13
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم

۲۱۸۶.امام على علیه السلام :من مى‏خواستم ازدواج كنم ؛ امّا جرئت نمى‏كردم كه آن را براى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به زبان آورم و اين فكر ، شب و روز ، دل‏نگرانم كرده بود ، تا آن كه بر پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله وارد شدم . پيامبر صلى اللّه عليه و آله به من فرمود : «اى على !» . گفتم : بله ، بله ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «آيا مى‏خواهى ازدواج كنى ؟» . گفتم : پيامبر خدا بهتر مى‏داند! و گمان بردم كه مى‏خواهد يكى از زنان قريش را به همسرىِ من در بياورد و مى‏ترسيدم كه فاطمه را از دست بدهم .
چيزى نفهميدم ، كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مرا فرا خواند و در خانه اُمّ سلمه نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله رفتم و هنگامى كه به من نگريست ، چهره‏اش شكفت و چنان لبخند زد كه برق دندان‏هايش را ديدم . آن گاه به من فرمود : «اى على ! بشارت بده كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ مرا از فكر و خيال ازدواج تو كفايت كرد» . گفتم : چگونه ، اى پيامبر خدا ؟
فرمود : «جبرئيل علیه السلام با گل سنبل و ميخك بهشتى ، نزد من آمد و آنها را به من داد و هر دو را گرفتم و بوييدم و گفتم : اى جبرئيل ! علّت آوردن اين سنبل و ميخك چيست ؟ گفت : خداوند ـ تبارك و تعالى ـ به فرشتگان و ديگر ساكنان آسمان ، فرمان داد كه همه بهشت را بيارايند ؛ كِشتگاه‏ها و رودها و ميوه‏هاى درختان و كوشك‏هايش را ، و به نسيم‏هاى بهشت فرمان داد تا انواع عطر و خوش‏بو كننده‏ها را بپراكنند و به حور العين‏هاى بهشت فرمان داد كه [ سوره‏هاى ] طه ، طس۱و حمعسق۲را بخوانند ، و آن گاه خداوند به ندا كننده‏اى فرمان داد تا ندا كند : "اى فرشتگان و ساكنان بهشت من ! گواه باشيد كه من ، فاطمه دختر محمّد را به ازدواج على بن ابى طالب در آوردم ، از سر رضايتم به همسرىِ آنها براى يكديگر" .
سپس خداوند ـ تبارك و تعالى ـ فرشته‏اى از فرشتگانش را ـ كه به او راحيل گفته مى‏شد و ميان فرشتگان ، كسى از او شيواسخن‏تر نبود ـ ، فرمان داد تا خطبه‏اى بخواند كه مانند آن را اهل آسمان و زمين نخوانده‏اند . آن گاه به ندا كننده‏اى فرمان داد : "اى فرشتگان و ساكنان بهشت من ! بر على بن ابى طالب ، دوست محمّد ، و فاطمه دختر محمّد ، مبارك باد بگوييد ، كه من به آن دو ، بركت دادم" .
راحيل گفت : اى پروردگار من ! بيش از آنچه در بهشت و خانه‏ات براى آنها ديديم ، ديگر چه بركتى به آنها مى‏بخشى ؟ خداوند عز و جل فرمود : "اى راحيل ! از بركت من بر آن دو ، آن است كه هر دو را بر محبّتم گرد مى‏آورم و آن دو را حجّت بر خلقم مى‏كنم ، و به عزّت و جلالم سوگند ، از آن دو ، خلقى را مى‏آفرينم و نسلى را پديد مى‏آورم كه آنها را خزينه‏داران خودم در زمينم و معدن‏هاى حكمتم مى‏گردانم و با ايشان پس از پيامبران و فرستادگان ، بر خلقم احتجاج مى‏كنم" .
اى على! بشارت ده كه من دخترم فاطمه را به همسرىِ تو در آوردم بر پايه آنچه خداوند به همسرىِ تو در آورد ، و براى او (فاطمه) به آنچه خداوند راضى شد ، راضى شدم . همسرت را برگير ، كه تو از من به او سزاوارترى . و جبرئيل به من خبر داد كه : بهشت و اهلش مشتاق شما دو نفرند . و اگر نبود كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ مى‏خواست از شما حجّتى بر خلق بر گيرد ، به درخواست بهشتيان [ در باره نگاهداشت شما در بهشت ]پاسخ مى‏داد . چه برادر خوبى و چه داماد نيكويى و چه همراه خوبى هستى تو ! و رضايت خداوند ، از هر رضايت ديگرى ، تو را كفايت مى‏كند» .
گفت[م] : «پروردگار من ! مرا برانگيز تا شكر نعمتى را كه به من دادى ، به جاى آورم»، و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آمين گفت .

