399
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم

۴۰۵۹.الأمالى، طوسى ـ به نقل از ابن عبّاس ـ :چون اين سخن خداى متعال : «همانا مؤمنان ، برادرند»نازل شد ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ميان مسلمانان ، برادرى افكند : ابو بكر را با عمر برادر قرار داد ، عثمان را با عبد الرحمان ، و يكى يكى برادرشان كرد ، تا آن كه ميان همه يارانش ، بر حَسَب منزلتشان ، پيوند برادرى بر قرار نمود . سپس به على بن ابى طالب عليه السلام فرمود : «تو برادر منى و من هم برادر تو هستم» .

۴۰۶۰.الأمالى، طوسى ـ به نقل از حذيفة بن يمان ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ميان انصار و مهاجران ، برادرى يعنى برادرى دينى افكند و هر كسى را با همتاى خودش برادر مى‏كرد . [در نهايت] دست على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و فرمود : «اين ، برادر من است» .

ر . ك : ص ۳۳۹ (فصل يكم : سياست پيامبر صلى اللّه عليه و آله در تأسيس حكومت و تداوم آن / ايجاد برادرى ميان مسلمانان) .
و دانش‏نامه قرآن و حديث : ج ۲ ص ۱۳۵ (برادرى / فصل پنجم / برادرى افكندن پيامبر صلى اللّه عليه و آله ميان يارانش پس از هجرت) .

