۶ / ۵
تكبير و تهليل پيامبر صلى اللّه عليه و آله هنگام بيرون رفتن براى نماز عيد
۳۳۵۶.صحيح ابن خزيمةـ به نقل از ابن عمر ـ : پيامبر صلى اللّه عليه و آله در روز عيد فطر و عيد قربان بيرون مىآمد، در حالى كه صدايش را به «لا إله إلاّ اللّه» و تكبير، بلند مىكرد.
۳۳۵۷.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از ابن عمر ـ : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در روز [عيد ]فطر، از زمانى كه از خانهاش بيرون مىآمد تا به مصلاّ مىرسيد، تكبير مىگفت.
۳۳۵۸.معرفة السننـ به نقل از ابن عمر ـ : پيامبر صلى اللّه عليه و آله چون صبح روز عيد به مصلاّ مىرفت، تكبير مىگفت و صدايش را به آن بلند مىكرد.
۳۳۵۹.الكافىـ به نقل از ياسر خادم و ريّان بن صلت ـ : چون عيد [قربان] آمد، مأمون به امام رضا عليه السلام پيغام داد و خواست كه سوار شود و در مراسم عيد حاضر گردد و نماز و خطبه[ى عيد] را بخواند ... . [از امام رضا عليه السلام انكار و] از مأمون ، اصرار بود . پس امام عليه السلام فرمود : «اى امير المؤمنين! اگر مرا از اين كار معاف دارى، بهتر است؛ ولى چنانچه معافم نمىدارى، من به شيوه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام به نماز مىروم». مأمون گفت : هر طور كه مىخواهيد، برويد... .
خورشيد كه بر آمد، امام عليه السلام برخاست و غسل كرد و عمامه پنبهاى سفيدى بست و يك سر آن را بر سينهاش و سر ديگرش را ميان دو شانهاش انداخت و آماده شد. سپس به همه پيروانش فرمود : «كارى را كه من كردم، بكنيد». آن گاه عصاى پيكاندارى به دست گرفت و [از اتاق] خارج شد و ما پيشاپيش ايشان ـ كه پابرهنه بود و پاچهها و آستينهايش را تا نيمه ساقهايش بالا زده بود ـ ، قرار داشتيم. چون به راه افتاد و ما نيز پيشاپيش او حركت كرديم، سرش را به آسمان برداشت و چهار تكبير گفت ... .
چون ما با اين وضعيّت از سرا خارج شديم و [امام] رضا عليه السلام بيرون آمد، ايشان بر در درنگى كرد و سپس بانگ زد : «خدا بزرگ است، خدا بزرگ است، خدا بزرگ است كه ما را هدايت نمود. خدا بزرگ است كه از چارپايان به ما روزى داد، و ستايش ، خداوند را براى نعمتهايى كه به ما ارزانى فرمود».
فرماندهان هم چون امام رضا عليه السلام را پابرهنه ديدند، از مركبهايشان به زير آمدند و كفشهاى خود را به دور انداختند. ايشان پياده پيش مىرفت و هر ده قدم مىايستاد و سه تكبير مىگفت... .