117
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم

۳ / ۱۰

ترغيب به ساده‏زيستى

قرآن

«اى پيامبر ! به همسرانت بگو : اگر زندگى دنيا و زر و زيورش را مى‏خواهيد ، بياييد تا برخوردارتان كنم و به شيوه‏اى نيكو رهايتان سازم ، و اگر خدا و پيامبرش و سراى آخرت را مى‏خواهيد ، خداوند براى نيكوكاران شما ، پاداشى بزرگ فراهم آورده است» .

حديث

۲۳۰۴.المعجم الأوسط ـ به نقل از عمر ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نماز صبح را خواند ؛ ولى مانند هميشه ننشست و آن گونه كه پيش‏تر مى‏كرد ، بر همسرانش داخل نشد و به غرفه۱خودش رفت و از آنها كناره گرفت ، و من مردم را در حالى ترك كردم كه پريشان مى‏نمودند و نمى‏دانستند كه مشكلِ [اتّفاق افتاده براى] پيامبر صلى اللّه عليه و آله چيست . من در همين حالِ پريشانى و سر در گمىِ مردم آمدم و گفتم : اى مردم ! همين گونه باشيد [ و كارى نكنيد تا باز گردم] ! سپس نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله كه در غرفه‏اش نشسته بود ، آمدم . براى غرفه پيامبر صلى اللّه عليه و آله ، چوبى از نخل را مانند نردبان درست كرده بودند و پيامبر صلى اللّه عليه و آله از آن بالا و به غرفه‏اش مى‏رفت . به غلام سياه پيامبر ـ كه دربان او بود ـ گفتم : براى عمر بن خطّاب اجازه ورود بگير . او برايم اجازه گرفت و من به غرفه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله وارد شدم . يك حصير [ در كف اتاق ]و چند پوست آويخته [ از ديوار] بود ، و پيامبر صلى اللّه عليه و آله پهلويش بر حصير قرار داشت و آن بر بدنش رد انداخته بود و زير سرش هم بالشى از پوست دبّاغى و پُر شده از الياف نخل بود . هنگامى كه او را [ با اين حالت] ديدم ، به گريه افتادم . فرمود : «چرا گريه مى‏كنى ؟» . گفتم : اى پيامبر خدا ! فارس و روم ، هر كدام در ابريشم و حرير مى‏خوابند ! فرمود : «آنها ، خوشى‏هايشان زود و در اين دنيا به آنها داده شده ؛ ولى آخرت ، از آنِ ماست» . سپس گفتم : اى پيامبر خدا ! مشكل شما چيست ؟ من مردم را در حالى ترك كردم كه پريشان و سر در گم بودند . آيا خبرى در باره همسرانت به تو رسيده كه از آنها كناره گرفته‏اى ؟ فرمود : «نه ؛ امّا ميان من و همسرانم چيزى شده كه سوگند خورده‏ام كه يك ماه بر آنها وارد نشوم» .
من به سوى مردم ، بيرون آمدم و گفتم : اى مردم ! باز گرديد ، كه ميان پيامبر خدا و همسرانش چيزى شده و دوست دارد كه از آنها كناره بگيرد . آن گاه بر حفصه وارد شدم و گفتم : دخترم ! آيا با پيامبر خدا سخن مى‏گويى و ناراحتش مى‏كنى و با او [ غيرت مى‏ورزى و] مى‏ستيزى ؟! گفت : از اين به بعد ، سخنى با او نمى‏گويم كه بدش بيايد . آن گاه بر اُمّ سلمه ـ كه خاله‏ام بود ـ وارد شدم و همان سخن با حفصه را به او گفتم . گفت : شگفتا از تو ، اى عمر بن خطّاب ! به هر چيزى [ وارد شدى و در باره آن] سخن گفتى ، تا آن جا كه مى‏خواهى ميان پيامبر خدا و همسرانش نيز داخل شوى ! و چه چيزى جلوى غيرت‏ورزى ما را بر پيامبر خدا مى‏گيرد ، در حالى كه همسران شما نيز بر شما غيرت مى‏ورزند ؟
پس خداوند عز و جل نازل فرمود : «اى پيامبر ! به همسرانت بگو : اگر زندگى دنيا و زر و زيورش را مى‏خواهيد ، بياييد تا برخوردارتان كنم و به شيوه‏اى نيكو رهايتان سازم»تا آخر آيه .

