515
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم

ب ـ نامه پيامبر صلى اللّه عليه و آله به عتّاب بن اَسيد۱

۴۱۹۴.التفسير المنسوب إلى الإمام العسكرى عليه السلام :پيامبر صلى اللّه عليه و آله در نامه‏اش به عتّاب بن اسيد نوشت : «به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . از محمّد پيامبر خدا ، به مجاوران خانه خدا و ساكنان حرم خدا : امّا بعد ... پيامبر خدا ، زمام احكام و مصالح شما را به عتّاب بن اسيد سپرده و به او مأموريت داده تا غافلانتان را آگاه كند و نادانانتان را آموزش دهد و كژى سست‏عنصرانتان را راست كند و هر كس از شما را كه از آداب الهى به دور است ، ادب آموزد ، و او را به اين دليل ، برگزيده است كه مى‏داند بر شما برترى دارد ... .
پس فرمان‏برداران شما بايد عمل كنند و به تعاملى نيكو وفادار باشند تا به پاداشى ارجمند و پيشكشى بزرگ خشنود شوند و مخالف نافرمان ، بايد از كيفرى سخت و خشم فرمان‏روايى هميشه پيروز و چيره برخوردار شود .
و هيچ يك از شما را نسزد كه به دليل كم‏سال بودن او ، اعتراض كند ؛ چرا كه بزرگ‏تر ، برتر نيست ؛ بلكه برتر ، بزرگ‏تر است ، و او در دوستى ما و دوستى با دوستان ما و دشمنى با دشمنان ما ، بزرگ‏تر است و از اين رو او را فرماندار و رئيس شما قرار داديم . پس آفرين بر هر كس كه از او اطاعت كند ، و هر كس با او مخالفت كند ، خدا جز او را [از رحمتش ]دور نمى‏كند» .

ج ـ سفارش‏ها و نامه پيامبر صلى اللّه عليه و آله به معاذ بن جبل۲

۴۱۹۵.تاريخ بغدادـ به نقل از مكحول شامى ـ :هنگامى كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله مُعاذ بن جبل را به يمن فرستاد ، بيش از يك ميل با او همراهى كرد و به او سفارش نمود و فرمود : «اى معاذ ! تو را به پروا از خداى بزرگ ، راستگويى ، اداى امانت ، ترك خيانت ، فروتنى ، نرمگويى ، رحم كردن به يتيمان ، خوب فهميدن دين ، و بى‏تابى از حساب [قيامت ]و دوست داشتن آخرت ، سفارش مى‏كنم .
اى معاذ ! زمينى را تباه مكن ، به مسلمانى دشنام نده ، دروغگويى را تصديق نكن ، راستگويى را تكذيب مكن و از پيشواى عادل ، سرپيچى نكن .
اى معاذ ! تو را به ذكر خدا سفارش مى‏كنم ، يعنى در هر جا و نزد هر درخت و سنگى ، و به اين كه در كنار هر گناهى ، توبه‏اى بياورى ، براى گناه پنهان ، توبه پنهان و براى گناه آشكار ، توبه آشكار .
اى معاذ ! من چيزى را براى تو دوست مى‏دارم كه براى خود ، دوست دارم و چيزى را براى تو ناپسند مى‏دارم كه براى خود ، ناپسند مى‏دارم .
اى معاذ ! اگر من مى‏دانستم كه تا روز قيامت ، دوباره همديگر را مى‏بينيم ، سفارشم را به تو كوتاه مى‏كردم .
اى معاذ ! محبوب‏ترينِ شما نزد من ، كسى است كه مرا روز قيامت به همان حالتى مى‏بيند كه از من جدا شده است» .
و پيامبر صلى اللّه عليه و آله در عهدنامه معاذ نوشت : «مردى كه [همسرى] در اختيار ندارد ، [حقّ ]طلاقى هم ندارد و آزاد كردن [برده] در آنچه مالكيتش را ندارد ، معنا ندارد ، و نذرى در معصيت و نيز قطع رحم [پذيرفته] نيست و نيز در آنچه انسان مالك آن نيست ، و از هر فرد بالغى ، يك دينار [جزيه] يا برابر آن ، لباس دوخت معافر۳مى‏گيرى و قرآن را جز با حالت طهارت ، لمس نمى‏كنى .
و تو چون به يمن برسى ، مسيحيان آن جا از تو مى‏پرسند : كليد بهشت چيست ؟ بگو : كليد بهشت ، [اقرار به ]يگانگى خداى بى‏همتاست» .

