فصل ششم: سيره پيامبر صلّی الله علیه و آله در رفتار با خويشان و نزديكان
۶ / ۱
صله رحم با عمويش ابو طالب
۲۴۱۸.كنز الفوائد :سختى و قحطى و خشكسالى مهلك و فراگيرى ، قريش را در بر گرفت و نادارى و سختى و رنج و تنگدستى قريش ، به ابو طالب هم كه كمثروت و عيالوار بود ، رسيد .
اين هنگام ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله عمويش عبّاس را فرا خواند و به او گفت : «اى ابو فضل ! برادرت ابو طالب، عيالوار و پريشاناحوال است و قدرت و توانى ندارد و اين قحطى عمومى ، او را هم فرا گرفته است و خويشان به كمك كردن و بارى از دوش هم برداشتن در روزگار سختى ، سزاوارترند . پس بيا با هم نزد او برويم تا به او يارى برسانيم و بخشى از سنگينى بارش را برداريم و از نانخورانش بكاهيم . هر كدام از ما يكى از پسرانش را بگيرد تا مقدارى از بارَش را سبك و كار را برايش آسان كنيم .
عبّاس به پيامبر صلى اللّه عليه و آله گفت : چه خوب نظرى دادى و صواب در همان است كه گفتى . به خدا سوگند ، اين بخشش كريمانه و صله رحمِ مهرورزانه است .
آن دو ، ابو طالب را ملاقات كردند و او را به شكيبايى دعوت نمودند و فضيلت پدرانش را يادآور شدند و به او گفتند : ما مىخواهيم مقدارى از بار نانخورانت را از دوشت برداريم . برخى از فرزندانت را به ما بسپار تا از سنگينى بارت بكاهد .
ابو طالب گفت : عقيل و طالب را برايم بگذاريد و آنچه مىخواهيد ، انجام دهيد . پس عبّاس ، جعفر را گرفت و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله على را . پيامبر صلى اللّه عليه و آله او (على علیه السلام ) را براى خود بر گرفت و براى كارهاى مهمّش برگزيد و در نهان و آشكار خود ، به او تكيه نمود و على علیه السلام نيز در جلب رضايت او شتاب مىورزيد و در همه حالتهايش ، به درستى و استوارى ، موفّق بود .