1.مقصود ، سوره نمل است .

2.مقصود ، سوره شوراست .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
12

۲۱۸۶.الإمام عليّ عليه السلام :لَقَد هَمَمتُ بِالتَّزويجِ فَلَم اجتَرِئ أن أذكُرَ ذلِكَ لِرَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ، وإنَّ ذلِكَ اختَلَجَ في صَدري لَيلي ونَهاري ، حَتّى دَخَلتُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ، فَقالَ لي : يا عَلِيُّ ، قُلتُ : لَبَّيكَ يا رَسولَ اللّهِ ، قالَ : هَل لَكَ فِي التَّزويجِ ؟ قُلتُ : رَسولُ اللّهِ أعلَمُ ـ وظَنَنتُ أنَّهُ يُريدُ أن يُزَوِّجَني بَعضَ نِساءِ قُرَيشٍ ، وإنّي لَخائِفٌ عَلى فَوتِ فاطِمَةَ ـ فَما شَعَرتُ بِشَيءٍ إذ دَعاني رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ، فَأَتَيتُهُ في بَيتِ اُمِّ سَلَمَةَ ، فَلَمّا نَظَرَ الَيَّ تَهَلَّلَ وَجهُهُ وتَبَسَّمَ ، حَتّى نَظَرتُ إلى بَياضِ أسنانِهِ يَبرُقُ ، فَقالَ لي : يا عَلِيُّ أبشِر ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى قَد كَفاني ما كانَ هَمَّني مِن أمرِ تَزويجِكَ . قُلتُ : وكَيفَ كانَ ذاكَ يا رَسولَ اللّهِ ؟
قالَ : أتاني جِبريلُ عليه السلام ومَعَهُ مِن سُنبُلِ الجَنَّةِ وقَرَنفُلِها فَناوَلَنيهِما ، فَأَخَذتُهُما فَشَمَمتُهُما ، وقُلتُ : يا جَبرَئيلُ ، ما سَبَبُ هذَا السُّنبُلِ وَالقَرَنفُلِ ؟ فَقالَ : إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أمَرَ سُكّانَ الجِنانِ مِنَ المَلائِكَةِ ومَن فيها أن يُزَيِّنُوا الجِنانَ كُلَّها بِمَغارِسِها وأَنهارِها وثِمارِها وأشجارِها وقُصورِها ، وأَمَرَ رِياحَها فَهَبَّت بِأَنواعِ العِطرِ وَالطّيبِ ، وأَمَرَ حورَ عينِها بِالقِراءَةِ فيها : «طه» ، و«طس» و«حمعسق» ؛ ثُمَّ أمَرَ اللّهُ عزّ و جلّ مُنادِيا فَنادى : «ألا يا مَلائِكَتي و سُكّانَ جَنَّتي ، اِشهَدوا أنّي قَد زَوَّجتُ فاطِمَةَ بِنتَ مُحَمَّدٍ صلى اللّه عليه و آله مِن عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ ، رِضىً مِنّي بَعضُهُما لِبَعضٍ» .
ثُمَّ أمَرَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى مَلَكا مِن مَلائِكَةِ الجَنَّةِ يُقالُ لَهُ : راحيلُ ، ولَيسَ فِي المَلائِكَةِ أبلَغُ مِنهُ ، فَخَطَبَ بِخُطبَةٍ لَم يَخطُب بِمِثلِها أهلُ السَّماءِ ولا أهلُ الأَرضِ ، ثُمَّ أمَرَ مُنادِيا فَنادى : «ألا يا مَلائِكَتي وسُكّانَ جَنَّتي ، بارِكوا عَلى عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ـ حَبيبِ مُحَمَّدٍ صلى اللّه عليه و آله ـ وفاطِمَةَ بِنتِ مُحَمَّدٍ صلى اللّه عليه و آله ، فَإِنّي قَد بارَكتُ عَلَيهِما» .
