوز به وسط مسجد نرسيده بوديم كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به ما پيوست ، و چهره‏اش از شادى و خوش‏حالى مى‏درخشيد . فرمود : «بلال كجاست ؟» . بلال گفت : بله ، در خدمتم ، اى پيامبر خدا ! سپس پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «مقداد كجاست ؟» . مقداد گفت : بله ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «سلمان كجاست ؟» . سلمان گفت : بله ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «ابو ذر كجاست ؟» . ابو ذر گفت : بله ، اى پيامبر خدا ! چون اينان در برابر پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ايستادند ، فرمود : «همگى برويد و در اطراف مدينه بِايستيد و مهاجران و انصار و مسلمانان را جمع كنيد» .
آنان به فرمان پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله رفتند . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله پيش رفت و در بالاترين پلّه منبر نشست . هنگامى كه مردم در مسجد جمع شدند ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله برخاست و حمد و ثناى خدا را به جا آورد و فرمود : «ستايش ، ويژه خدايى است كه آسمان را ساخت و بر افراشت ، و زمين را پهن كرد و گسترانْد ، و با كوه‏هاى ميخ‏آسا استوارش ساخت ، و از آن ، آب و چراگاه‏هايش را بيرون آورد ؛ همان خدايى كه از صفاتى كه وصف كنندگان براى وصف او مى‏گويند ، برتر است و از آنچه گويندگان در تجليل او به زبان مى‏آورند ، فراتر است ؛ همو كه بهشت را پاداش پرهيزگاران قرار داد ، و آتش را كيفر ستمكاران ، و مرا براى مؤمنان ، رحمت و براى كافران ، مايه كيفر و نقمت قرار داد .
اى بندگان خدا ! شما در سراى آرزو قرار داريد ، ميان زندگى و مرگ ، و تن‏درستى و بيمارى‏ها ؛ در سرايى كه همه چيز آن ، زوال يافتنى است و جايگاه دگرگونى حالات است ، و مايه كوچيدن ، قرار داده شده است . پس رحمت خدا بر آن مردى كه آرزويش را كوتاه سازد و در عملش بكوشد و زيادى مالش را انفاق كند و زيادى سخن خويش را نگه دارد و آن را براى روز نيازمندى‏اش پيش فرستد ؛ روزى كه در آن ، مُردگان محشور مى‏شوند ، و صداها فرود مى‏آيند ، و فرزندان و مادران ، يكديگر را نمى‏شناسند «و مردم را مَست مى‏بينى ، در حالى كه مست نيستند». «آن روز ، خدا جزاى سزاوار آنان را به طور كامل مى‏دهد و خواهند دانست كه خداوند ، همان حقيقت آشكار است»؛ «روزى كه هر كسى آن كار نيكى را كه كرده و آن بدى‏اى را كه مرتكب شده ، حاضر شده مى‏يابد ، و آرزو مى‏كند كه اى كاش ، ميان او و آن [ كارهاى بد ، ]فاصله‏اى دور بود». «پس هر كس به وزن ذرّه‏اى نيكى كند ، آن را مى‏بيند و هر كس به وزن ذرّه‏اى بدى كند ، آن را مى‏بيند»؛ براى روزى كه در آن ، پيوندهاى نَسَبى از ميان مى‏روند و رشته‏ها[ ى خويشاوندى ]بريده مى‏شوند و گناهكاران ، با سختى ، حسابرسى مى‏شوند و به سوى عذاب ، رانده مى‏شوند ، «و [در آن روز ، ]هر كس را از آتش دور سازند و به بهشت در آوردند ، بى ترديد ، به رستگارى دست يافته است . زندگى دنيا ، چيزى جز متاعى فريبنده نيست».