۳ / ۲

رعايت حقوق

۴۰۶۱.السيرة النبويّة ، ابن هشام :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله عهدنامه‏اى ميان مهاجران و انصار نوشت و در آن با يهوديان مصالحه كرد و معاهده بست و آنان را در دين و دارايى‏هايشان به حال خودشان وا نهاد و شرط‏هايى بر عهده ايشان نهاد و شرط‏هايى را نيز به عهده گرفت [كه متن آن ، چنين است] : «به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . اين ، نوشته‏اى از محمّد پيامبر ، ميان مؤمنان و مسلمانان قريش و يثرب و هر كه از آنان پيروى كند و به آنها بپيوندد و همراهشان بجنگد . آنان امّتى يگانه در برابر ديگر مردمان اند . مهاجران قريش به همان حال قبلى خود هستند . ديه را ميان خود به عهده دارند و اسيران خود را با نيكوكارى و دادگرى ميان مؤمنان ، فِديه (جان‏بها) مى‏دهند و آزاد مى‏سازند .
و بنى عوف نيز به حال خودند و ديه‏هاى اوّليه خود را به عهده دارند و هر يك از آنان با نيكوكارى و برابرى [در پرداخت] ميان مؤمنان ، اسيران خود را فديه (جان‏بها) مى‏دهند و آزاد مى‏سازند .
و بنى ساعده نيز به حال خودند و ديه‏هاى اوّليه خود را به عهده دارند و هر يك از آنان با نيكوكارى و برابرى [در پرداخت] ميان مؤمنان ، اسيران خود را فديه مى‏دهند و آزاد مى‏سازند .
و بنى جُشَم نيز به حال خودند و ديه‏هاى اوّليه خود را به عهده دارند و هر يك از آنان با نيكوكارى و برابرى [در پرداخت] ميان مؤمنان ، اسيران خود را فديه مى‏دهند و آزاد مى‏سازند .
و بنى نجّار نيز به حال خودند و ديه‏هاى اوّليه خود را به عهده دارند و هر يك از آنان با نيكوكارى و برابرى [در پرداخت] ميان مؤمنان ، اسيران خود را فديه مى‏دهند و آزاد مى‏سازند .
و بنى عمرو بن عوف نيز به حال خودند و ديه‏هاى اوّليه خود را به عهده دارند و هر يك از آنان با نيكوكارى و برابرى [در پرداخت] ميان مؤمنان ، اسيران خود را فديه مى‏دهند و آزاد مى‏سازند .
و بنى نبيت نيز به حال خودند و ديه‏هاى اوّليه خود را به عهده دارند و هر يك از آنان با نيكوكارى و برابرى [در پرداخت] ميان مؤمنان ، اسيران خود را فديه مى‏دهند و آزاد مى‏سازند .
و بنى اوس نيز به حال خودند و ديه‏هاى اوّليه خود را به عهده دارند و هر يك از آنان با نيكوكارى و برابرى [در پرداخت] ميان مؤمنان ، اسيران خود را فديه مى‏دهند و آزاد مى‏سازند .
و مؤمنان ، هيچ بدهكار گرفتار و عيالوارى را رها نمى‏كنند ، مگر آن كه نيكوكارانه به او كمك مى‏كنند تا جان‏بها و يا ديه سنگينى را كه به عهده دارد ، بپردازد و اين كه هيچ مؤمنى با وابسته مؤمن ديگرى [بدون رضايت او] پيمان نبندد .
و مؤمنان پرهيزگار بر ضدّ كسى از خود هستند كه دست‏درازى كند ، يا به ستمى فاحش (زور) و گناه و زياده‏خواهى ، چيزى را بطلبد يا در پى فسادانگيزى ميان مؤمنان باشد ، و همه آنان در اين [رويارويى] ، يك‏دست [ و يك‏صدا] بر ضدّ او هستند ، هرچند آن شخص ، فرزند يكى از آنها باشد .
و مؤمنى ، مؤمن ديگر را به خاطر كافرى نمى‏كشد و به كافرى بر ضدّ مؤمنى يارى نمى‏رساند .
و پناه خداوند ، [براى همه] يكسان است و فرودست‏ترين آنان ، مى‏تواند فردى را پناه دهد [و همه بايد پناه و امان دادن او را حرمت نهند] ، و مؤمنان ، وابستگان يكديگر و نه مردمان اند .
و كسانى از يهوديان كه از ما پيروى كنند ، به آنان كمك و هميارى مى‏كنيم تا به آنها ستم نشود و كسى را بر ضدّ آنان يارى نمى‏دهيم و صلح مسلمانان [مانند جنگشان] يكى است و هيچ مسلمانى بدون رضايت ديگر مسلمانان در جنگ در راه خدا صلح نمى‏كند و همه در اين ، يكسان و برابرند .
و هر كه همراه ما بجنگد ، به نوبت مى‏جنگد [و يك نوبت استراحت دارد و ديگرى به جاى او به جنگ مى‏رود] .
و مؤمنان با هم در وجوب رفتن به جنگ و تحمّل بار آن ، همسان اند [و خون كسى رنگين‏تر از ديگرى نيست] .
و مؤمنان پرهيزگار ، بر نيكوترين و استوارترين طريقه اند .
و مشركى حقّ امان دادن به مال و جان قريش را ندارد و ميان او و مؤمن مانع نمى‏شود .
و هر كس مؤمنى را بدون دليل بكشد و بيّنه هم بر او اقامه شود ، قصاص مى‏شود ، مگر آن كه ولىّ مقتول رضايت دهد و مؤمنان ، يك‏پارچه بر ضدّ قاتل هستند و جز قيام بر ضدّ او كار ديگرى برايشان روا نيست .
و براى مؤمنى كه اين پيمان‏نامه را پذيرفته و به خدا و روز آخرت ايمان آورده ، روا نيست كه بدعت‏گذارى را يارى و يا جاى دهد و هر كس او را يارى يا جاى دهد ، نفرين و خشم خدا در روز قيامت بر او خواهد بود و اين خشم و نفرين ، نه از او برداشته مى‏شود و نه با پرداخت چيزى معادل آن ، از ميان مى‏رود .
و شما هر گاه در چيزى با هم اختلاف كرديد ، آن اختلاف به خداى عزّ و جلّ و محمّد صلى اللّه عليه و آله باز گردانده مى‏شود ، و يهوديان تا زمانى كه مسلمانان در جنگ [با ديگران] هستند ، همراه آنان هزينه مى‏كنند .
و يهوديان بنى عوف ، امّتى در كنار مسلمانان هستند . يهوديان ، دين خود را دارند و مسلمانان هم دين خود را و در اين موضوع ، تفاوتى ميان خود و وابستگانشان نيست ، مگر كسى كه ستم و گناه كند كه در اين صورت ، جز خود و خانواده‏اش را هلاك نكرده است .
و براى يهوديان بنى نجّار ، حقوقى همانند يهوديان بنى عوف است و براى يهوديان بنى حارث ، همانند يهوديان بنى عوف است و براى يهوديان بنى ساعده ، هم مانند يهوديان بنى عوف است و براى يهوديان بنى جُشَم هم مانند يهوديان بنى عوف است و براى يهوديان بنى اوس نيز مانند يهوديان بنى عوف است و ... .
و هيچ زنى پناه داده نمى‏شود ، جز به اجازه اهل او ، و هر پيشامد و اختلافى ميان متعهّدان به اين پيمان رخ دهد و از آن بيم تباهى رود ، به خداى عزّ و جلّ و به محمّد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله باز گردانده مى‏شود و خداوند با كسى است كه اين پيمان‏نامه را نيكو بدارد و پرواى آن را داشته باشد .
و قريش و ياريگران به آنان ، امان داده نمى‏شوند و متعهّدان به اين پيمان ، همديگر را در برابر هجوم به يثرب يارى مى‏دهند و چون [برخى از آنان مانند مسلمانان] به صلحى فرا خوانده مى‏شوند و صلح مى‏كنند ، يهوديان نيز بايد به آن پايبند باشند و چون يهوديان چنين كنند ، بر مسلمانان نيز رعايت آن لازم است ، مگر با كسانى كه بر سر دين مى‏جنگند ، و هر دسته بايد سهم خود را در هزينه جنگ بپردازد .
يهوديان قبيله اوس ، خود و وابستگانشان ، مانند هم‏پيمانان اين پيمان و پايبندان وفادار به آن هستند» .۱
ابن اسحاق افزوده است : «و وفادارى و پايبندى به اين پيمان ، بهتر از گناه و پيمان‏شكنى است و هر كس [بويژه پيمان‏شكن ، ]عملش به خودش باز مى‏گردد ، و خداوند با كسى است كه به اين پيمان ، پايبند و بر سر آن ، راست و درست بماند ، و اين پيمان‏نامه ، مانع مؤاخذه و كيفر ستمكار و گناهكار نمى‏شود [هرچند كه از افراد اين پيمان باشد] و هر كس [از مدينه ]بيرون مى‏رود ، در امان است و هر كه هم در مدينه مى‏نشيند ، ايمن است ، مگر آن كه ستم يا گناه كند و خداوند ، امان دهنده به كسى است كه نيك‏كردار و پرهيزگار باشد ، و محمّد ، پيامبر خداست» .