فَقالَ راحيلُ : يا رَبِّ ، وما بَرَكَتُكَ عَلَيهِما أكثَرَ مِمّا رَأَينا لَهُم في جِنانِكَ ودارِكَ ؟
فَقالَ اللّهُ عزّ و جلّ : «يا راحيلُ ، إنَّ مِن بَرَكَتي عَلَيهِما أنّي أجمَعُهُما عَلى مَحَبَّتي۱، وأَجعَلُهُما حُجَّتَيَّ عَلى خَلقي . وعِزَّتي وجَلالي ، لَأَخلُقَنَّ مِنهُما خَلقا ولاَُنشِئَنَّ مِنهُما ذُرِّيَّةً ، أجعَلُهُم خُزّاني في أرضي ، ومَعادِنَ لِحُكمي ، بِهِم احتَجُّ عَلى خَلقي بَعدَ النَّبِيّينَ وَالمُرسَلينَ» .
فَأبشِر يا عَلِيُّ ، فَإِنّي قَد زَوَّجتُكَ ابنَتي فاطِمَةَ عَلى ما زَوَّجَكَ الرَّحمنُ ، وقَد رَضيتُ لَها بِما رَضِيَ اللّهُ لَها ، فَدونَكَ أهلَكَ فَإِنَّكَ أحَقُّ بِها مِنّي ، ولَقَد أخبَرَني جِبريلُ عليه السلام أنَّ الجَنَّةَ وأَهلَها مُشتاقونَ إلَيكُما ، ولَولا أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أرادَ أن يَتَّخِذَ مِنكُما ما يَتَّخِذُ بِهِ عَلَى الخَلقِ حُجَّةً ، لَأَجابَ فيكُما الجَنَّةَ وأَهلَها ، فَنِعمَ الأَخُ أنتَ ، ونِعمَ الخَتنُ۲أنتَ ، ونِعمَ الصّاحِبُ أنتَ ، وكَفاكَ بِرِضاءِ اللّهِ رِضىً .
فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : « رَبِّ أَوْزِعْنِى أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِى أَنْعَمْتَ عَلَىَّ »۳، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : آمينَ .۴

1.في المصدر «مجتبى» ، والتصويب من روضة الواعظين .

2.الخَتنُ : زوج البنت (النهاية : ج ۲ ص ۱۰ «ختن») .

3.النمل : ۱۹ .

4.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۱ ص ۲۲۳ ح ۱ عن المهديّ بن سابق عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، الأمالي للصدوق : ص ۶۵۳ ح ۸۹۰ عن عمرو بن هارون عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، دلائل الإمامة : ص ۸۵ ح ۲۳ عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، روضة الواعظين : ص ۱۶۱ ، تفسير فرات : ص ۴۱۳ ح ۵۵۲ عن محمّد بن جعفر عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج ۴۳ ص ۱۰۱ ح ۱۲ وراجع : المناقب لابن شهرآشوب : ج ۳ ص ۳۴۷ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 8250
صفحه از 541
پرینت  ارسال به