۲۱۸۸.امام على علیه السلام :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به من فرمود : «اى على ! مردانى از قريش در باره ازدواج فاطمه با تو ، مرا سرزنش كردند و گفتند : ما او را از تو خواستگارى نموديم ؛ ولى او را به ما ندادى و به ازدواج على در آوردى ! من به آنان گفتم : به خدا سوگند ، اين ، من نبودم كه او را به شما ندادم و به ازدواج على در آوردم ؛ بلكه خداوند متعال بود كه او را به شما نداد و به عقد على در آورد . جبرئيل علیه السلام بر من فرود آمد و گفت : اى محمّد ! خداوند ـ كه بزرگىاش بِشكوه باد ـ مىفرمايد : "اگر على را نيافريده بودم ، در تمام روى زمين ، از آدم و غيرِ آن ، براى دخترت فاطمه ، همسنگى نبود"» .
۲۱۸۹.المعجم الكبير ـ به نقل از حجر بن عنبس ـ :ابو بكر و عمر، فاطمه عليها السلام را خواستگارى كردند و پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «اى على ! او از آنِ توست» .
۲۱۹۰.السنن الكبرى ، نسايى ـ به نقل از بُرَيده ـ :گروهى از انصار به على علیه السلام [ پيشنهاد خواستگارى از فاطمه عليها السلام را دادند و] گفتند : فاطمه ، نزد توست . على علیه السلام نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمد و سلام داد . پيامبر صلى اللّه عليه و آله پرسيد : «پسر ابو طالب ، چه كار دارد ؟» . على علیه السلام گفت : [ براى ازدواج ،] نام فاطمه ، دختر پيامبر خدا را بردم . پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «مرحبا و أهلاً» و بيش از آن نفرمود .
على علیه السلام پيش آن گروه از انصار كه منتظرش بودند ، برگشت . گفتند : چه خبر ؟ گفت : نمىدانم ، جز اين كه به من فرمود : «مرحبا و أهلاً» .۱گفتند : از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ، يكى از اين دو براى تو بس است . او به تو ، هم همسر داده و هم با خوشامدگويى ، تو را به خانهاش راه داده است .