1.ابن هشام مى‏گويد : برخى گزارش‏ها به جاى «المحض» ، «المحسن (پايبندان نيك‏كردار)» دارند .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
398

۴۰۵۹.الأمالي للطوسي عن ابن عبّاس :لَمّا نَزَلَت : « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ »۱آخى رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله بَينَ المُسلِمينَ ؛ فَآخى بَينَ أبي بَكرٍ وعُمَرَ ، وبَينَ عُثمانَ وعَبدِ الرَّحمنِ ، وبَينَ فُلانٍ وفُلانٍ حَتّى آخى بَينَ أصحابِهِ أجمَعِهِم عَلى قَدرِ مَنازِلِهِم ، ثُمَّ قالَ لِعَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام : أنتَ أخي ، وأَنَا أخوكَ .۲

۴۰۶۰.الأمالي للطوسي عن حذيفة بن اليمانِ :آخى رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله بَينَ الأَنصارِ وَالمُهاجِرينَ اُخُوَّةَ الدِّينِ ، وكانَ يُؤخي بَينَ الرَّجُلِ ونَظيرِهِ ، ثُمَّ أخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام فَقالَ : هذا أخي .۳

راجع : ص ۳۳۸ (سياسة النبيّ صلى اللّه عليه و آله في تأسيس الدولة واستمرارها / المؤاخاة بين المسلمين)
و موسوعة معارف الكتاب والسنّة : ج ۱ ص ۴۰۶ (الإخاء / الفصل الخامس / مؤاخاة النبيّ صلى اللّه عليه و آله بين أصحابه بعد الهجرة) .

