۲۳۲۹.المعجم الكبير ـ به نقل از عايشه ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خديجه را فراوان ياد مىكرد . گفتم : چه قدر خديجه را ياد مىكنى ، در حالى كه خداوند به جاى آن پيرزنِ دندانريخته كه ديرزمانى است مُرده ، زنى ديگر به تو داده است !
پيامبر صلى اللّه عليه و آله چنان خشمگين شد كه تا آن زمان ، مانند آن را نديده بودم و فرمود : «خداوند از او چيزهايى را روزىِ من كرده است كه از هيچ يك از شما روزىام نكرده است» .
گفتم : اى پيامبر خدا ! از من در گذر ، خدا از تو در گذرد ! به خدا سوگند ، از اين پس ، چيزى از من در باره خديجه نخواهى شنيد كه بدت بيايد .
۳ / ۱۶
گوناگون
۲۳۳۰.سنن أبى داوود ـ به نقل از حريث بن ابج سليحى ـ :زنى از قبيله بنى اسد مىگويد : روزى نزد زينب همسر پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بودم و با هم پارچهاى را با گِل سرخ ، رنگ مىكرديم . در همين ميان ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بر ما وارد شد و چون گِل سرخ را ديد ، باز گشت . زينب كه آن وضع را ديد ، دانست كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله از كار او خوشش نيامده است . پس پارچه را گرفت و آن را شست و تمام سرخىها را پوشاند . سپس پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله باز گشت و سركشى كرد و چون چيزى نديد ، داخل شد .