215
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم

۲۴۳۵.امام صادق علیه السلام :هنگامى كه فاطمه بنت اسد ، مادر امير مؤمنان علیه السلام در گذشت ، على علیه السلام نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمد و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به او فرمود : «اى ابو الحسن ! تو را چه مى‏شود ؟» . گفت : مادرم در گذشت . پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «به خدا سوگند ، مادر من نيز بود» . سپس گريست و فرمود : «واى مادر !» . سپس به على علیه السلام فرمود : «اين ، پيراهن من است . او را در آن ، كفن كن ، و اين ، رداى من است . او را در آن بپيچ ، و چون كار را به پايان رسانديد ، مرا خبر كنيد» .
هنگامى كه جنازه را بيرون آوردند ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله چنان نمازى بر او خواند كه نه پيش از او بر كسى چنين نماز خوانده بود و نه ديگر پس از او ، بر كسى چنين نماز خواند . آن گاه در قبرش فرود آمد و به پهلو در آن خوابيد و خطاب به او گفت : «اى فاطمه !». گفت : بله، بله ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «آيا آنچه را خدايت وعده داده بود ، حق يافتى ؟» . گفت : آرى . خداوند ، بهترين پاداش را به تو عطا كند [ كه ما را هدايت كردى] ! و نجواى پيامبر صلى اللّه عليه و آله در قبر به طول انجاميد .
هنگامى كه از قبر خارج شد ، گفتند : اى پيامبر خدا! در كفن كردن او با پيراهنت و داخل شدن به قبرش و نماز طولانى‏ات بر او ، كارى كردى كه نديده بوديم با كس ديگرى پيش از اين كرده باشى ! پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «امّا اين كه او را كفن كردم ، چون هنگامى كه به او گفته بودم : روزى كه مردم از قبرهايشان برانگيخته مى‏شوند ، برهنه به صحنه قيامت مى‏آيند ، او بانگ زده و گفته بود : "واى بر رسوايى !" و من لباسم را به او پوشاندم و در دعاهايم از خداوند خواستم كه كفن‏هايش را كهنه و پوسيده نكند تا وارد بهشت شود و خداوند درخواستم را پذيرفت . و امّا داخل قبرش شدم ؛ چون روزى به او گفتم : مرده را چون داخل قبرش مى‏گذارند و مردم از كنارش مى‏روند ، دو فرشته به نام منكر و نكير بر او وارد مى‏شوند و از او سؤال مى‏كنند ، و او فرياد برآورد : "فريادرسى از سوى خدا بايد !" و من در قبرش پيوسته از خدايم خواستم كه از قبرش ، بوستانى به بهشت و باغى از باغ‏هاى بهشت برايش بگشايد» .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
214

۲۴۳۵.الإمام الصادق عليه السلام :لَمّا ماتَت فاطِمَةُ بِنتُ أسَدٍ اُمُّ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام ، جاءَ عَلِيٌّ عِندَ النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : يا أبَا الحَسَنِ ، ما لَكَ ؟ قالَ : اُمّي ماتَت ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله : واُمّي وَاللّهِ . ثُمَّ بَكى وقالَ : وا اُمّاهُ ! ثُمَّ قالَ لِعَلِيٍّ عليه السلام : هذا قَميصي فَكَفِّنها فيهِ ، وهذا رِدائي فَكَفِّنها فيهِ ، فَإِذا فَرَغتُم فَآذِنوني .
فَلَمّا اُخرِجَت صَلّى عَلَيهَا النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله صَلاةً لَم يُصَلِّ قَبلَها ولا بَعدَها عَلى أحَدٍ مِثلَها ، ثُمَّ نَزَلَ عَلى قَبرِها فَاضطَجَعَ فيهِ ، ثُمَّ قالَ لَها : يا فاطِمَةُ ، قالَت : لَبَّيكَ يا رَسولَ اللّهِ ، فَقالَ : فَهَل وَجَدتِ ما وَعَدَ رَبُّكِ حَقّا ؟ قالَت : نَعَم ، فَجَزاكَ اللّهُ [خَيرَ۱جَزاءٍ . وطالَت مُناجاتُهُ فِي القَبرِ .
فَلَمّا خَرَجَ ، قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، لَقَد صَنَعتَ بِها شَيئا في تَكفينِكَ [إيّاها۲ثِيابَكَ . ودُخولِكَ في قَبرِها وطولِ صَلاتِكَ ، ما رَأَيناكَ صَنَعتَهُ بِأَحَدٍ قَبلَها ؟ !
قالَ : أمّا تَكفيني إيّاها ، فَإِنّي لَمّا قُلتُ لَها : يُعرَضُ النّاسُ [عُراةً۳يَومَ يُحشَرون مِن قُبورِهِم ، فَصاحَت فَقالَت : وا سَوأَتاهُ ! فَلَبَّستُها ثِيابي ، وسَأَلتُ اللّهَ في صَلَواتي عَلَيها ألاّ يُبلِيَ أكفانَها حَتّى تَدخُلَ الجَنَّةَ ، فَأَجابَني إلى ذلِكَ . وأَمّا دُخولي في قَبرِها ، فَإِنّي قُلتُ لَها يَوما : إنَّ المَيِّتَ إذا دَخَلَ قَبرَهُ وَانصَرَفَ النّاسُ عَنهُ دَخَلَ عَلَيهِ مَلَكانِ : مُنكَرٌ ونَكيرٌ ، فَيَسأَلانِهِ ، فَقالَت : وا غَوثاهُ بِاللّهِ ، فَما زِلتُ أسأَلُ رَبّي في قَبرِها حَتّى فَتحَ لَها رَوضَةً مِن قَبرِها إلَى الجَنَّةِ ، ورَوضَةً مِن رِياضِ الجَنَّةِ .۴

1.]سقطت من المصدر وأثبتناها من بحار الأنوار .

2.بصائر الدرجات : ص ۲۸۷ ح ۹ ، بحار الأنوار : ج ۳۵ ص ۸۱ ح ۲۳ وراجع : الكافي : ج ۱ ص ۴۵۳ ح ۲ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9770
صفحه از 541
پرینت  ارسال به