27
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم

۲۲۰۵.امام زين العابدين علیه السلام :پيامبر صلى اللّه عليه و آله هنگامى كه فاطمه عليها السلام را به عقد ازدواج على علیه السلام در آورد ، خطبه آن را چنين خواند : «ستايش ، ويژه خدايى است كه به خاطر نعمت‏هايش ستوده مى‏شود ، به خاطر قدرتش ، پرستيده مى‏شود ، به خاطر چيرگى‏اش ، فرمان برده مى‏شود ، به آنچه نزد اوست ، رغبت و از عذابش ترسيده مى‏شود ، و فرمانش در آسمان و زمينش نافذ است . خداوند عز و جل به من دستور داد كه فاطمه را به همسرىِ على در آورم . من نيز او را با [ مهريّه ]چهارصد مثقال نقره ، به همسرىِ او در آوردم ، اگر على به آن راضى باشد» .
سپس طبقى خرماى نارس خواست و فرمود : «تاراج كنيد !» . در همان حال كه به طرف سينى حمله مى‏برديم ، على علیه السلام وارد شد . پيامبر صلى اللّه عليه و آله به روى او لبخند زد و سپس فرمود : «اى على ! آيا مى‏دانى كه خداوند عز و جلبه من دستور داد كه فاطمه را به همسرىِ تو در آورم ؟ اينك ، من او را با مهريّه چهارصد مثقال نقره ، به همسرىِ تو در آوردم ، اگر تو راضى باشى» . على علیه السلام گفت : راضى‏ام به رضاى خداوند عز و جل و پيامبر او . پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «خدا همواره شما را با هم بدارد و خوش‏بختتان بگرداند و به هر دوىِ شما بركت دهد و نسل بسيار و پاكى را از شما به دنيا بياورد !» .

۲۲۰۶.تاريخ دمشق ـ به نقل از اَنَس ـ :در محضر پيامبر صلى اللّه عليه و آله بودم كه وحى ، ايشان را فرا گرفت . پس چون به حال طبيعى خود باز گشت ، فرمود : «آيا مى‏دانى جبرئيل از نزد پروردگار عرش ، چه آورد ؟» . گفتم : نه . فرمود : «پروردگارم به من فرمان داد كه فاطمه را به همسرىِ على بن ابى طالب در آورم . پس برو و ابو بكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير را و به تعداد ايشان از انصار ، نزد من فرابخوان» .
من رفتم و آنان را فرا خواندم . چون در جاى خود نشستند ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «ستايش، ويژه خداوندى است كه به خاطر نعمت‏هايش ، ستوده مى‏شود ، به خاطر قدرتش پرستش مى‏گردد ، به سبب كلامش از او فرمان مى‏برند ، از عذابش مى‏ترسند ، و به آنچه نزد اوست ، رغبت مى‏ورزند ؛ خدايى كه فرمانش در آسمان و زمينش نافذ است ؛ همو كه آفريدگان را به قدرت خود آفريد ، و با احكامش آنها را از يكديگر جدا ساخت ، و با دينش به آنان عزّت بخشيد ، و به وجود پيامبرش محمّد ، آنان را مفتخر داشت .
سپس خداوند ، ازدواج را مايه پيوند نَسَبى و راهى گشوده قرار داد ، و با آن ، ارحام را به هم پيوند داد و مردمان را بِدان ملزم ساخت . خداوند ـ تبارك و تعالى ـ فرموده است : «و او كسى است كه از آب ، آدمى را آفريد و آن را [ مايه خويشاوندىِ ] نَسَبى و سببى قرار داد و پروردگار تو ، همواره تواناست». پس فرمان خدا به سوى قضاى او ، روان است و قضاى او به سوى قَدَرش روان است و هر قضايى را قَدَرى است ، و هر قَدَرى را سرآمدى ، و هر سرآمدى را نبِشته‏اى : «خدا آنچه را بخواهد ، محو مى‏كند يا باقى مى‏گذارد و اصل كتاب ، نزد اوست».
پروردگارم مرا فرمان داده تا فاطمه را به ازدواج على بن ابى طالب در آورم ، و من شما را گواه مى‏گيرم كه فاطمه را با مهريّه چهارصد مثقال نقره ، به همسرىِ او در آوردم ، اگر على بِدان راضى باشد» .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله على را در پى كارى فرستاده بود . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله سپس طبقى خرماى نارَس خواست و آن را در برابر خويش نهاد و فرمود : «تاراج كنيد !» . ما مشغول تاراج كردن سينى خرما بوديم كه على علیه السلام آمد . پيامبر صلى اللّه عليه و آله لبخندى زد و فرمود : «اى على ! خداوند ، مرا فرمود تا فاطمه را به همسرىِ تو در آورم و من او را با مهريّه چهارصد مثقال نقره ، به همسرىِ تو در آوردم ، البتّه اگر تو راضى باشى» .
على علیه السلام گفت : راضى‏ام ، اى پيامبر خدا ! و سپس براى خدا به سجده افتاد و چون سرش را از سجده برداشت ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله به او فرمود : «خداوند به شما دو تن ، بركت دهد و مباركتان باشد و نسل بسيار و پاكى را از شما به دنيا آورَد !» .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
26

