۶ / ۸
بزرگداشت خواهر رضاعى
۲۴۴۴.امام صادق علیه السلام :خواهر رضاعىِ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نزد ايشان آمد و چون پيامبر صلى اللّه عليه و آله به او نگريست ، خوشحال شد و ملحفه خود را براى او پهن نمود و او را بر روى آن نشانيد و با او به سخن گفتنِ رو در رو پرداخت و به رويش خنديد ، تا اين كه برخاست و رفت . سپس برادر ايشان آمد ؛ امّا پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله رفتارى را كه با خواهرش كرده بود ، با او نكرد . به ايشان گفته شد : اى پيامبر خدا ! چرا رفتارى را كه با خواهرش كردى ، با او كه يك مرد است ، نكردى ؟ فرمود : «چون خواهرش بيشتر از او ، به پدر و مادرش نيكى مىكرد» .
۲۴۴۵.تاريخ الطبرى ـ به نقل از ابو وجره ، يزيد بن عبيد سعدى ، در يادكرد از جنگ حنين ـ :هنگامى كه شيما را [ميان اسيران] نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آوردند ، گفت : اى پيامبر خدا! من خواهر تو هستم . فرمود : «نشانه آن چيست ؟» . گفت : گازى كه از پشتم گرفتى ، در حالى كه من تو را بر پشتم نشانده بودم . پيامبر صلى اللّه عليه و آله نشانه را شناخت و ردايش را برايش گسترد و سپس فرمود : «اين جا !» و او را بر آن نشاند و چنين مخيّرش كرد : «اگر دوست داشته باشى ، نزد من محبوب و بااحترام مىمانى ، و اگر دوست داشته باشى ، خوراك و اثاث خانهاى به تو مىدهم و نزد اقوامت باز مىگردى» . شيما گفت : آرى ، به من چيزهايى بده و مرا نزد اقوامم باز گردان .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله چيزهايى به او داد و او را نزد اقوامش باز گرداند ، و قبيله بنى سعد بن بكر، چنين عقيده دارند كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله غلامى به نام مكحول و كنيزى به او بخشيد و اين دو با هم ازدواج كردند و نسل اين دو هماره ميان آنان باقى مانده است .