۲۴۱۴.تاريخ دمشق ـ به نقل از ابو هريره ـ :پيامبر صلى اللّه عليه و آله را ديدم كه آب دهان حسن علیه السلام و حسين علیه السلام را مىمكيد ، آن گونه كه مرد ، خرما را مىمكد .
۲۴۱۵.بحار الأنوار :روايت شده كه روزى ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله با گروهى از يارانش در راهى مىگذشت كه كودكانى را در حال بازى ديد . پيامبر صلى اللّه عليه و آله نزد يكى از آن كودكان نشست و ميان چشمانش را بوسيد و با او مهربانى كرد و سپس او را روى دامانش نشاند و فراوان بوسيد . علّت را پرسيدند . فرمود : «روزى ديدم كه اين كودك با حسين بازى مىكند و ديدم كه خاك را از زير پاهاى حسين بر مىدارد و به صورت و چشمانش مىكشد . من هم او را به خاطر محبّتش به فرزندم حسين ، دوست دارم و جبرئيل به من خبر داد كه او از ياران حسين در واقعه كربلا خواهد بود» .
۲۴۱۶.كتاب من لا يحضره الفقيه :به پيامبر صلى اللّه عليه و آله [ تولّد] دخترى را بشارت دادند . به چهره اصحاب خود ، نگاه كرد و ناخشنودى را در [ چهره ] آنان ديد . فرمود : «شما را چه شده است ؟ ! دسته گُلى است كه آن را مىبويم و روزىِ آن به عهده خداوند عز و جلاست» .
۲۴۱۷.امام على علیه السلام :هر گاه به پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مژده مىدادند كه برايش دخترى به دنيا آمده است ، مىفرمود : «دسته گلى است و روزىاش به عهده خداوند است» .