۲۲۰۵.الإمام زين العابدين عليه السلام :خَطَبَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله حينَ زَوَّجَ فاطِمَةَ عليها السلام مِن عَلِيٍّ عليه السلام فَقالَ : الحَمدُ للّهِ المَحمودِ بِنِعمَتِهِ ، المَعبودِ بِقُدرَتِهِ ، المُطاعِ بِسُلطانِهِ ، المَرهوبِ مِن عَذابِهِ ، المَرغوبِ إلَيهِ فيما عِندَهُ ، النافِذِ أمرُهُ في سَمائِهِ وأَرضِهِ . ثُمَّ إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ أمَرَني أن اُزَوِّجَ فاطِمَةَ مِن عَلِيٍّ ، فَقَد زَوَّجتُهُ عَلى أربَعِمِئَةِ مِثقالِ فِضَّةٍ إن رَضِيَ بِذلِكَ عَلِيٌّ .
ثُمَّ دَعا صلى اللّه عليه و آله بِطَبَقِ بُسرٍ۱، ثُمَّ قالَ : اِنتَهِبوا۲ ، فَبَينا نَنتَهِبُ إذ دَخَلَ عَلِيٌّ عليه السلام ، فَتَبَسَّمَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله في وَجهِهِ ، ثُمَّ قالَ : يا عَلِيُّ ، أعَلِمتَ أنَّ اللّهَ عزّ و جلّ أمَرَني أن اُزَوِّجَكَ فاطِمَةَ ؟ فَقَد زَوَّجتُكَها عَلى أربَعِمِئَةِ مِثقالِ فِضَّةٍ إن رَضيتَ .
فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : رَضيتُ بِذلِكَ عَنِ اللّهِ عزّ و جلّ وعَن رَسولِهِ .
فَقالَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله : جَمَعَ اللّهُ شَملَكُما ، وأَسعَدَ جَدَّكُما ، وبارَكَ عَلَيكُما ، وأَخرَجَ مِنكُما كَثيرا طَيِّبا .۳