اى مردم ! پيامبران ، حجّت‏هاى خدا در زمين او و گويندگانِ از كتاب او و عمل كنندگان به وحى اويند . خداوند عز و جل به من فرمان داده كه دخترم فاطمه را به ازدواج برادرم و پسرعمويم و نزديك‏ترينِ مردمان به من ، يعنى على بن ابى طالب ، در آورم . خداوند عز و جل او را در آسمان ، به همسرى فاطمه در آورد و فرشتگان را بر آن ، گواه گرفت و به من فرمان داد كه در زمين نيز او را به ازدواج فاطمه در آورم و شما را بر آن ، گواه گيرم» .
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله سپس نشست و فرمود : «برخيز ـ اى على ـ و براى خودت خطبه[ ى عقد را] بخوان» .
على علیه السلام گفت : اى پيامبر خدا ! با وجود شما ، من خطبه را بخوانم ؟ !
فرمود : «بخوان ؛ زيرا جبرئيل به من دستور داد كه به تو دستور دهم خطبه‏ات را خودت بخوانى . اگر داوود علیه السلام خطيب بهشت نبود ، بى گمان ، تو [ خطيب آن ]بودى ، اى على !» . آن گاه ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «اى مردم ! سخن پيامبرتان را بشنويد . خداوند ، چهار هزار پيامبر بر انگيخت كه هر پيامبرى ، يك جانشين داشت ، و من ، بهترينِ پيامبران هستم و جانشينم ، بهترينِ جانشينان است» .
سپس پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله سكوت كرد و على علیه السلام سخن آغاز كرد و گفت : ستايش ، ويژه خدايى است كه كليدهاى دانش خود را به گويندگان ، الهام فرمود ، و دل‏هاى پرهيزگاران را با پرتوهاى عظمتش ، روشن نمود ، و راه‏هاى رهپويان را با نشانه‏هاى احكامش ، هويدا ساخت ، و جهانيان را به وجود پسرعموى برگزيده‏ام ، دل‏شاد كرد ، تا آن كه دعوت او بر دعوت ملحدان ، برتر آمد و آيين او بر باطل‏هاى باطل‏گرايان ، چيره گشت ، و او را واپسينِ پيامبران و سَرور فرستادگان قرار داد . پس او پيام پروردگارش را [ به مردمان ]رسانْد و فرمان او را اجرا كرد و نشانه‏هاى خدا را از جانب او ابلاغ نمود .
ستايش ، ويژه خداوندى است كه با قدرت خويش ، بندگان را آفريد ، و با دينش آنان را عزّت بخشيد ، و به وجود پيامبرش محمّد ، مفتخرشان نمود ، و مهر ورزيد و گرامى داشت ، و ارجمندى و بزرگى بخشيد . ستايش ، ويژه خداوند است ، به خاطر نعمت‏ها و احسان‏هايش . گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خداى يكتا نيست ؛ گواهىِ خالصانه‏اى كه او را خشنود گردانَد ، و درود خدا بر محمّد باد ؛ درودى كه او را [ به خدا ]نزديك كند و بهره‏مندش سازد !
و بعد ، ازدواج ، از امورى است كه خداوند متعال ، بِدان فرمان و اجازه داده است ، و اين مجلس ما ، از آن مجلس‏هايى است كه خدا به آن فرمان داده و مورد رضايت اوست . اينك ، محمّد بن عبد اللّه‏ ، پيامبر خدا ، دخترش فاطمه را با مَهريّه چهارصد درهم و يك دينار ، به ازدواج من در آورد ، و من ، بِدان راضى‏ام . پس ، از خودِ ايشان بپرسيد و گواه باشيد . مسلمانان گفتند : اى پيامبر خدا ! آيا به او همسر دادى ؟ پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «آرى» . مسلمانان گفتند : خداوند ، بر هر دوىِ آنان مبارك گردانَد و آن دو را پيوسته در كنار هم بدارَد !


