۶ / ۱۱
نامه پيامبر صلى اللّه عليه و آله به اكثم بن صيفى
۴۲۲۴.پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ـ در نامه ايشان به اكثم بن صيفى۱ـ :از محمّد ، پيامبر خدا ، به اكثم بن صيفى : همصدا با تو ، خدا را مىستايم . خداى متعال به من دستور داد كه بگويم : «معبودى جز خداى يكتا نيست» و مردم را نيز به گفتن آن ، فرمان دهم . مردم ، آفريده خداى عزّ و جلّ هستند و همه كارها در اختيار اوست . آنان را آفريد و ميراند ، و همو دوباره زندهشان مىكند و بازگشت ، به سوى اوست . من آداب رسولان الهى را به شما آموختم و بى گمان ، در باره خبر بزرگ ، پرسيده خواهيد شد و پس از چندى ، خبر آن را خواهيد دانست .
۶ / ۱۲
نامه پيامبر صلى اللّه عليه و آله به گرد آمدگان در كوه تهامه۲
۴۲۲۵.الطبقات الكبرىـ به نقل از ابن عبّاس و ديگران ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در نامهاى به گروهى كه در كوه تهامه جمع شده و كاروانيان كِنانه و مُزَينه و حَكَم و قاره و نيز بردگان دنبالهرو ايشان را تاراج كرده بودند و زمانى كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ظهور كرد ، نمايندگانى به حضور ايشان فرستاده بودند ، براى ايشان چنين نوشت : «به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . اين ، نامهاى است از محمّد پيامبر ، فرستاده خدا ، به بندگان آزاد شده خداوند . همانا اگر ايمان بياورند و نماز بگزارند و زكات بپردازند ، بردگانشان همگى آزادند و مولاى ايشان ، محمّد است و هر كس از آنان كه از قبيلهاى است ، به آن قبيله برگردانده نمىشود و اگر خونى به گردن دارند يا مالى گرفتهاند ، از خودِ ايشان است (بخشيده مىشوند) و اگر طلبى از مردم دارند ، بايد به ايشان برگردانده شود و هيچ ستمى به ايشان نخواهد شد و در امان خدا و در امان محمّد هستند . و السلام عليكم !» . نويسنده اين نامه اُبَىّ بن كعب بود .
1.اكثم بن صيفى بن رياح اسدى تميمى ، وى سخنور عرب و از بزرگان عرب جاهلى و از قبيله بنى تميم به شمار مىآيد (الإصابة : ج ۱ ص ۳۵۰ ش ۴۸۵) . وى بعد از بعثت پيامبر صلى اللّه عليه و آله نامهاى براى آن حضرت نگاشت و در سال نهم هجرى به همراه گروهى از قوم خود ـ بنى تميم ـ به قصد ديدار پيامبر صلى اللّه عليه و آله در بين راه مدينه درگذشت (المعارف : ص ۲۹۹ ، المفصّل : ص ۱۸۹ ـ ۱۹۰ ، الأعلام : ج ۲ ص ۶) .
2.گروهها و قبائل مختلفى در اطراف كوه يمامه زندگى مىكردند كه با ظهور اسلام ، آنها هيأتهايى را به نمايندگىاز خودشان به مدينه فرستادند و پيغمبر اكرم آنان را به اسلام دعوت كرده و نامهاى را براى سران آنها نوشته است. اين گزارش تنها توسط ابن سعد در طبقات نقل شدهاست(الطبقات الكبرى: ج۱ ص۲۷۸).