۶ / ۴
بزرگداشت عمويش عبّاس
۲۴۲۷.پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله :عبّاس را به خاطر من پاس بداريد ؛ چرا كه بر جا مانده پدرانم است .
۲۴۲۸.تاريخ دمشق ـ به نقل از اَنَس ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله از مهربانترين مردم با عبّاس بود .
۲۴۲۹.الاستيعاب :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله عبّاس را پس از اسلام آوردنش ، اكرام مىكرد و بزرگ و پاس مىداشت و مىفرمود : «اين ، عموى من است و با پدرم از يك ريشه اند» .
۲۴۳۰.المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از ابن عبّاس ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله عبّاس را احترام مىكرد ، آن گونه كه فرزند ، پدرش را احترام مىكند .
۲۴۳۱.المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از عايشه ـ :هنگامى كه مكّيان براى آزاد كردن اسيرانشان [ در جنگ بدر ، به مدينه] آمدند ، عبّاس گفت : اى پيامبر خدا ! من مسلمان بودم [ ؛ ولى آشكار نمىكردم] .
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «من از مسلمانى تو باخبرم . اگر اين گونه است كه مىگويى ، خداوند ، پاداشت را مىدهد . پس خودت و دو برادرزادهات ، نوفل بن حارث بن عبد المطّلب و عقيل بن ابى طالب بن عبد المطّلب و همپيمانت ، عقبة بن عمرو بن جَحدم از قبيله بنى حارث بن فِهر را فديه بده و آزاد كن» .
عبّاس گفت : من اين مقدار ندارم ، اى پيامبر خدا !
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «آن مالى كه تو و [ همسرت] اُمّ فضل زير خاك پنهان كرديد و به او گفتى : اگر به پيشامدى دچار شدم ، اين مال از آنِ پسرانم : فضل و عبد اللّه و قُثَم باشد ، كجاست؟» .
عبّاس گفت : اى پيامبر خدا ! به خدا سوگند، گواهى مىدهم كه تو پيامبر خدايى . اين، چيزى بود كه هيچ كس جز من و [ همسرم] اُمّ فضل ، آن را نمىدانست . پس ـ اى پيامبر ـ بيست اوقيه۱از مالم را در مقابل آنچه از ما به دست آوردهايد ، حساب كن [ و ما را آزاد كن] .
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «باشد ، چنين مىكنم» و عبّاس ، فديه خود و برادرزادگان و همپيمانش را پرداخت و خداوند عز و جل نازل فرمود : «اى پيامبر! به اسيران در بندتان بگو : اگر خداوند در دلهايتان نيكىاى سراغ داشته باشد ، بهتر از آنچه را از شما گرفته شده ، به شما مىدهد و شما را مىآمرزد و خدا آمرزگار و مهربان است».