اين سؤال ، بسى جدّى و براى بسيارى مطرح است و از آن به سادگى گذشتن ، ظاهرا نوعى خامى و سهلانگارى در مبانى عقيدتى شمرده مىشود .
پژوهشگر معاصر ، آقاى مروان خليفات ، از جمله كسانى است كه اين سؤال برايش به طور جدّى مطرح شده و وى را به تأمّل وا داشته است . او براى يافتن پاسخ ، به متون حديثى و تاريخى باز گشته و سير و سلوك او در منابع ، نتيجهاى بسيار خواندنى به دست داده است . او در فصل سوم از باب دوم كتابش به بيان نتيجهگيرىِ مطالعه خود پرداخته است كه برخى نكات گزيده آن ، چنين است :
ـ صحابه بسيار اندك سؤال مىكردند و آنچه را مىشنيدند ، كمتر روايت مىنمودند .
ـ آنان به منع تدوين و نشر حديث ، همّت گماشتند و افزون بر آن ، حقايق بسيار اندكى از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله دريافتند . آنان ، خود تصريح كردهاند كه دلمشغولىهاى بسيار و گشت و گذارهاى فراوان در بازار ، آنان را از فراگيرى سنّت و حقايق آن ، باز داشته است .۱
ـ صحابه در نقلها بسيار اشتباه مىكردند . گاه فقط بخشى از حديث را نقل مىكردند و گاه ، سخن ديگران را به پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نسبت مىدادند . گاه نيز آنچه را فرا گرفته بودند ، فراموش مىكردند (كه خود بدين نكته تصريح كردهاند) و گاه ، به خطا پاسخ مىگفتند و با يادآورى ديگران ، حق را باز مىيافتند . برخى از صحابه ، به تصريح آيات قرآنى ، به نفاق گراييدند و برخى سر از ارتداد در آوردند ، چنان كه بر اساس نصوص (متون) نقل شده در صحيحين ، به گفته پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ، برخى از آنان ، هيمه آتش اند و ... .۲