۳ / ۲

رِعايَةُ الحُقوقِ

۴۰۶۱.السيرة النبويّة لابن هشام :كَتَبَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله كِتابا بَينَ المُهاجِرينَ وَالأَنصارِ ، وادَعَ فيهِ يَهودَ وعاهَدَهُم ، وأَقَرَّهُم عَلى دينِهِم وأَموالِهِم ، وشَرَطَ لَهُم وَاشتَرَطَ عَلَيهِم :
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ
هذا كِتابٌ مِن مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله ، بَينَ المُؤمِنينَ وَالمُسلِمينَ مِن قُرَيشٍ ويَثرِبَ ، ومَن تَبِعَهُم ، فَلَحِقَ بِهِم ، وجاهَدَ مَعَهُم ، إنَّهُم اُمَّةٌ واحِدَةٌ مِن دونِ النّاسِ ، اَلمُهاجِرونَ مِن قُرَيشٍ عَلى رِبعَتِهِم۴، يَتَعاقَلونَ۵بَينَهُم ، و هُم يَفدونَ عانِيَهُم۶بِالمَعروفِ وَالقِسطِ بَينَ المُؤمِنينَ .
وبَنو عَوفٍ عَلى رِبعَتِهِم يَتَعاقَلونَ مَعاقِلَهُمُ۷الاُولى ، وكُلُّ طائِفَةٍ مِنهُم تَفدي عانِيَها بِالمَعروفِ وَالقِسطِ بَينَ المُؤمِنينَ .
وبَنو ساعِدَةَ عَلى رِبعَتِهِم يَتَعاقَلونَ مَعاقِلَهُمُ الاُولى ، وكُلُّ طائِفَةٍ تَفدي عانِيَها بِالمَعروفِ وَالقِسطِ بَينَ المُؤمِنينَ .
وبَنو جُشَمَ عَلى رِبعَتِهِم يَتَعاقَلونَ مَعاقِلَهُمُ الاُولى ، وكُلُّ طائِفَةٍ مِنهُم تَفدي عانِيَها بِالمَعروفِ وَالقِسطِ بَينَ المُؤمِنينَ .
وبَنُو النَّجّارِ عَلى رِبعَتِهِم يَتَعاقَلونَ مَعاقِلَهُمُ الاُولى ، وكُلُّ طائِفَةٍ مِنهُم تَفدي عانِيَها بِالمَعروفِ وَالقِسطِ بَينَ المُؤمِنينَ .
وبَنو عَمرِو بنِ عَوفٍ عَلى رِبعَتِهِم يَتَعاقَلونَ مَعاقِلَهُمُ الاُولى ، وكُلُّ طائِفَةٍ تَفدي عانِيَها بِالمَعروفِ وَالقِسطِ بَينَ المُؤمِنينَ .
وبَنُو النَّبيتِ عَلى رِبعَتِهِم يَتَعاقَلونَ مَعاقِلَهُمُ الاُولى ، وكُلُّ طائِفَةٍ تَفدي عانِيَها بِالمَعروفِ وَالقِسطِ بَينَ المُؤمِنينَ .
وبَنُو الأَوسِ عَلى ربِعَتِهِم يَتَعاقَلونَ مَعاقِلَهُمُ الاُولى ، وكُلُّ طائِفَةٍ مِنهُم تَفدي عانِيَها بِالمَعروفِ وَالقِسطِ بَينَ المُؤمِنينَ .
وإنَّ المُؤمِنينَ لا يَترُكونَ مُفرَحا۸بَينَهُم أن يُعطوهُ بِالمَعروفِ في فِداءٍ أو عَقلٍ ، وأَلاّ يُحالِفَ مُؤمِنٌ مَولى مُؤمِنٍ دونَهُ .
وإنَّ المُؤمِنينَ المُتَّقينَ عَلى مَن بَغى مِنهُم أوِ ابتَغى دَسيعَةَ ظُلمٍ۹، أو إثمٍ ، أو عُدوانٍ ، أو فَسادٍ بَينَ المُؤمِنينَ ، وإنَّ أيدِيَهُم عَلَيهِ جَميعا ولَو كانَ وَلَدَ أحَدِهِم .
ولا يَقتُلُ مُؤمِنٌ مُؤمِنا في كافِرٍ ، ولا يَنصُرُ كافِرا عَلى مُؤمِنٍ .
وإنَّ ذِمَّةَ اللّهِ واحِدَةٌ ، يُجيرُ عَلَيهِم أدناهُم ، وإنَّ المُؤمِنينَ بَعضَهُم مَوالي بَعضٍ دونَ النّاسِ .
وإنَّهُ مَن تَبِعَنا مِن يَهودَ فَإِنَّ لَهُ النَّصرَ وَالاُسوَةَ غَيرَ مَظلومينَ ولا مُتَناصِرينَ عَلَيهِم ، وإنَّ سِلمَ المُؤمِنينَ واحِدَةٌ۱۰، ولا يُسالَمُ مُؤمِنٌ دونَ مُؤمِنٍ في قِتالٍ في سَبيلِ اللّه‏ِإلاّ عَلى سَواءٍو عَدلٍ بَينَهُم .
وإنَّ كُلَّ غازِيَةٍ غَزَت مَعَنا يُعقِبُ بَعضُها بَعضا .
وإنَّ المُؤمِنينَ يُبيءُ۱۱بَعضُهُم عَن بَعضٍ بِما نالَ دِماءَهُم في سَبيلِ اللّهِ .
