487
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد پنجم

۳۵۶۵.تفسير القمّىـ به نقل از عبد اللّه‏ بن سيّار ، از امام صادق عليه السلام ـ : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در شب نوبتىِ اُمّ سلمه ، در خانه او بود. اُمّ سلمه متوجّه شد كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله در بستر نيست و از اين بابت، بنا به خصلت زنان، دچار شك و بددلى شد. از اين رو برخاست و در اطراف خانه به جستجوى ايشان پرداخت. ناگاه ديد كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله در گوشه‏اى از اتاق ايستاده و دست‏هايش را به طرف آسمان برداشته است و گريه مى‏كند و مى‏گويد : «بار خدايا ! خوبى‏هايى را كه ارزانى‏ام داشته‏اى ، هرگز از من باز مگير. بار خدايا ! هرگز مرا چشم بر هم زدنى به خودم وا مگذار. خدايا! مرا هرگز دشمن‏شاد و مايه شماتت حسودان مگردان و مرا به بدى‏اى كه از آن نجاتم دادى، هيچ گاه باز نگردان».
اُمّ سلمه بر گشت و شروع به گريستن كرد تا جايى كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله از شنيدن صداى گريه او باز گشت و به او فرمود : «اى اُمّ سلمه ! چرا گريه مى‏كنى ؟» .
گفت : پدر و مادرم فدايت باد، اى پيامبر خدا ! چرا گريه نكنم؟! شما با آن مقامى كه نزد خدا دارى و خداوند همه گناهان قبل و بعد تو را آمرزيده است ، از خداوند مى‏خواهى تا تو را هرگز دشمن‏شاد و مايه شماتت حسودان نكند و به بدى‏اى كه از آن نجاتت داده ، باز نگرداند و هرگز خوبى‏هايى را كه به تو ارزانى داشته ، باز نگيرد و تو را حتّى چشم بر هم زدنى به خودت وا مگذارد !
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «اى اُمّ سلمه ! چه چيزى مرا در امان مى‏دارد ؟ خداوند ، يونس بن مَتّا را يك چشم بر هم زدن به خودش وا گذاشت و نتيجه، آن شد كه شد».

۳۵۶۶.مصباح المتهجّدـ به نقل از يكى از همسران پيامبر صلى اللّه عليه و آله ـ : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در شب نوبتى‏ام ، نزد من بود كه خود را از زير لحاف بيرون كشيد و من متوجّه شدم و همان غيرت‏ورزى [و بد دلى] زنانه به سراغم آمد و پنداشتم كه در حجره يكى از همسرانش است كه ناگهان ديدم مانند جامه‏اى بر زمين افتاده، روى انگشتان پا به سجده رفته است و مى‏گويد : «من نيازمند تو گشته‏ام و از تو بيمناكم و به تو پناهنده. پس نامم را دگرگون مكن و پيكرم را تغيير مده و بلايى بيشتر از طاقتم به من مده و مرا بيامرز».
سپس سرش را بالا آورد و در سجده دوم شنيدم كه مى‏گفت : «همه هيكل و پيكرم براى تو به سجده افتاده و دلم به تو ايمان آورده است. اين، دستان من است و جنايت‏هايى كه با آنها بر خويشتن كرده‏ام. اى بزرگ! به تو در هر [كار] بزرگى ، اميد مى‏رود. گناه بزرگ مرا بيامرز كه گناه بزرگ را جز بزرگ نمى‏آمرزد».
آن گاه سرش را بلند كرد و در سجده سوم، شنيدم كه مى‏گفت : «از كيفرت به گذشتت پناه مى‏برم و از ناخشنودى‏ات به خشنودى‏ات پناه مى‏برم و از مجازاتت به عافيتت پناه مى‏برم و از خودت به خودت پناه مى‏برم. تو چنانى كه خود در ثناى خويش گفته‏اى».
آن گاه سرش را بالا آورد و در سجده چهارم گفت : «خدايا! به نور چهره‏ات كه آسمان‏ها و زمين را روشن و تاريكى‏ها را پاره پاره كرده و كار نخستين و آخرين كسان را سامان داده است، پناه مى‏برم از اين كه خشمت را بر من روا بدارى و يا ناخشنودى‏ات را بر من فرو فرستى. از زوال نعمتت به تو پناه مى‏برم و نيز از ناگهان در آمدن انتقامت و تبديل عافيتت [به بدبختى] و [از] همه ناراحتى‏ات. هر چه مى‏توانم ، مى‏كنم تا راضى شوى و هيچ توش و توانى جز از سوى تو نيست».
و هنگامى كه آن را از پيامبر صلى اللّه عليه و آله ديدم، رهايش كردم و به سوى خانه [با شتاب ]باز گشتم كه به نفس نفس زدن افتادم و پيامبر صلى اللّه عليه و آله كه دنبال من مى‏آمد ، [متوجّه شد و ]فرمود : «چرا نفس نفس مى‏زنى ؟» . گفتم : نزد تو بودم ، اى پيامبر خدا! فرمود : «آيا مى‏دانى اين ، چه شبى است ؟ اين، شب نيمه شعبان است كه عمل‏ها در آن بازنويسى و روزى‏ها تقسيم و اَجَل‏ها نوشته مى‏شوند و خداوند متعال ، [همه را ]مى‏آمرزد ، مگر مشرك و دشمن [خدا و پيامبر] و قطع كننده رحم و ميخواره و پافشارى كننده بر گناه و شاعر [در غير راه حق ]و كاهن را» .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد پنجم
486

