223
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم

۲۴۴۲.الطبقات الكبرى ـ به نقل از محمّد بن منكدر ـ :زنى كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله را شير داده بود ، از ايشان اجازه ورود خواست ، و چون داخل شد ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «مادرم ، مادرم !» و رداى خود را آورد و برايش گسترد و او بر آن نشست .

۶ / ۷

صله دادن به عموى رضاعى

۲۴۴۳.الطبقات الكبرى ـ به نقل از زُهرى و عبد اللّه‏ بن جعفر و ابن ابى سبره و ديگران ـ :هيئت نمايندگى هوازن ، پس از آن كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله غنيمت‏ها را در جعرانه قسمت كرد ، بر ايشان وارد شدند . ميان آنان ، عموى رضاعى پيامبر صلى اللّه عليه و آله ، ابو ثروان نيز بود كه در آن جا گفت : اى پيامبر خدا ! ميان اين پرچين‏ها ، كسانى [ اسير ]هستند كه سرپرستى تو را به عهده داشته‏اند و عمّه و خاله و دايه تو به شمار مى‏آيند ، و ما تو را در دامانمان پرورانديم و از سينه‏هايمان به تو شير داديم ، و من تو را در حال شيرخوارى ديدم و هيچ شيرخوارى را بهتر از تو نديدم ، و تو را ديدم كه از شير گرفتند و هيچ از شير گرفته‏اى را نيكوتر از تو نديدم . سپس تو را ديدم كه به جوانى رسيده‏اى و هيچ جوانى را بهتر از تو نديدم و همه صفت‏هاى نيك در تو به كمال رسيده بود . با همه اينها ، ما ريشه و عشيره تو هستيم . پس بر ما منّت بنه [ و اسيرانمان را آزاد كن] . خدا بر تو منّت نهد !
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «من چشم به راهتان بودم و آن قدر انتظارتان را كشيدم كه گمان بردم نمى‏آييد» و [آن ، هنگامى بود كه] پيامبر صلى اللّه عليه و آله اسيران را تقسيم كرده و سهم هر كس معيّن شده بود .
چهارده مرد از قبيله هوازن ، اسلام آورده و خبر اسلام آوردن قومشان را نيز در پشت سرشان آورده بودند و رئيس و سخنگوى آنان ، ابو صُرَد زهير بن صرد بود كه گفت : اى پيامبر خدا ! ما ريشه و عشيره‏اى هستيم و بلايى به ما رسيده كه بر پيامبر خدا پنهان نيست . آنچه در اين پرچين‏ها [ اسير] هستند ، عمّه‏ها و خاله‏ها و دايه‏هاى تو هستند كه سرپرستى‏ات را به عهده داشته‏اند ، و اگر ما نمكى در غذاى حارث بن ابى شِمر يا نعمان بن منذر [ از پادشاهان عرب ]مى‏ريختيم۱و سپس آن گونه كه تو بر ما فرود آمدى ، بر ما فرود مى‏آمدند ، توجّه و نيكى آن دو را اميد مى‏برديم و تو بهترين كسى هستى كه سرپرستى شده‏اى .
و گفته مى‏شود كه آن روز ، ابو صُرَد گفت : كسانى كه در اين پرچين‏ها [ اسير ]هستند ، خواهرها ، عمّه‏ها ، خاله‏ها و دخترعمّه‏ها و دخترخاله‏هايت هستند و دورترين آنها هم به تو نزديك اند . پدر و مادرم فدايت باد ! آنها تو را در دامن‏هايشان پروراندند و با سينه‏هايشان شيرت دادند و تو را روى پاهايشان نشاندند ، و تو بهترين كسى هستى كه سرپرستى شده‏اى .
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «نيكوترين سخن ، راست‏ترين آن است . مسلمانانِ نزد من را مى‏بينيد [ كه صاحبان فعلى اين اموال و اسيران اند] . آيا پسران و زنانتان را بيشتر دوست مى‏داريد ، يا دارايى‏هايتان را ؟» .
آنها گفتند : اى پيامبر خدا ! ما را ميان تبار و دارايى‏مان مخيّر كردى و ما چيزى را همسنگ تبارمان نمى‏دانيم . پس پسران و زنان ما را به ما باز گردان .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «امّا آنچه از آنِ من و فرزندان عبد المطّلب است ، از آنِ شما باد و از مردم نيز همين درخواست را مى‏كنم . هنگامى كه نماز ظهر را با مردم خواندم ، [ برخيزيد و] بگوييد : "نزد مسلمانان ، پيامبر را شفيع مى‏كنم و نزد پيامبر ، مسلمانان را" و من به شما مى‏گويم : آنچه از آنِ من و فرزندان عبد المطّلب است ، از آنِ شما باشد ، و از مردم نيز همين درخواست را مى‏كنم» .
هنگامى كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نماز ظهر را خواند ، آنها برخاستند و همان را كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به آنان گفته بود ، به زبان آوردند ، و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آنچه را از آنِ خود و فرزندان عبد المطّلب بود ، به آنها باز گرداند و مهاجران و انصار نيز [ سهم خود را ]باز گرداندند و پيامبر صلى اللّه عليه و آله از قبيله‏هاى عرب هم درخواست كرد ، و آنها نيز يك‏صدا ، از پذيرش و رضايتشان به باز گرداندن اسيران در دستشان ، سخن گفتند ، مگر يك قبيله كه آنچه را در دست داشتند ، نگاه داشتند و پيامبر صلى اللّه عليه و آله به جاى آنها ، شتر به ايشان داد [ و آن اسيران را نيز آزاد كرد] .