1.عُتّاب بن أسيد ، از صحابيان است كه پس از فتح مكه در جوانى از سوى پيامبر صلى اللّه عليه و آله به فرماندارى مكه برگزيده شد و در آن مكان نماز جماعت برپا كرد (اُسد الغابة : ج ۳ ص ۳۵۸) . او در سن ۲۵ سالگى در زمان ابوبكر در گذشت (الإصابة : ج ۴ ص ۳۵۶ ش ۵۴۰۷) .

2.معاذ بن جبل خزرجى از انصار است و در هجده سالگى اسلام آورد و در پيمان عقبه دوم شركت داشت (الإستيعاب : ج ۳ ص ۱۴۰۲) در جنگ بدر ، احد و ديگر جنگ‏ها حضور داشت . پس از غزوه تبوك پيامبر صلى اللّه عليه و آله او را به عنوان معلم قرآن و قاضى به يمن فرستاد ، و پس از رحلت آن حضرت به فرماندهى منطقه «جند» يمن منصوب شد . در سال هجدهم هجرت در اثر بيمارى طاعون در سن ۳۳ سالگى در گذشت و در اردن مدفون گشت (اُسد الغابة : ج ۴ ص ۴۱۸ و ج ۵ ص ۱۹۴) .

3.معافر ، جايى در يمن با لباس‏هايى نيكوست . (م)


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
514

ب ـ كِتابُهُ صلى اللّه عليه و آله إلى عَتّابِ بنِ أسيدٍ

۴۱۹۴.التفسير المنسوب إلى الإمام العسكرى عليه السلام ـ في كِتابِهِ صلى اللّه عليه و آله إلى عَتّابِ بنِ أسيدٍ ـ :
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ
مِن مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله إلى جيرانِ بَيتِ اللّهِ وسُكّانِ حَرَمِ اللّهِ .
أمّا بَعدُ . . . قَد قَلَّدَ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله عَتّابَ بنُ أسيدٍ أحكامَكُم ومَصالِحَكُم ، قَد فَوَّضَ إلَيهِ تَنبيهَ غافِلِكُم ، وتَعليمَ جاهِلِكُم ، وتَقويمَ أودِ مُضطَرِبِكُم ، وتَأديبَ مَن زالَ عَن أدَبِ اللّهِ مِنكُم ، لِما عَلِمَ مِن فَضلِهِ عَلَيكُم . . . .
فَليَعمَلِ المُطيعُ مِنكُم وَليَفِ بِحُسنِ مُعامَلَتِهِ لِيُسَرَّ بِشَريفِ الجَزاءِ وعَظيمِ الحَباءِ ، ولِيُوَفَّرَ المُخالِفُ لَهُ بِشَديدِ العِقابِ ، وغَضَبِ المَلِكِ العَزيزِ الغَلاّبِ .
ولا يَحتَجَّ مُحتَجٌّ مِنكُم في مُخالَفَتِهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ ، فَلَيسَ الأَكبَرُ هُوَ الأَفضَلُ ، بَلِ الأَفضَلُ هُوَ الأَكبَرُ ، وهُوَ الأَكبَرُ في مُوالاتِنا ومُوالاةِ أولِيائِنا ومُعاداةِ أعدائِنا ، فَلِذلِكَ جَعَلناهُ الأَميرَ لَكُم ، وَالرَّئيسَ عَلَيكُم ، فَمَن أطاعَهُ فَمَرحَبا بِهِ ، ومَن خالَفَهُ فَلا يُبعِدِ اللّهُ غَيرَهُ .۱