۲۲۰۶.تاريخ دمشق عن أنس :بَينا أنا عِندَ النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله إذ غَشِيَهُ الوَحيُ ، فَلَمّا سُرِّيَ عَنهُ قالَ : هَل تَدري ما جاءَ بِهِ جِبريلُ مِن عِندِ صاحِبِ العَرشِ ؟ قُلتُ : لا ، قالَ : إنَّ رَبّي أمَرَني أن اُزَوِّجَ فاطِمَةَ مِن عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ . اِنطَلِق فَادعُ لي أبابَكرٍ وعُمَرَ وعُثمانَ وطَلحَةَ وَالزُّبَيرَ ، وبِعَدَدِهِم مِنَ الأَنصارِ .
فَانطَلَقتُ فَدَعَوتُهُم ، فَلَمّا أخَذُوا المَقاعِدَ قالَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله :
الحَمدُ للّهِ المَحمودِ بِنِعَمِهِ ، المَعبودِ بِقُدرَتِهِ ، المُطاعِ بِلِسانِهِ ، المَرهوبِ مِن عَذابِهِ ، المَرغوبِ إلَيهِ فيما عِندَهُ ، النافِذِ أمرُهُ في سَمائِهِ وأَرضِهِ ، الَّذي خَلَقَ الخَلقَ بِقُدرَتِهِ ، ومَيَّزَهُم بِأَحكامِهِ ، وأَعَزَّهُم بِدينِهِ ، وكَرَّمَهُم بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ صلى اللّه عليه و آله . ثُمَّ إنَّ اللّهَ جَعَلَ المُصاهَرَةَ نَسَبا لاحِقا وأَمرا مَفتوحا ، وَشَجَ بِهِ الأَرحامَ وأَلزَمَهَا الأَنامَ ، فَقالَ تَبارَكَ وتَعالى : « وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا وَ كَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا »، فَأَمرُ اللّهُ يَجري إلى قَضائِهِ ، وقَضاؤُهُ يَجري إلى قَدَرِهِ ، ولِكُلِّ قَضاءٍ قَدَرٌ ، ولِكُلِّ قَدَرٍ أجَلٌ ، ولِكُلِّ أجَلٍ كِتابٌ « يَمْحُواْ اللَّهُ مَا يَشَآءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْكِتَـبِ »۴.ثُمَّ إنَّ رَبّي أمَرَني أن اُزَوِّجَ فاطِمَةَ مِن عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ ، فَاُشهِدُكُم أنّي قَد زَوَّجتُهُ إيّاها عَلى أربَعِمِئَةِ مِثقالِ فِضَّةٍ إن رَضِيَ بِذلِكَ عَلِيٌّ .
و كانَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله قَد بَعَثَهُ في حاجَةٍ . ثُمَّ إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله دَعا بِطَبَقٍ فيهِ بُسرٌ فَوَضَعَهُ بَينَ أيدينا ، وقالَ : اِنتَهِبوا ، فَبَينا نَحنُ نَنتَهِبُ إذ أقبَلَ عَلِيٌّ ، فَتَبَسَّمَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله وقالَ : يا عَلِيُّ ، إنَّ اللّهَ أمَرَني أن اُزَوِّجَكَ فاطِمَةَ ، وقَد زَوَّجتُكَها عَلى أربَعِمِئَةِ مِثقالِ فِضَّةٍ إن رَضيتَ .
فَقالَ عَلِيٌّ : رَضيتُ يا رَسولَ اللّهِ . ثُمَّ خَرَّ للّهِ ساجِدا ، فَلَمّا رَفَعَ رَأسَهُ قالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله : بارَكَ اللّهُ فيكُما ، وبارَكَ عَلَيكُما ، وأَخرَجَ مِنكُمَا الكَثيرَ الطَّيِّبَ .۵

1.البُسر : التمر قبل أن يرطب لغضاضته (لسان العرب : ج ۴ ص ۵۸ «بسر») .

2.نهب النهب وانتهبه : أخذه (لسان العرب : ج ۱ ص ۷۷۳ ، «نهب») .

3.مكارم الأخلاق : ج ۱ ص ۴۵۱ ح ۱۵۴۵ ، بحار الأنوار : ج ۱۰۳ ص ۲۶۵ ح ۶ .

4.الرعد : ۳۹ .

5.تاريخ دمشق : ج ۵۲ ص ۴۴۴ ح ۱۱۱۱۴ ، الأوائل لأبي هلال : ص ۷۹ ، المناقب للخوارزمي : ص ۳۳۶ ح ۳۵۷ كلاهما نحوه ؛ روضة الواعظين : ص ۱۶۴ ، كشف الغمّة : ج ۱ ص ۳۴۸ كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج ۴۳ ص ۱۱۹ ح ۲۹ وراجع : الصواعق المحرقة : ص ۱۶۲ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9821
صفحه از 541
پرینت  ارسال به