۳۴۶۸.الكافىـ به نقل از حلبى ـ : امام صادق عليه السلام فرمود : «پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله زمانى كه آهنگ حَجّة الإسلام۱كرد، چهار روز به پايان ذى القعده مانده بود كه بيرون آمد تا به شجره رسيد و در آن جا نماز گزارد. سپس پياده مركب خود را تا بيداء به دنبال آورد و از آن جا مُحرم شد۲ و صدا به تلبيه بلند كرد، و يكصد شتر همراه آورد۳و همه مردم ، احرام حجّ بستند و قصد عمره نكردند و نمىدانستند حجّ تمتّع چيست، تا اين كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به مكّه آمد و كعبه را طواف كرد و مردم همراه او طواف كردند. پس از آن ، كنار مقام [ابراهيم عليه السلام ] ، دو ركعت نماز گزارد و بر حجر الأسود دست كشيد. سپس فرمود : "آغاز مىكنم به آنچه خداوند عزّ و جلّ آغاز كرد" ؛ و به صفا آمد و هفت بار رفت و آمد ميان صفا و مروه را از آن جا آغاز كرد.
وقتى سعى خود را در مروه به پايان بُرد، براى سخن گفتن برخاست و به آنان فرمان داد از احرام در آيند و آن را عمره قرار دهند، و اين، چيزى است كه خداوند عزّ و جلّ به آن فرمان داد. مردم هم از احرام در آمدند، و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : "اگر آنچه را پشت سر گذاشتم از سر مىگرفتم ، آن گونه مىكردم كه شما را به آن فرمان دادم". پيامبر صلى اللّه عليه و آله به سبب قربانىاى كه همراه آورده بود ، نمىتوانست از احرام در آيد، چنان كه خداوند عزّ و جلّ مىگويد : «و سرهايتان را نتراشيد تا قربانى به محلّ خود برسد».
سراقة بن مالك بن جعشم كنانى گفت : اى پيامبر خدا ! به ما آموزش بده ، گويى كه امروز زاده شدهايم. بفرما آنچه ما را امروز به آن فرمان دادى ، براى امسال ماست يا براى هر سال ؟ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : "نه؛ بلكه براى هميشه است". و مردى برخاست و گفت : اى پيامبر خدا ! ما به عنوان حجگزار [به سوى مِنا ]روانه مىشويم ، در حالى كه از سرهايمان آب مىچكد ! پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله گفت : "تو هرگز به اين ، ايمان نخواهى آورد".
و على عليه السلام از سوى يمن آمد تا حج بگزارد . فاطمه عليهاالسلام را ديد كه از احرام بيرون آمده است و بوى خوش به مشامش رسيد . براى پرسش ، در پىِ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله روانه شد و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : "اى على ! به چه [قصدى ]با تلبيه احرام بستى ؟". گفت : به آنچه پيامبر، مُحرم شد، صدا به تلبيه بلند كردم. فرمود : "تو از احرام بيرون نيا" و او را در قربانى، شريكِ خود ساخت و سى و هفت تا براى او قرار داد .۴ و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله شصت و سه شتر را با دست خود ، قربانى كرد. سپس از هر شترى ، پارهاى گوشت گرفت و در يك ديگ گذاشت و دستور داد پخته شود و از آن خورد و از آب آن چشيد و گفت : "اينك از همه شترها خوردهايم. و حجّ تمتّع ، بهتر از گزارنده حجّ قِران است كه قربانى همراه مىبرد، و بهتر از حجگزارى است كه حجّ اِفراد به جا مىآورد" ».
از امام عليه السلام پرسيدم : آيا پيامبر خدا ، شب ، مُحرم شد يا روز؟ فرمود : «روز». گفتم : چه وقتى ؟ فرمود : «وقت نماز ظهر».
1.به حجّى كه در طول عمر ، يك بار با مستطيع شدن واجب مىشود ، حجّة الإسلام گفته مىشود .
2.در مرآة العقول ج ۱۷ ص ۱۱۶ آمده است : «شايد مراد از احرام در اين جا ، احرام بستن با تلبيه يا اظهار احرام است ، تا با روايات متعدّدى كه مىگويند پيامبر صلى اللّه عليه و آله از مسجد شجره مُحرم شد ، ناسازگار نباشد» .
3.در مرآة العقول ج ۱۷ ص ۱۱۶ آمده است : «مىتوان ميان روايات را اين گونه جمع كرد كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله يكصد شتر همراه آورد ؛ امّا شصت و چند تا براى خودش بود و بقيّه براى امير مؤمنان عليه السلام ؛ چون مىدانست على عليه السلام مانند او احرام خواهد بست ، يا اين كه موضوعِ همراه بردن شتر در روايت پيش مربوط به مكّه تا عرفات و مِنا شمرده شود» .
4.در مرآة العقول ج ۱۷ ص ۱۱۷ آمده است : «شايد يكى از دو عدد در دو روايت ياد شده ، مبنى بر تقيّه باشد ، يا ناشى از اشتباه راوى است» .