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
30

۲۲۰۸.الإمام زين العابدين عليه السلام عن جابر :لَمّا أرادَ رَسولُ اللّهِ أن يُزَوِّجَ فاطِمَةَ عَلِيّا عليه السلام قالَ لَهُ : اُخرُج يا أبَا الحَسَنِ إلَى المَسجِدِ ، فَإِنّي خارِجٌ في أثَرِكَ ومُزَوِّجُكَ بِحَضرَةِ النّاسِ ، وذاكِرٌ مِن فَضلِكَ ما تَقَرُّ بِهِ عَينُكَ .
قالَ عَلِيٌّ عليه السلام : فَخَرَجتُ مِن عِندِ رَسولِ اللّهِ وأَنَا مُمتَلِئٌ فَرَحا وسُرورا ، فَاستَقبَلَني أبو بَكرٍ وعُمَرُ ، فَقالا : ما وَراءَكَ يا أبَا الحَسَنِ ؟ فَقُلتُ : يُزَوِّجُني رَسولُ اللّهِ فاطِمَةَ ، وأَخبَرَني أنَّ اللّهَ قَد زَوَّجَنيها ، وهذا رَسولُ اللّهِ خارِجٌ في أثَري لِيَذكُرَ بِحَضرَةِ النّاسِ . فَفَرِحا وسُرّا ، ودَخَلا مَعِيَ المَسجِدَ .
قالَ عَلِيٌّ عليه السلام : فَوَ اللّهِ ، ما تَوَسَّطناهُ حَتّى لَحِقَ بِنا رَسولُ اللّهِ ، وإنَّ وَجهَهُ لَيَتَهَلَّلُ فَرَحا وسُرورا ، فَقالَ صلى اللّه عليه و آله : أينَ بِلالٌ ؟ فَأَجابَ : لَبَّيكَ وسَعدَيكَ يا رَسولَ اللّهِ ، ثُمَّ قالَ : أينَ المِقدادُ ؟ فَأَجابَ : لَبَّيكَ يا رَسولَ اللّهِ ، ثُمَّ قالَ : أينَ سَلمانُ ؟ فَأَجابَ : لَبَّيكَ يا رَسولَ اللّهِ ، ثُمَّ قالَ : أينَ أبو ذَرٍّ ؟ فَأَجابَ : لَبَّيكَ يا رَسولَ اللّهِ ، فَلَمّا مَثُلوا بَينَ يَدَيهِ قالَ : اِنطَلِقوا بِأَجمَعِكُم فَقوموا في جَنَباتِ المَدينَةِ وَاجمَعُوا المُهاجِرينَ وَالأَنصارَ وَالمُسلِمينَ . فَانطَلَقوا لأِمرِ رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله .
وأَقبَلَ رَسولُ اللّهِ فَجَلَسَ عَلى أعلى دَرَجَةٍ مِن مِنبَرِهِ ، فَلَمّا حَشَدَ المَسجِدُ بِأَهلِهِ ، قامَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله فَحَمِدَ اللّهَ وأَثنى عَلَيهِ ، وقالَ :
«الحَمدُ للّهِ الَّذي رَفَعَ السَّماءَ فَبَناها ، وبَسَطَ الأَرضَ فَدَحاها ، وأَثبَتَها بِالجِبالِ فَأَرساها ، وأَخرَجَ مِنها ماءَها ومَرعاها ، الَّذي تَعاظَمَ عَن صِفاتِ الواصِفينَ ، وتَجَلَّلَ عَن تَحبيرِ لُغاتِ النّاطِقينَ ، وجَعَلَ الجَنَّةَ ثَوابَ المُتَّقينَ ، وَالنّارَ عِقابَ الظّالِمينَ ، وجَعَلَني رَحمَةً لِلمُؤمِنينَ ، ونَقِمَةً عَلَى الكافِرينَ .
عِبادَ اللّه‏ ، إنَّكُم في دارِ أمَلٍ ، بَينَ حَياةٍ وأَجَلٍ ، وصِحَّةٍ وعِلَلٍ ، دارِ زَوالٍ ، وتَقَلُّبِ أحوالٍ ، جُعِلَت سَبَبا لِلاِرتِحالِ ، فَرَحِمَ اللّهُ امرَءاً قَصَّرَ مِن أمَلِهِ ، وجَدَّ في عَمَلِهِ ، وأَنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ ، وأَمسَكَ الفَضلَ مِن قولِهِ ، فَقَدَّمَهُ لِيَومِ فاقَتِهِ ، يَومٍ تُحشَرُ فيهِ الأَمواتُ ، وتَخشَعُ فيهِ الأَصواتُ ، وتُنكرُ الأَولادُ وَالاُمَّهاتُ ، « وَ تَرَى النَّاسَ سُكَـرَى وَ مَا هُم بِسُكَـرَى »۱، « يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ »۲، « يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا »۳،« فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ »۴، لِيومٍ تَبطُلُ فيهِ الأَنسابُ ، وتُقطَعُ الأَسبابُ ، ويَشتَدُّ فيهِ عَلَى المُجرِمينَ الحِسابُ ، ويُدفَعونَ إلَى العَذابِ « فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَآ إِلاَّ مَتَـعُ الْغُرُورِ »۵.
