255
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم

۲۴۸۲.امام باقر علیه السلام :جوانى يهودى ، فراوان نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله مى‏آمد تا آن جا كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله با او راحت گرفت [ و خودمانى و صميمى شد] و گاه او را در پى كارى مى‏فرستاد ، و گاه آن جوان برايش به كسانى نامه مى‏نوشت . پيامبر صلى اللّه عليه و آله چند روزى او را نيافت . در باره‏اش پرسيد و كسى به پيامبر صلى اللّه عليه و آله گفت : او را در آخرين روز زندگى دنيوى‏اش ترك كردم .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله با گروهى از يارانش نزد او آمدند و از بركت پيامبر صلى اللّه عليه و آله ، هيچ كس با او سخن نمى‏گفت ، مگر آن كه پاسخش را مى‏داد . پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «اى جوان !» و او چشمانش را گشود و گفت : بله ، بله ، اى ابو القاسم ! فرمود : «بگو : گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خداوند نيست و من ، محمّد پيامبر خدايم» . جوان به پدرش نگريست؛ ولى پدرش چيزى به او نگفت . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله دوباره او را صدا زد و مانند سخن اوّلش را به او فرمود . غلام رو به سوى پدرش كرد و باز پدرش چيزى به او نگفت . آن گاه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بار سوم ، او را صدا زد و غلام رو به سوى پدرش كرد و پدر گفت : اگر مى‏خواهى ، بگو ، و اگر مى‏خواهى ، نگو .
جوان گفت : «گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خداوند نيست و تو پيامبر خدايى» و همان جا [ و همان لحظه ]در گذشت . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به پدر او فرمود : «از نزد ما بيرون برو» و سپس به يارانش فرمود : «او را غسل دهيد و كفن كنيد و نزد من بياوريد تا بر او نماز بخوانم» . آن گاه بيرون آمد ، در حالى كه مى‏گفت : «ستايش ، ويژه خدايى است كه امروز به وسيله من ، انسانى را از آتش ، نجات داد» .

۷ / ۱۲

آزاد كردن بنده خود به خاطر خوب نماز خواندن

۲۴۸۳.المعجم الكبير ـ به نقل از سلمة بن اكوع ـ :پيامبر صلى اللّه عليه و آله غلامى به نام يسار داشت . او را ديد كه خوب نماز مى‏خواند . پس آزادش كرد و او را به كار شترانش در حرّه۱] در نزديكى مدينه ] گماشت .

1.حرّه ، به زمينى سنگلاخ مى‏گويند كه سنگ‏هايش سياه مى‏نمايد ، گويى كه با آتش سوخته است ؛ و دو سوى مدينه اين گونه اند .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
254

۲۴۸۲.الإمام الباقر عليه السلام :كانَ غُلامٌ مِنَ اليَهودِ يَأتِي النَّبِيَّ صلى اللّه عليه و آله كَثيرا حَتَّى استَخَفَّهُ ، ورُبَّما أرسَلَهُ في حاجَةٍ ، ورُبَّما كَتَبَ لَهُ الكِتابَ إلى قَومٍ ، فَافتَقَدَهُ أيّاما ، فَسَأَلَ عَنهُ ، فَقالَ لَهُ قائِلٌ : تَرَكتُهُ في آخِرِ يَومٍ مِن أيّامِ الدُّنيا .
فَأَتاهُ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله في ناسٍ مِن أصحابِهِ ، وكانَ لَهُ صلى اللّه عليه و آله بَرَكَةٌ لا يَكادُ يُكَلِّم أحَدا إلاّ أجابَهُ ، فَقالَ : يا غُلامُ ! فَفَتَحَ عَينَيهِ ، وقالَ : لَبَّيكَ يا أبَا القاسِمِ ، قالَ : قل : أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ ، وأَنّي مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ ، فَنَظَرَ الغُلامُ إلى أبيهِ ، فَلَم يَقُل لَهُ شَيئا ، ثُمَّ ناداهُ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ثانِيَةً ، وقالَ لَهُ مِثلَ قَولِهِ الأَوَّلِ ، فَالتَفَتَ الغُلامُ إلى أبيهِ ، فَلَم يَقُل لَهُ شَيئا ، ثُمَّ ناداهُ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ثالِثَةً ، فَالتَفَتَ الغُلامُ إلى أبيهِ ، فَقالَ : إن شِئتَ فَقُل ، وإن شِئتَ فلا ، فَقالَ الغُلامُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ ، وأَنَّكَ رَسولُ اللّهِ . وماتَ مَكانَهُ .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله لِأَبيهِ : اُخرُج عَنّا . ثُمَّ قالَ صلى اللّه عليه و آله لِأَصحابِهِ : غَسِّلوهُ وكَفِّنوهُ ، وَأتوني بِهِ لِأُصَلِّيَ عَلَيهِ . ثُمَّ خَرَجَ وهُوَ يَقولُ : الحَمدُ للّهِ الَّذي أنجى بِيَ اليَومَ نَسَمَةً مِنَ النّارِ .۱

۷ / ۱۲

عِتقُهُ لِمَولىً لَهُ لِحُسنِ صَلاتِهِ

۲۴۸۳.المعجم الكبير عن سلمة بن الأكوع :كانَ لِلنَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله غُلامٌ يُقالُ لَهُ : يَسارٌ ، فَنَظَرَ إلَيهِ يُحسِنُ الصَّلاةَ ، فَأَعتَقَهُ وبَعَثَهُ في لِقاحٍ۲لَهُ بِالحَرَّةِ۳.۴

1.الأمالي للطوسي : ص ۴۳۸ ح ۹۸۰ عن جابر ، مستدرك الوسائل : ج ۲ ص ۱۵۳ ح ۱۶۷۷ .

2.اللِّقاح : ذوات الألبان ، الواحدة : لقوح (النهاية : ج ۴ ص ۲۶۲ «لقح») .

3.الحَرَّةُ : أرض ذات حجارة سود نخرة كأنّها اُحرقت بالنار (معجم البلدان : ج ۲ ص ۲۴۵) .

4.المعجم الكبير : ج ۷ ص ۶ ح ۶۲۲۳ ، فتح الباري : ج ۱ ص ۳۳۹ ذيل ح ۲۳۳ ، الإصابة : ج ۶ ص ۵۳۵ الرقم ۹۳۶۱ ، تفسير ابن كثير : ج ۳ ص ۹۱ ، اُسد الغابة : ج ۵ ص ۴۷۹ الرقم ۵۶۲۸ نحوه .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6270
صفحه از 541
پرینت  ارسال به