۳۵۶۵.تفسير القمّي عن عبد اللّه‏ بن سيّار عن الإمام الصادق عليه السلام : كانَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله في بَيتِ اُمِّ سَلَمَةَ في لَيلَتِها ، فَفَقَدَتهُ مِنَ الفِراشِ ، فَدَخَلَها مِن ذلِكَ ما يَدخُلُ النِّساءَ ، فَقامَت تَطلُبُهُ في جَوانِبِ البَيتِ حَتَّى انتَهَت إلَيهِ وهُوَ في جانِبٍ مِنَ البَيتِ قائِمٌ ، رافِعٌ يَدَيهِ يَبكي وهُوَ يَقولُ : «اللّهُمَّ لا تَنزِع مِنّي صالِحَ ما أعطَيتَني أبَدا ، اللّهُمَّ ولا تَكِلني إلى نَفسي طَرفَةَ عَينٍ أبَدا ، اللّهُمَّ لا تُشمِت بي عَدُوّا ولا حاسِدا أبَدا ، اللّهُمَّ لا تَرُدَّني في سوءٍ استَنقَذتَني مِنهُ أبَدا» . قالَ : فَانصَرَفَت اُمُّ سَلَمَةَ تَبكي حَتَّى انصَرَفَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله لِبُكائِها .
فَقالَ لَها : ما يُبكيكِ يا اُمَّ سَلَمَةَ ؟ فَقالَت : بِأَبي أنتَ واُمّي يا رَسولَ اللّهِ ، ولِمَ لا أبكيأنتَ بِالمَكانِ الَّذي أنتَ بِهِ مِنَ اللّهِ ، قَد غَفَرَ اللّهُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وما تَأَخَّرَ ، تَسأَلُهُ أن لا يَشمِتَ بِكَ عَدُوّا أبَدا ولا حاسِدا ، وأَن لا يَرُدَّكَ في سوءٍ استَنقَذَكَ مِنهُ أبَدا ، وأَن لا يَنزِعَ عَنكَ صالِحَ ما أعطاكَ أبَدا ، وأَن لا يَكِلَكَ إلى نَفسِكَ طَرفَةَ عَينِ أبَدا ؟ !
فَقالَ : يا اُمَّ سَلَمَةَ ، وما يُؤمِنُني ، وإنَّما وَكَلَ اللّهُ يونُسَ بنَ مَتّى إلى نَفسِهِ طَرفَةَ عَينٍ ، فَكانَ مِنهُ ما كانَ .۱

