395
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم

تصريح پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بر امامت و ولايت على عليه السلام ، بِدان گونه گسترده و روشن است كه هيچ ترديدى را بر نمى‏تابد . آن بزرگوار ، نه يك بار و دو بار ، بلكه ده‏ها بار به اشارت و صراحت ، «حقّ خلافت» و «خلافت حق» را فرياد كرد و طرحى روشن و مشخّص براى آينده امّت در انداخت و اين همه ، در برابر چشم مردم صورت پذيرفت . اين حق‏نمايى و حق‏گسترى ، تمام دوران رسالت آن بزرگوار را فرا گرفت و در واقعه «غدير» به اوج خود رسيد و حق بر ستيغ قرار گرفت .

نگريستن به همه اين موارد ، ترديدى باقى نمى‏گذارد كه بزرگ‏ترين دل‏مشغولى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ، مسئله «امامت و رهبرى آينده» بوده است . از اين روى ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله براى روشن كردن اين حقيقت و ابلاغ اين مأموريت الهى ، هيچ مناسبت و موقعيت شايسته‏اى را از دست ، نهشته است .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
394

بِالاِقتِداءِ بِهِ . وَ لَقَد كانَ يُجاوِرُ فى كُلِّ سَنَةٍ بِحِراءَ ، فَأَراهُ و لا يَراهُ غَيرى ، وَ لَم يَجمَع بَيتٌ واحِدٌ يَومَئِذٍ فِى الإِسلامِ غَيرَ رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله وَ خَديجَةَ وَ أنَا ثالِثُهُما ؛ أرى نورَ الوَحىِ وَ الرِّسالَةِ ، وَ أشُمُّ ريحَ النُّبُوَّةِ . وَ لَقَد سَمِعتُ رَنَّةَ الشَّيطانِ حينَ نَزَلَ الوَحىُ عَلَيهِ صلى اللّه عليه و آله ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ! ما هذِهِ الرَّنَّةُ ؟ فَقالَ : هذَا الشَّيطانُ قَد أيِسَ مِن عِبادَتِهِ . إنَّكَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، وَ تَرى ما أرى ، إلّا أ نَّكَ لَستَ بِنَبِىٍّ ، وَ لكِنَّكَ لَوَزيرٌ ، وَ إنَّكَ لَعَلى خَيرٍ .۱
شما موقعيّت مرا نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به سبب خويشاوندىِ نزديك و منزلت ويژه‏ام مى‏دانيد . به گاه كودكى‏ام ، مرا در دامنش مى‏نهاد و به سينه‏اش مى‏چسباند و در بستر خويش جايم مى‏داد و مرا به تنَش مى‏سود و بوى خوش خويش را به من مى‏رساند و غذا را مى‏جَويد و لقمه لقمه در دهانم مى‏نهاد . از من ، نه سخن دروغى شنيد و نه كار خطايى ديد . بى ترديد ، خداوند از همان اوانِ از شير گرفته شدنِ پيامبر صلى اللّه عليه و آله ، فرشته‏اى بزرگ را از ميان فرشتگانش ، شب و روز ، همراه او ساخت تا با او راه بزرگوارى و محاسن اخلاقى را بپيمايد ، و من در پى او بودم ، همچون بچّه شتر در پى مادرش . هر روز از اخلاق خود ، نشانه‏اى برايم بر پا مى‏داشت و مرا به پيروى‏اش وا مى‏داشت .
هر سال در غار حرا به خلوت مى‏نشست و تنها من بودم كه او را مى‏ديدم ، نه كس ديگرى . در آن روزگار ، اسلام به هيچ خانه‏اى راه نيافته بود ، جز خانه‏اى كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و خديجه در آن بودند ، و من سومينِ آن دو بودم . نور وحى و رسالت را مى‏ديدم و بوى نبوّت را استشمام مى‏كردم و من ، هنگامى كه وحى بر او فرود آمد ، ناله شيطان را شنيدم . پرسيدم : اى پيامبر خدا ! اين ناله چيست ؟ فرمود : «اين ، شيطان است . از اين كه او را بپرستند ، نوميد است . همانا تو آنچه را من مى‏شنوم ، مى‏شنوى و آنچه را من مى‏بينم ، مى‏بينى ، جز اين كه پيامبر نيستى ؛ بلكه وزير هستى و بر راه خير» .

1.نهج البلاغة : خطبه ۱۹۲ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7397
صفحه از 576
پرینت  ارسال به