۴۲۱۷.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابن اسحاق ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله شجاع بن وهب ، از قبيله بنى اسد بن خزيمه را به سوى منذر بن حارث بن ابى شَمِر غسّانى ، فرمانرواى دمشق، فرستاد .
محمّد بن عمر واقدى گفت : و نامهاى به او نوشت و همراه شجاع فرستاد : «سلام بر كسى كه از راه هدايت ، پيروى كند و به آن ايمان آورد ! من تو را به اين فرا مىخوانم كه به خداى يگانه بىهمتا ايمان بياورى تا فرمانروايىات برايت بپايد» .
۶ / ۷
نامه پيامبر صلى اللّه عليه و آله به هوذة بن على حنفى
۴۲۱۸.الطبقات الكبرىـ به نقل از ابن عبّاس و ديگران ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله سَليط بن عمرو عامرى را ـ كه يكى از آن شش سفير بود ـ ، همراه نامهاى براى دعوت به اسلام ، نزد هَوذة بن على حَنَفى۱فرستاد . سليط بر او وارد شد . هوذه او را ميهمان كرد و به وى بخشش كرد و نامه پيامبر صلى اللّه عليه و آله را خواند و به سَليط ، جواب صريحى نداد و به پيامبر صلى اللّه عليه و آله نوشت : «آنچه بِدان دعوت مىكنى ، بسيار نيكو و زيباست . من شاعر و خطيب قوم خود هستم و عربها به موقعيّت من احترام مىگذارند . پس ، براى من فرماندهى منطقهاى را تعيين كن تا از تو پيروى كنم» .
وى به سَليط ، پاداشى داد و جامههايى از پارچههاى هَجَر بر وى پوشانيد . سَليط ، همه آنها را خدمت پيامبر صلى اللّه عليه و آله آورد و گفتههاى او را به اطّلاع ايشان رساند . پيامبر صلى اللّه عليه و آله نامه هوذه را خواند و فرمود : «اگر به اندازه غوره خرمايى زمين از من بخواهد ، به او نخواهم داد . خودش و هر آنچه دارد ، نابود باد !» . چون پيامبر صلى اللّه عليه و آله از فتح مكّه باز گشت ، جبرئيل عليه السلام خبر مرگ هوذه را به ايشان داد .