وإنَّ المُؤمِنينَ المُتَّقينَ عَلى أحسَنِ هُدىً وأَقوَمِهِ .
وإنَّهُ لا يُجيرُ مُشرِكٌ مالاً لِقُرَيشٍ ولا نَفسا ، ولا يَحولُ دونَهُ عَلى مُؤمِنٍ .
وإنَّهُ مَنِ اعتَبَطَ۱۲مُؤمِنا قَتلاً عَن بَيِّنَةٍ فَإِنَّهُ قَوَدٌ بِهِ إلاّ أن يَرضى وَلِيُّ المَقتولِ ، وإنَّ المُؤمِنينَ عَلَيهِ كافَّةً ، ولا يَحِلُّ لَهُم إلاّ قِيامٌ عَلَيهِ .
وإنَّهُ لا يَحِلّ لِمُؤمِنٍ أقَرَّ بِما في هذِهِ الصَّحيفَةِ ، وآمَنَ بِاللّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ، أن يَنصُرَ مُحدِثا ولا يُؤويهِ ، وإنَّهُ مَن نَصَرَهُ أو آواهُ ، فَإِنَّ عَلَيهِ لَعنَةَ اللّهِ وغَضَبَهُ يَومَ القِيامَةِ ، ولا يُؤخَذُ مِنهُ صَرفٌ ولا عَدلٌ .
وإنَّكُم مَهمَا اختَلَفتُم فيهِ مِن شَيءٍ ، فَإِنَّ مَرَدَّهُ إلَى اللّهِ عزّ و جلّ ، وإلى مُحَمَّدٍ صلى اللّه عليه و آله .
وإنَّ اليَهودَ يُنفِقونَ مَعَ المُؤمِنينَ ما داموا مُحارِبينَ .
وإنَّ يَهودَ بَني عَوفٍ اُمَّةٌ مَعَ المُؤمِنينَ ، لِليَهودِ دينُهُم ، ولِلمُسلِمينَ دِينُهُم ، مَواليهِم وأَنفُسِهِم إلاّ مَن ظَلَمَ وأَثِمَ ، فَإِنَّهُ لا يوتِغُ۱۳إلاّ نَفسَهُ وأَهلَ بَيتِهِ .
وإنَّ لِيَهودِ بَنِي النَّجّارِ مِثلَ ما لِيَهودِ بَني عَوفٍ . وإنَّ لِيَهودِ بَنِي الحارِثِ مِثلَ ما لِيَهودِ بَني عَوفٍ . وإنَّ لِيَهودِ بَني ساعِدَةَ مِثلَ ما لِيَهودِ بَني عَوفٍ . وإنَّ لِيَهودِ بَني جُشَمَ مِثلَ ما لِيَهودِ بَني عَوفٍ . وإنَّ لِيَهودِ بَنِي الأَوسِ مِثلَ ما لِيَهودِ بَني عَوفٍ . . . .
وإنَّهُ لا تُجارُ حُرمَةٌ إلاّ بِإِذنِ أهلِها . وإنَّهُ ما كانَ بَينَ أهلِ الصَّحيفَةِ مِن حَدَثٍ أو اشتِجارٍ يُخافُ فَسادُهُ ، فَإِنَّ مَرَدَّهُ إلَى اللّهِ عزّ و جلّ ، وإلى مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ، وإنَّ اللّهَ عَلى أتقى ما في هذِهِ الصَّحيفَةِ وأَبَرِّهِ .
وإنَّهُ لا تُجارُ قُرَيشٌ ولا مَن نَصَرَها ، وإنَّ بَينَهُمُ النَّصرَ عَلى مَن دَهَمَ يَثرِبَ ، وإذا دُعوا إلى صُلحٍ يُصالِحونَهُ ويَلبَسونَهُ فَإِنَّهُم يُصالِحونَهُ ويَلبَسونَهُ ، وإنَّهُم إذا دُعوا إلى مِثلِ ذلِكَ فَإِنَّهُ لَهُم عَلَى المُؤمِنينَ ، إلاّ مَن حارَبَ فِي الدّينِ ، عَلى كُلِّ أُناسٍ حِصَّتُهُم مِن جانِبِهِمُ الَّذي قِبَلُهُم .
وإنَّ يَهودَ الأَوسِ ـ مَوالِيَهُم وأَنفُسَهُم ـ عَلى مِثلِ ما لِأَهلِ هذِهِ الصَّحيفَةِ مَعَ البَرِّ المَحضِ مِن أهلِ هذِهِ الصَّحيفَةِ .
قالَ ابنُ هِشامٍ : ويُقالُ : مَعَ البَرِّ المُحسِنِ مِن أهلِ هذِهِ الصَّحيفَةِ .
قالَ ابنُ إسحاقَ : وإنَّ البِرَّ دونَ الإِثمِ . لا يَكسِبُ كاسِبٌ إلاّ عَلى نَفسِهِ . وإنَّ اللّهَ عَلى أصدَقِ ما في هذِهِ الصَّحيفَةِ وأَبَرِّهِ ، وإنَّهُ لا يَحولُ هذَا الكِتابُ دونَ ظالِمٍ وآثِمٍ . وإنَّهُ مَن خَرَجَ آمِنٌ ، ومَن قَعَدَ آمِنٌ بِالمَدينَةِ ، إلاّ مَن ظَلَمَ أو أثِمَ . وإنَّ اللّهَ جارٌ۱۴لِمَن بَرَّ واتَّقى ، ومُحَمَّدُ رَسولُ اللّهِ .۱۵

