۳ / ۱۵
اجراى قانون بر شريف و ضعيف
۴۱۱۸.امام على عليه السلام :مردى را كه دزدى كرده بود ، نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آوردند . فرمان داد دستش را ببرند و سپس گريست . گفته شد : اى پيامبر خدا ! چرا مىگريى ؟ فرمود : «و چگونه نگريم ، در حالى كه امّتم در پيشِ ديدتان دستشان بريده مىشود» . گفتند : اى پيامبر خدا! پس چرا از او نمىگذرى ؟ فرمود : «آن، حاكم بدى است كه از حدود مىگذرد ؛ امّا شما از يكديگر بگذريد [و شكايت نكنيد]» .
۴۱۱۹.امام صادق عليه السلام ـ به نقل از پدرانش عليهم السلام ـ :زنى را كه از اشراف قومش بود ، به جرم دزدى نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آوردند . ايشان دستور داد تا دست او را قطع كنند . عدّهاى از قريش ، نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آمدند و گفتند : اى پيامبر خدا ! دست زنى شريف چون فلانى را به خاطر يك كار كوچك ، قطع مىكنى ؟ !
فرمود : «آرى . پيشينيان شما ، در حقيقت ، به سبب همين چيزها نابود شدند : حدود را در باره ضعيفانشان اجرا مىكردند و در مورد قدرتمندان و بزرگانشان اجرا نمىكردند و به همين دليل ، نابود شدند» .
۴۱۲۰.صحيح البخارىـ به نقل از عايشه ـ :قريش ، انديشناك زنى از قبيله بنى مخزوم شدند كه دزدى كرده [و در معرض قطع دست] بود . گفتند : چه كسى در باره او با پيامبر خدا گفتگو مىكند ؟ گفتند : و چه كسى جز اُسامة بن زيد ، محبوب پيامبر خدا ، جرئت دارد ؟!
اُسامه با پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله گفتگو كرد . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «آيا در حدّى از حدود الهى، شفاعت مىكنى ؟ !» و سپس برخاست و سخنرانى نمود و فرمود : «پيشينيان شما ، در حقيقت ، بدين سبب نابود شدند كه هر گاه از بزرگانِ آنها كسى دزدى مىكرد ، كارى به او نداشتند و هر گاه ضعيفى دزدى مىكرد ، بر او حد جارى مىساختند . به خدا سوگند كه اگر فاطمه دختر محمّد هم دزدى كند ، دستش را قطع مىكنم» .