۳۵۶۶.مصباح المتهجّد عن بعض نساء النبيّ صلى اللّه عليه و آله : كانَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله عِندي۲ في لَيلَةِ الَّتي كانَ عِندي فيها ، فَانسَلَّ مِن لِحافي ، فَانتَبَهتُ ، فَدَخَلَني ما يَدخُلُ النِّساءَ مِنَ الغَيرَةِ ، فَظَنَنتُ أنَّهُ في بَعضِ حُجَرِ نِسائِهِ ، فَإِذا أنا بِهِ كَالثَّوبِ السّاقِطِ عَلى وَجهِ الأَرضِ ، ساجِدا عَلى أطرافِ أصابِعِ قَدَمَيهِ ، وهُوَ يَقولُ :
«أصبَحتُ إلَيكَ فَقيرا خائِفا مُستَجيرا ، فَلا تُبَدِّلِ اسمي ، ولا تُغَيِّر جِسمي ، ولا تُجهِد بَلائي ، وَاغفِر لي» .
ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ وسَجَدَ الثّانِيَةَ ، فَسَمِعتُهُ يَقولُ : «سَجَدَ لَكَ سَوادي وخَيالي ، وآمَنَ بِكَ فُؤادي ، هذِهِ يَدايَ بِما جَنَيتُ عَلى نَفسي ، يا عَظيمُ تُرجى لِكُلِّ۳عَظيمٍ ، اغفِر لِي ذَنبِيَ العَظيمَ ، فَإِنَّهُ لا يَغفِرُ العَظيمَ إلاَّ العَظيمُ» .
ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ وسَجَدَ فِي الثّالِثَةِ ، فَسَمِعتُهُ يَقولُ : «أعوذُ بِعَفوِكَ مِن عِقابِكَ ، وأَعوذُ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ ، وأَعوذُ بِمُعافاتِكَ مِن عُقوبَتِكَ ، وأَعوذُ بِكَ مِنكَ ، أنتَ كَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ» .
ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ وسَجَدَ لَهُ الرّابِعَةَ فَقالَ : «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِنورِ وَجهِكَ الَّذي أشرَقَت لَهُ السَّماواتُ وَالأَرضُ ، وتَشَعَّبَت۴ بِهِ الظُّلُماتُ ، وصَلَحَ بِهِ أمرُ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ ، أن تُحلِل عَلَيَّ غَضَبَكَ أو تُنزِلَ عَلَيَّ سَخَطَكَ ، أعوذُ بِكَ مِن زَوالِ نِعمَتِكَ ، وفَجأَةِ نَقِمتِكَ ، وتَحويلِ عافِيَتِكَ ، وجَميعِ سَخَطِكَ ، لَكَ العُتبى فيمَا استَطَعتُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِكَ» .
فَلَمّا رَأَيتُ ذلِكَ مِنهُ تَرَكتُهُ ، وَانصَرَفتُ نَحوَ المَنزِلِ ، فَأَخَذَني نَفَسٌ عالٍ ، ثُمَّ إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله اتَّبَعَني فَقالَ : ما هذَا۵ النَّفَسُ العالي ؟ قُلتُ : كُنتُ عِندَكَ يا رَسولَ اللّهِ . فَقالَ : أتَدرينَ أيَّ لَيلَةٍ هذِهِ ؟ هذِهِ لَيلَةُ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، فيها تُنسَخُ الأَعمالُ ، وتُقسَمُ الأَرزاقُ ، وتُكتَبُ الآجالُ ، ويَغفِرُ اللّهُ تَعالى إلاّ لِمُشرِكٍ أو شاحِنٍ۶ ، أو قاطِعِ رَحِمٍ ، أو مُدمِنِ مُسكِرٍ ، أو مُصِرٍّ عَلى ذَنبٍ ، أو شاعِرٍ ، أو كاهِنٍ .۷

1.تفسير القمّي : ج ۲ ص ۷۵ ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۲۱۷ ح ۶ .

2.لم تذكر كلمة «عندي» في الإقبال ، وهو الأنسب .

3.في المصدر : «بكلّ» ، والتصويب من بحارالأنوار .

4.كذا ، وفي بحار الأنوار : «وقشعت» ، والظاهر أنّه الصواب .

5.في المصدر : «هذه» ، والتصويب من بحار الأنوار .

6.الشَّحناءُ : العداوة ، والمشاحن : المعادي (النهاية : ج ۲ ص ۴۴۹ «شحن») .

7.مصباح المتهجّد : ص ۸۳۹ ، الإقبال : ج ۳ ص ۳۲۵ وفيه «المشاحن» بدل «الشاحن» ، بحار الأنوار : ج ۹۸ ص ۴۱۷ ح ۱ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10568
صفحه از 562
پرینت  ارسال به