1.الحجرات : ۱۰ .

2.الأمالي للطوسي : ص ۵۸۶ ح ۱۲۱۴ ، المناقب للكوفي : ج ۱ ص ۳۳۴ ح ۲۶۱ عن أبي رافع ، المناقب لابن شهرآشوب : ج ۲ ص ۱۸۵ وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج ۳۸ ص ۳۳۳ ح ۴ .

3.الأمالي للطوسي : ص ۵۸۷ ح ۱۲۱۵ ، بحار الأنوار : ج ۳۸ ص ۳۳۳ ح ۵ .

4.ربعتهم : الحال التي جاء الإسلام وهم عليها (لسان العرب : ج ۸ ص ۱۰۷ «ربع») .

5.يتعاقلون: يأخذون ديات القتل ويعطونها . وأصل من العقل، وهو ربط إبل الدية لدفعها لأهل القتيل (اُنظر: لسان العرب: ج ۱۱ ص ۴۶۲ «عقل»).

6.العاني : الأسير (مجمع البحرين : ج ۲ ص ۱۲۸۱ «عنا») .

7.المعاقل : الديات ، جمع معقلة (لسان العرب : ج ۱۱ ص ۴۶۲ «عقل») .

8.المُفرَح : المثقل بالدين الكثير والعيال (اُنظر : النهاية : ج ۳ ص ۴۲۴ «فرح») .

9.ابتغى دسيعة ظلم : أي طلب دفعا على سبيل الظلم (النهاية : ج ۲ ص ۱۱۷ «سبع») .

10.السّلم : بكسر السين وفتحها ؛ وهما لغتان في الصُّلح ؛ أي لا يصالَح واحدٌ دون أصحابه ، وإنّما يقع الصلح بينهم وبين عدوّهم باجتماع مَلئَهم على ذلك (النهاية : ج ۲ ص ۳۹۴ «سلم») .

11.باء دمه بدمه بوءا وبواءً : عدله . يقال : باء به ، إذا كان كُفْأً له ، وهو بواء ؛ أي أكفّاء ، وباء فلان بفلان : إذا كان كُفْأً له يقتل به (لسان العرب : ج ۱ ص ۳۷ «بوأ») .

12.اعتبط مؤمنا قتلاً : أي قتله بلا جناية كانت منه ولاجريرة توجب قتله ، فإنّ القاتل يقاد به ويقتل (النهاية : ج ۳ ص ۱۷۲ «رعبط») .

13.يوتغه : أي يهلكه ، يقال : وَتغ وتغا ، وأوتغه غيره (النهاية : ج ۵ ص ۱۴۹ «وتغ») .

14.الجارُ : الذي يُجير غيرَه ؛ أي يؤمنُهُ ممّا يخاف . والجارُ : الناصر (المصباح المنير : ص ۱۴۴ «جور») .

15.السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۲ ص ۱۴۷ ، عيون الأثر : ج ۱ ص ۲۶۰ ، البداية والنهاية : ج ۳ ص ۲۲۴ ، السيرة النبويّة لابن كثير : ج ۲ ص ۲۳۰ كلها نحوه .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10409
صفحه از 576
پرینت  ارسال به