أيُّهَا النّاسُ ، إنَّمَا الأَنبِياءُ حُجَجُ اللّهِ في أرضِهِ ، النّاطِقونُ بِكِتابِهِ ، العامِلونَ بِوَحيِهِ ، وإنَّ اللّهَ عزّ و جلّ أمَرَني أن اُزَوِّجَ كَريمَتي فاطِمَةَ بِأَخي وَابنِ عَمّي وأَولَى النّاسِ بي ، عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ ، وَاللّهُ عَزَّ شَأنُهُ قَد زَوَّجَهُ بِها فِي السَّماءِ بِشَهادَةِ المَلائِكَةِ ، وأَمَرَني أن اُزَوِّجَهُ فِي الأَرضِ ، وَاُشهِدَكُم عَلى ذلِكَ» .
ثُمَّ جَلَسَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ، ثُمَّ قالَ : قُم يا عَلِيُّ فَاخطُب لِنَفسِكَ ، قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أخطُبُ وأَنتَ حاضِرٌ ؟ ! قالَ : اُخطُب ، فَهكَذا أمَرَني جَبرَئيلُ أن آمُرَك أن تَخطُبَ لِنَفسِكَ ، ولَولا أنَّ الخَطيبَ فِي الجِنانِ داودُ لَكُنتَ أنتَ يا عَلِيُّ .
ثُمَّ قالَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله : أيُّهَا الناسُ ! اِسمَعوا قَولَ نَبِيِّكُم ، إنَّ اللّهَ بَعَثَ أربَعَةَ آلافِ نَبِيٍّ ، لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيٌّ ، وأَنا خَيرُ الأَنبِياءِ ، ووَصِيّي خَيرُ الأَوصِياءِ ، ثُمَّ أمسَكَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله .
وَابتَدَأَ عَلِيٌّ عليه السلام فَقالَ :
«الحَمدُ للّهِ الَّذي ألهَمَ بِفَواتِحِ عِلمِهِ النّاطِقينَ، وأَنارَ بِثَواقِبِ عَظَمَتِهِ قُلوبَ المُتَّقينَ، وأَوضَحَ بِدَلائِلِ أحكامِهِ طُرُقَ السّالِكينَ ، وأَبهَجَ بِابنِ عَمِّيَ المُصطَفَى العالَمينَ ، حَتّى عَلَت دَعوَتُهُ دَعوَةَ المُلحِدينَ ، وَاستَظهَرَت كَلِمَتُهُ عَلى بَواطِلِ المُبطِلينَ ، وجَعَلَهُ خاتَمَ النَّبِيّينَ ، وسَيِّدَ المُرسَلينَ ، فَبَلَّغَ رِسالَةَ رَبِّهِ ، وصَدَعَ بِأَمرِهِ ، وبَلَّغَ عَنِ اللّهِ آياتِهِ .
وَ الحَمدُ للّهِ الَّذي خَلَقَ العِبادَ بِقُدرَتِهِ ، وأَعَزَّهُم بِدينِهِ ، وأَكرَمَهُم بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ صلى اللّه عليه و آله ، ورَحِمَ وكَرَّمَ وشَرَّفَ وعَظَّمَ .
وَالحَمدُ للّهِ عَلى نَعمائِهِ وأَياديهِ ، وأَشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ شَهادَةَ إخلاصٍ تُرضيهِ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ صَلاةً تُزلِفُهُ وتُحظيهِ . وبَعدُ :
فَإِنَّ النِّكاحَ مِمّا أمَرَ اللّهُ (تَعالى) بِهِ وأَذِنَ فيهِ ، ومَجلِسُنا هذا مِمّا قَضاهُ ورَضِيَهُ ، وهذا مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ رَسولُ اللّهِ زَوَّجَنِي ابنَتَهُ فاطِمَةَ ، عَلى صَداقِ أربَعِمِئَةِ دِرهَمٍ ودينارٍ ، وقَد رَضيتُ بِذلِكَ ، فَاسألَوهُ وأَشهَدوا» .
فَقالَ المُسلِمونَ : زَوَّجتَهُ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ المُسلِمونَ : بارَكَ اللّهُ لَهُما وعَلَيهِما ، وجَمَعَ شَملَهُما .۶

1.الحجّ : ۲ .

2.النور : ۲۵ .

3.آل عمران : ۳۰ .

4.الزلزلة : ۷ ـ ۸ .

5.آل عمران : ۱۸۵ .

6.دلائل الإمامة : ص ۸۸ ح ۲۴ عن اللّيث عن الإمام الصادق عن أبيه عليهما السلام ، بحار الأنوار : ج ۱۰۳ ص ۲۶۹ ح ۲۱ نقلاً عن مسند فاطمة عليها السلام .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9818
صفحه از 541
پرینت  ارسال به