۲۳۹۶.المناقب ، ابن شهرآشوب ـ به نقل از عبد الرحمان بن ابى ليلى ـ :ما نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نشسته بوديم كه حسين علیه السلام آمد و شروع به پريدن بر پشت و شكم پيامبر صلى اللّه عليه و آله كرد .
۲۳۹۷.المعجم الكبير ـ به نقل از ابو ايّوب انصارى ـ :بر پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله وارد شدم ، در حالى كه حسن علیه السلام و حسين علیه السلام نزد ايشان و در دامان ايشان ، بازى مىكردند . گفتم : اى پيامبر خدا ! آيا آنها را دوست مىدارى ؟ فرمود : «چگونه دوستشان نداشته باشم ، حال آن كه آنها دو دسته گُل من از دنيايند كه مىبويمشان ؟» .
۵ / ۴
بازى با كودكان
۲۳۹۸.المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از يَعلى عامرى كه با پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در پى دعوتى ، به ميهمانى رفت ـ :پيامبر صلى اللّه عليه و آله پيشاپيش ميهمانان مىرفت و حسين علیه السلام با پسربچّگان ، بازى مىكرد . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خواست كه او را بگيرد ؛ امّا حسين علیه السلام به اين سو و آن سو مىگريخت . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هم او را مىخنداند تا آن كه او را گرفت .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله يك دستش را پشت سر حسين علیه السلام و دست ديگرش را زير چانه او گذاشت و دهانش را بر دهان او نهاد و وى را بوسيد و فرمود : «حسين ، از من است و من ، از حسينم . خدا دوست بدارد هر كس را كه دوستدار حسين است ! حسين ، نَوادهاى از نوادگان۱است» .