ج ـ وصاياه وكتابه صلى اللّه عليه و آله إلى مُعاذِ بنِ جَبَلٍ

۴۱۹۵.تاريخ بغداد عن مكحول الشامي عن معاذ بن جبل :أنَّ النَّبِيَّ صلى اللّه عليه و آله لَمّا بَعَثَهُ إلَى اليَمَنِ مَشى مَعَهُ أكثَرَ مِن ميلٍ يوصيهِ ، فَقالَ :
يا مُعاذُ ، اُوصيكَ بِتَقوَى اللّهِ العَظيمِ وصِدقِ الحَديثِ ، وأَداءِ الأَمانَةِ ، وتَركِ الخِيانَةِ ، وخَفضِ الجَناحِ ، ولينِ الكَلامِ ، ورَحمَةِ اليَتيمِ ، وَالتَّفَقُّهِ فِي الدّينِ ، وَالجَزَعِ مِنَ الحِسابِ ، وحُبِّ الآخِرَةِ .
يا مُعاذُ ، لاتُفسِدَنَّ أرضا ، ولا تَشتِم مُسلِما ، ولا تُصَدِّق كاذِبا ، ولا تُكَذِّب صادِقا ، ولا تَعصِ إماما عادِلاً .
يا مُعاذُ ، اُوصيكَ بِذِكرِ اللّهِ ، يَعني عِندَ كُلِّ حَجَرٍ وشَجَرٍ ، وأَن تُحدِثَ لِكُلِّ ذَنبٍ تَوبَةً ؛ السِّرِّ بِالسِّرِّ وَالعَلانِيَةِ بِالعَلانِيَةِ .
يا مُعاذُ ، إنّي اُحِبُّ لَكَ ما اُحِبُّ لِنَفسي ، وأَكرَهُ لَكَ ما أكرَهُ لَها .
يا مُعاذُ ، إنّي لَو أعلَمُ أنّا نَلتَقي إلى يَومِ القِيامَةِ لَأَقصَرتُ لَكَ مِنَ الوَصِيَّةِ .
يا مُعاذُ ، إنَّ أحَبَّكُم إلَيَّ لَمَن لَقِيَني يَومَ القِيامَةِ عَلى مِثلِ الحالَةِ الَّتي فارَقَني عَلَيها .
وكَتَبَ لَهُ في عَهدِهِ : أن لا طَلاقَ لاِمرِئٍ فيما لا يَملِكُ ، ولا عِتقَ فيما لا يَملِكُ ، ولا نَذرَ في مَعصِيَةٍ ولا في قَطيعَةِ رَحِمٍ ، ولا فيما لايَمِلكُ ابنُ آدَمَ ، وعَلى أن تَأخُذَ مِن كُلِّ حالِمٍ دينارا أو عِدلَهُ مَعافِرَ ، وعَلى ألاّ تَمَسَّ القُرآنَ إلاّ طاهِرا .
وإنَّكَ إذا أتَيتَ اليَمَنَ يَسأَلونَكَ نَصاراها عَن مِفتاحِ الجَنَّةِ ، فَقُل : مِفتاحُ الجَنَّةِ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ .۲

1.التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص ۵۵۶ ذيل ح ۳۲۹ ، بحار الأنوار : ج ۲۱ ص ۲۲ ح ۲۰ .

2.تاريخ بغداد : ج ۸ ص ۴۳۵ الرقم ۴۵۴۱ ، الثقات لابن حبّان : ج ۲ ص ۱۰۹ ، تاريخ دمشق : ج ۱۸ ص ۱۹۴ ح ۴۲۳۰ و ص ۱۹۵ ح ۴۲۳۱ كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج ۱۰ ص ۵۹۴ ح ۳۰۲۹۱ و راجع : الكافي : ج ۷ ص ۴۴۰ ح ۴ و اُسد الغابة : ج ۷ ص ۲۰۵ الرقم ۷۱۵۵ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6953
صفحه از 576
پرینت  ارسال به