۲۴۶۸.صحيح مسلم ـ به نقل از اَنَس ـ :نُه سال به پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خدمت كردم و هرگز سراغ ندارم كه به من فرموده باشد : «چرا چنين و چنان كردى ؟» و هيچ گاه بر من خرده نگرفت .
۲۴۶۹.صحيح البخارى ـ به نقل از اَنَس ـ :در سفر و حضر ، به پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خدمت كردم و هيچ گاه براى كارى كه كردم ، نفرمود : «چرا چنين كردى ؟» ، يا اگر كارى را نكردم ، نفرمود : «چرا آن را نكردى ؟» .
۲۴۷۰.سنن ابن ماجة ـ به نقل از مردى از قبيله بنى سَوئه ـ :به عايشه گفتم : از اخلاق پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله برايم بگو . گفت : آيا قرآن نمىخوانى : «و تو بر خلقى بزرگ هستى»؟ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله با يارانش بود . من برايش غذايى آماده كرده بودم و حفصه نيز برايش غذايى آماده كرده بود و او از من پيش افتاد . به كنيز [ خانه] گفتم : برو و كاسهاش را واژگون كن . او خود را به آن رساند و حفصه مىخواست ظرف غذا را جلوى پيامبر خدا بنهد كه كنيزك ، آن را واژگون كرد و كاسه شكست و غذا پخش شد . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آن را و غذاهايى را كه روى سفره ريخته بود ، جمع كرد و [ با يارانش] خوردند . سپس دنبال كاسه من فرستاد و آن را به حفصه داد و فرمود : «ظرفش را به جاى ظرفتان برداريد و آنچه را در آن است ، بخوريد» و نشانى از اين واقعه در چهره پيامبر خدا نديدم .