1.ممكن است «ملحنا» معناى شير دادن هم داشته باشد (ر . ك : شرح الأخبار : ج ۱ ص ۳۱۵) .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
222

۲۴۴۲.الطبقات الكبرى عن محمّد بن المنكدر :اِستَأذَنَتِ امرَأَةٌ عَلَى النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله قَد كانَت أرضَعَتهُ ، فَلَمّا دَخَلَت عَلَيهِ قالَ : اُمّي اُمّي . وعَمَدَ إلى رِدائِهِ فَبَسَطَهُ لَها فَقَعَدَت عَلَيهِ .۱

۶ / ۷

صِلَتُهُ لِعَمِّهِ مِنَ الرَّضاعَةِ

۲۴۴۳.الطبقات الكبرى عن الزهري وعن عبداللّه‏ بن جعفر وابن أبي سبرة وغيرهم :قَدِمَ وَفدُ هَوازِنَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله بِالجِعرانَةِ بَعدَما قَسَمَ الغَنائِمَ ، وفِي الوَفدِ عَمُّ النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله مِنَ الرَّضاعَةِ أبو ثَروانَ ، فَقالَ يَومَئِذٍ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّما في هذِهِ الحَظائِرِ۲مَن كانَ يَكفُلُكَ مِن عَمّاتِكَ وخالاتِكَ وحَواضِنِكَ ، وقَد حَضَنّاكَ في حُجورِنا وأَرضَعناكَ بِثُدِيِّنا ، ولَقَد رَأَيتُكَ مُرضَعا فَما رَأَيتُ مُرضَعا خَيرا مِنكَ ، ورَأَيتُكَ فَطيما فَما رَأَيتُ فَطيما خَيرا مِنكَ ، ثُمَّ رَأَيتُكَ شابّا فَما رَأَيتُ شابّا خَيرا مِنكَ ، وقَد تَكامَلَت فيكَ خِلالُ الخَيرِ ، ونَحنُ مَعَ ذلِكَ أصلُكُ وعَشيرَتُكَ ، فَامنُن عَلَينا مَنَّ اللّهُ عَلَيكَ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : قَدِ استَأنَيتُ بِكُم حَتّى ظَنَنتُ أنَّكُم لا تَقدَمونَ .
وقَد قَسَمَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله السَّبيَ وجَرَت فيهِ السُّهمانُ ، وقَدِمَ عَلَيهِ أربَعَةَ عَشَرَ رَجُلاً مِن هَوازِنَ مُسلِمينَ ، وجاؤوا بِإِسلامِ مَن وَراءَهُم مِن قَومِهِم ، وكانَ رَأسُ القَومِ وَالمُتَكَلِّمُ أبو صُرَدٍ زُهَيرُ بنُ صُرَدٍ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّا أصلٌ وعَشيرَةٌ ، وقَد أصابَنا مِنَ البَلاءِ ما لا يَخفى عَلَيكَ يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّما في هذِهِ الحَظائِرِ عَمّاتُكَ وخالاتُكَ وحَواضِنُكَ اللاّتي هُنَّ يَكفُلنَكَ ، ولَو أنّا مَلَحنا لِلحارِثِ بنِ أبي شِمرٍ أو لِلنُّعمانِ بنِ المُنذرِ ثُمَّ نَزَلا مِنّا بِمِثلِ الَّذي نَزَلتَ بِهِ ، رَجَونا عَطفَهُما وعائِدَتَهُما ، وأَنتَ خَيرُ المَكفولينَ .
