547
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم

۴۲۱۱.الطبقات الكبرىـ به نقل از ابن عبّاس و ديگران ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله عبد اللّه بن حذافه سهمى را ـ كه يكى از آن شش سفير بود ـ براى دعوت فرمان‏رواى ايران (خسرو پرويز) به اسلام ، همراه نامه‏اى نزد او روانه كرد . عبد اللّه گفت : نامه پيامبر خدا را تسليم او كردم . چون نامه را براى او خواندند ، آن را گرفت و پاره كرد . وقتى اين خبر به پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله رسيد ، فرمود : «پروردگارا ! پادشاهىِ او را پاره كن !» .
خسرو در نامه‏اى به باذان ، كارگزار خود در يمن ، دستور داد كه : دو مرد چابك‏سوار را نزد اين مرد در حجاز بفرست تا خبرى از او براى من بياورند . باذان ، پيشكار خود و يك نفر ديگر را با نامه‏اى فرستاد . آن دو وارد مدينه شدند و نامه باذان را به پيامبر صلى اللّه عليه و آله دادند . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله لبخندى زد و آن دو را كه به خود مى‏لرزيدند ، به اسلام دعوت كرد و فرمود : «امروز برويد و فردا پيش من بياييد تا آنچه را كه لازم است ، به شما بگويم» .
روز بعد ، آن دو نزد ايشان آمدند . پيامبر صلى اللّه عليه و آله به آنان فرمود : «به ارباب خود بگوييد كه خداوندِ من ، ديشب هفت ساعت از شب گذشته ، خدايگان او ، خسرو ، را كشت» و آن شب ، شب سه‏شنبه دهم جمادى الاُولى سال هفتم هجرت بود .] پيامبر صلى اللّه عليه و آله اضافه فرمود كه :] «خداى متعال ، پسر خسرو ، شيرويه ، را بر وى چيره گردانيد و او خسرو را به قتل رساند» . آن دو فرستاده با اين خبر نزد باذان باز گشتند و باذان و تمام ايرانيانى كه در يمن بودند ، مسلمان شدند .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
546

۴۲۱۱.الطبقات الكبرى عن ابن عبّاس وجماعة :بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله عَبدَ اللّهِ بنَ حُذافَةَ السَّهمِيَّ ـ وهُوَ أحَدُ السِّتَّةِ ـ إلى كِسرى يَدعوهُ إلَى الإِسلامِ ، وكَتَبَ مَعَهُ كِتابا .
قالَ عَبدُ اللّهِ : فَدَفَعتُ إلَيهِ كِتابَ رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله فَقُرِئَ عَلَيهِ ، ثُمَّ أخَذَهُ فَمَزَّقَهُ ، فَلَمّا بَلَغَ ذلِكَ رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله قالَ : اللّهُمَّ مَزِّق مُلكَهُ !
وكَتَبَ كِسرى إلى باذانَ عامِلِهِ عَلَى اليَمَنِ ، أنِ ابعَث مِن عِندِكَ رَجُلَينِ جَلدَينِ إلى هذَا الرَّجُلِ الَّذي بِالحِجازِ فَليَأتِياني بِخَبَرِهِ .
فَبَعَثَ باذانُ قَهرَمانَهُ۱ورَجُلاً آخَرَ وكَتَبَ مَعَهُما كِتابا . فَقَدِما المَدينَةَ فَدَفَعا كِتابَ باذانَ إلَى النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله ، فَتَبَسَّمَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ودَعاهُما إلَى الإِسلامِ وفَرائِصُهُما تَرعُدُ ، وقالَ : اِرجِعا عَنّي يَومَكُما هذا حَتّى تَأتِيانِي الغَدَ فَاُخبِرَكُما بِما اُريدُ ، فَجاءاهُ مِنَ الغَدِ ، فَقالَ لَهُما : أبلِغا صاحِبَكُما أنَّ رَبّي قَد قَتَلَ رَبَّهُ كِسرى في هذِهِ اللَّيلَةِ لِسَبعِ ساعاتٍ مَضَت مِنها ؛ وهِيَ لَيلَةُ الثَّلاثاءِ لِعَشرِ لَيالٍ مَضَينَ مِن جُمادَى الاُولى سَنَةَ سَبعٍ ؛ وأَنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى سَلَّطَ عَلَيهِ ابنَهُ شيرَوَيهِ فَقَتَلَهُ .
فَرَجَعا إلى باذانَ بِذلِكَ فَأَسلَمَ هُوَ وَالأَبناءُ الَّذينَ بِاليَمَنِ .۲

1.القَهرَمان : هو المسيطر الحفيظ على من تحت يديه ، وعن بعضهم : أنّه من اُمناء الملك وخاصّته . فارسى معرّب (لسان العرب : ج ۱۳ ص ۴۹۶ «قهرم») .

2.الطبقات الكبرى : ج ۱ ص ۲۵۹ ، تاريخ دمشق : ج ۲۷ ص ۳۵۷ ، سبل الهدى والرشاد : ج ۲ ص ۲۸ و راجع : تاريخ الطبرى : ج ۲ ص ۶۵۵ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10713
صفحه از 576
پرینت  ارسال به