1.مقصود از «غرفه» در اينجا ، اتاقى در طبقه دوم است .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
116

۳ / ۱۰

الحَثُّ عَلى بَساطَةِ العَيشِ

الكتاب

« يَـأَيُّهَا النَّبِىُّ قُل لأِّزْوَ جِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلاً * وَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الاْخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَـتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا » .۱

الحديث

۲۳۰۴.المعجم الأوسط عن عمر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله صَلَّى الصُّبحَ ، فَلَم يَجلِس كَما كانَ يَجلِسُ ، ولَم يَدخُل عَلى أزواجِهِ كَما كانَ يَصنَعُ ، وقَدِ اعتَزَلَ في مَشرَبَتِهِ۲، وقَد تَركتُ النّاسَ يَموجونَ ولا يَدرونَ ما شَأنُهُ ، فَأَتَيتُ وَالنّاسُ فِي المَسجدِ يَموجونَ ولا يَدرونَ ، فَقُلتُ : يا أيُّهَا النّاسُ ، كَما أنتُم . ثُمَّ أتَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله وهُوَ في مَشرَبَتِهِ ، قَد جُعِلَت لَهُ عَجَلَةٌ۳ ، فَرَقِيَ عَلَيها ، فَقُلتُ لِغُلامٍ لَهُ أسوَدَ ـ وكانَ يَحجُبُهُ ـ : اِستَأذِن لِعُمَرَ بنِ الخَطّابِ ، فَاستَأذَنَ لي ، فَدَخَلتُ ورَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله في مَشرَبَتِهِ فيها حَصيرٌ واُهُبٌ مُعَلَّقَةٌ ، وقَد أفضى بِجَنبِهِ إلَى الحَصيرِ ، فَأَثَّرَ الحَصيرُ في جَنبِهِ ، وتَحتَ رَأسِهِ وِسادَةٌ مِن أدَمٍ مَحشُوَّةً ليفا ، فَلَمّا رَأَيتُهُ بَكَيتُ .
فَقالَ : ما يُبكيكَ ؟ قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، فارِسُ وَالرّومُ يَضطَجِعُ أحَدُهُم فِي الدّيباجِ وَالحَريرِ ! فَقالَ : إنَّهُم عُجِّلَت لَهُم طَيِّباتُهُم فِي الدُّنيا ، وَالآخِرَةُ لَنا .
ثُمَّ قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، ما شَأنُكَ ؟ فَإِنّي قَد تَرَكتُ النّاسَ يَموجُ بَعضُهُم في بَعضٍ ، فَعَن خَبرٍ أتاكَ اعتَزَلتَهُنَّ ؟
فَقالَ : لا ، ولكِن بَيني وبَينَ أزواجي شَيءٌ ، فَأَقسَمتُ ألاّ أدخُلَ عَلَيهِنَّ شَهرا .
ثُمَّ خَرَجتُ عَلَى النّاسِ ، فَقُلتُ : يا أيُّهَا النّاسُ ، اِرجِعوا ، فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله كانَ بَينَهُ وبَينَ أزواجِهِ شَيءٌ فَأَحَبَّ أن يَعتَزِلَ .
ثُمَّ دَخَلتُ عَلى حَفصَةَ فَقُلتُ : يا بُنَيَّةُ ، أتُكَلِّمي رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله وتَغَيَّظينَ وتَغارينَ عَلَيهِ ؟ فَقالَت : لا اُكَلِّمُهُ بَعدُ بِشَيءٍ يَكرَهُهُ . ثُمَّ دَخَلتُ عَلى اُمِّ سَلَمَةَ ـ وكانَت خالَتي ـ فَقُلتُ لَها كَما قُلتُ لِحَفصَةَ ، فَقالَت : عَجَبا لَكَ يا عُمَرَ بنَ الخَطّابِ! كُلَّ شَيءٍ تَكَلَّمتَ فيهِ حَتّى تُريدَ أن تَدخُلَ بَينَ رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله وبَينَ أزواجِهِ ! وما يَمنَعُنا أن نَغارَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله وأَزواجُكُم يَغِرنَ عَلَيكُم ؟
فَأَنزَلَ اللّهُ عزّ و جلّ : « يَـأَيُّهَا النَّبِىُّ قُل لأِّزْوَ جِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلاً »۴حَتّى فَرَغَ مِنَ الآيَةِ .۵

1.الأحزاب : ۲۸ و ۲۹ .

2.المَشرَبة ـ بالضَمّ والفتح ـ :الغُرفة (النهاية : ج ۲ ص ۴۵۵ «شرب») .

3.العَجَلَة : هو أن يُنقَر جذع النخل ويُجعل فيه مثل الدرج ليُصعد فيه إلى الغُرف وغيرها (اُنظر : النهاية : ج ۳ ص ۱۸۶ «عجل») .

4.الأحزاب : ۲۸ .

5.المعجم الأوسط : ج ۸ ص ۳۲۵ ح ۸۷۶۴ ، سبل الهدى والرشاد : ج ۹ ص ۶۱ ، كنز العمّال : ج ۲ ص ۵۳۷ ح ۴۶۷۰ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6369
صفحه از 541
پرینت  ارسال به