ويُقالُ : إنَّهُ قالَ يَومَئِذٍ أبو صُرَدٍ : إنَّما في هذِهِ الحَظائِرِ أخَواتُكَ وعَمّاتُكَ وخالاتُكَ وبَناتُ عَمِّكَ وبَناتُ خالاتِكَ ، وأَبعَدُهُنَّ قَريبٌ مِنكَ ، بِأَبي أنتَ واُمّي ، إنَّهُنَّ حَضَنَّكَ في حُجورِهِنَّ ، وأَرضَعنَكَ بِثُدِيِّهِنَّ ، وتَوَرَّكَنَّكَ عَلى أوراكِهِنَّ ، وأَنتَ خَيرُ المَكفولينَ .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : إنَّ أحسَنَ الحَديثِ أصدَقُهُ ، وعِندي مَن تَرَونَ مِنَ المُسلِمينَ ، أفَأَبناؤُكُم ونِساؤُكُم أحَبُّ إلَيكُم أم أموالُكُم ؟ فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، خَيَّرتَنا بَينَ أحسابِنا وأَموالِنا ، وما كُنّا لِنَعدِلَ بِالأَحسابِ شَيئا ، فَرُدَّ عَلَينا أبناءَنا ونِساءَنا . فَقالَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله : أمّا ما لي ولِبَني عَبدِ المُطَّلِبِ فَهُوَ لَكُم ، وأَسأَلُ لَكُمُ النّاسَ ، فَإِذا صَلَّيتُ بِالنّاسِ الظُّهرَ فَقولوا : نَستَشفِعُ بِرَسولِ اللّهِ إلَى المُسلِمينَ وبِالمُسلِمينَ إلى رَسولِ اللّهِ ، فَإِنّي سَأَقولُ لَكُم : ما كانَ لي ولِبَني عَبدِ المُطَّلِبِ فَهُوَ لَكُم ، وسَأَطلُبُ لَكُم إلَى النّاسِ .
فَلَمّا صَلّى رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله الظُّهرَ قاموا فَتَكَلَّموا بِالَّذي قالَ لَهُم رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ، فَرَدَّ عَلَيهِم رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ما كانَ لَهُ ولِبَني عَبدِ المُطَّلِبِ ، ورَدَّ المُهاجِرونَ ورَدَّ الأَنصارُ ، وسَأَلَ لَهُم قَبائِلَ العَرَبِ ، فَاتَّفَقوا عَلى قَولٍ واحِدٍ بِتَسليمِهِم ورِضاهُم ودَفعِ ما كانَ في أيديهِم مِنَ السَّبيِ ، إلاّ قوما تَمَسَّكوا بِما في أيديهِم فَأَعطاهُم إبِلاً عِوَضا مِن ذلِكَ .۳

1.الطبقات الكبرى : ج ۱ ص ۱۱۴ ، مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا : ص ۱۶۱ ح ۲۱۳ ، سبل الهدى والرشاد : ج ۱ ص ۳۸۲ ؛ بحار الأنوار : ج ۱۵ ص ۴۰۱ ح ۲۹ .

2.الحَظيرة : ما أحاط بالشيء ، وهي تكون من قصب وخشب (لسان العرب: ج ۴ ص ۲۰۳ «حظر») .

3.الطبقات الكبرى : ج ۱ ص ۱۱۴ ، الإصابة : ج ۷ ص ۴۸ الرقم ۹۶۶۶ وفيه صدره إلى «زهير بن صرد» وراجع : معرفة السنن : ص ۵۲۴ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6254
صفحه از 541
پرینت  ارسال به