393
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم

آيا با اين همه ، مى‏توان پنداشت كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مرجعيت فكرى و زعامت سياسى و تفسير آيين و كتاب آسمانى را به چنين كسانى وا نهاده است ؟۱

بدين سان ، نبايد ترديد كرد كه «وا نهادن امور به امّت و يا نخبگان( !) آنان» و «مرجع قرار دادن صحابه» ، عناوينى هستند كه در گذرگاه تاريخ ، براى توجيه رويدادهاى تلخِ روى داده پس از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ، ساخته شده‏اند ؛ عناوينى كه ريشه در هيچ يك از متون رسيده از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ندارند .

بدين ترتيب ، اين فرض نيز بى‏اعتبار مى‏شود .

فرض سوم : تعيين سرنوشت و تصريح بر خلافت و ولايت۲

در اين فرض ، بر اين باوريم كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله با حساسيّت تمام ، آينده امّت را روشن ساخته و پيشواى پس از خود را تعيين نموده است و نيز بر اين باوريم كه ماجراى «غدير خُم» و متن خطبه شكوهمند آن ، تصريح و تأكيدى است بر آنچه پيامبر صلى اللّه عليه و آله آن را بارها اعلام داشته بود : ولايت و امامت على عليه السلام ؛ همان كسى كه از آغازين روزهاى زندگى‏اش ، به خواست پيامبر صلى اللّه عليه و آله ، همبر او بود و شرك ، جان پاكش را هرگز نيالود . كلام على عليه السلام در اين باره ، بسى شنيدنى است :
وَ قَد عَلِمتُم مَوضِعى مِن رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله بِالقَرابَةِ القَريبَةِ ، وَ المَنزِلَةِ الخَصِيصَةِ . وَضَعَنى فى حِجرِهِ وَ أنَا وَلَدٌ ، يَضُمُّنى إلى صَدرِهِ ، وَ يَكنُفُنى فى فِراشِهِ ، وَ يُمِسُّنى جَسَدَهُ ، وَ يُشِمُّنى عَرفَهُ ، وَ كانَ يَمضَغُ الشَّى‏ءَ ثُمَّ يُلقِمُنيهِ ، وَ ما وَجَدَ لى كَذبَةً فى قَولٍ ، وَ لا خَطلَةً فى فَعلٍ ، وَ لَقَد قَرَنَ اللّهُ بِهِ صلى اللّه عليه و آله مِن لَدُن أن كَان فَطيماً أعظَمَ مَلَكٍ مِن مَلائِكَتِهِ يَسلُكُ بِهِ طَريقَ المَكارمِ ، وَ مَحاسِنَ أخلاقِ العالَمِ ، لَيلَهُ وَ نَهارَهُ . وَ لَقَد كُنتُ أتَّبِعُهُ اتِّباعَ الفَصيلِ أثَرَ اُمِّهِ ، يَرفَعُ لى فى كُلِّ يَومٍ مِن أخلاقِهِ عَلَماً ، وَ يَأمُرُنى

1.ر . ك : و ركبت السفينة : ص ۱۸۹ـ۲۳۶ .

2.اساس اين تحليل (در فرض سوم) را از كتاب گران‏سنگ نشأة التشيّع و الشيعة ، نوشته متفكّر فقيه آية اللّه سيّد محمّدباقر صدر گرفته‏ايم ، البتّه با افزودن توضيحاتى بسيار و ارجاع نقل‏ها به مصادر .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
392

اين سؤال ، بسى جدّى و براى بسيارى مطرح است و از آن به سادگى گذشتن ، ظاهرا نوعى خامى و سهل‏انگارى در مبانى عقيدتى شمرده مى‏شود .

پژوهشگر معاصر ، آقاى مروان خليفات ، از جمله كسانى است كه اين سؤال برايش به طور جدّى مطرح شده و وى را به تأمّل وا داشته است . او براى يافتن پاسخ ، به متون حديثى و تاريخى باز گشته و سير و سلوك او در منابع ، نتيجه‏اى بسيار خواندنى به دست داده است . او در فصل سوم از باب دوم كتابش به بيان نتيجه‏گيرىِ مطالعه خود پرداخته است كه برخى نكات گزيده آن ، چنين است :

ـ صحابه بسيار اندك سؤال مى‏كردند و آنچه را مى‏شنيدند ، كمتر روايت مى‏نمودند .

ـ آنان به منع تدوين و نشر حديث ، همّت گماشتند و افزون بر آن ، حقايق بسيار اندكى از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله دريافتند . آنان ، خود تصريح كرده‏اند كه دل‏مشغولى‏هاى بسيار و گشت و گذارهاى فراوان در بازار ، آنان را از فراگيرى سنّت و حقايق آن ، باز داشته است .۱

ـ صحابه در نقل‏ها بسيار اشتباه مى‏كردند . گاه فقط بخشى از حديث را نقل مى‏كردند و گاه ، سخن ديگران را به پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نسبت مى‏دادند . گاه نيز آنچه را فرا گرفته بودند ، فراموش مى‏كردند (كه خود بدين نكته تصريح كرده‏اند) و گاه ، به خطا پاسخ مى‏گفتند و با يادآورى ديگران ، حق را باز مى‏يافتند . برخى از صحابه ، به تصريح آيات قرآنى ، به نفاق گراييدند و برخى سر از ارتداد در آوردند ، چنان كه بر اساس نصوص (متون) نقل شده در صحيحين ، به گفته پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ، برخى از آنان ، هيمه آتش اند و ... .۲

1.صحيح البخارى : ج ۶ ص ۲۶۷۶ ح ۶۹۲۰ .

2.ر . ك : صحيح البخارى : ج ۵ ص ۲۴۰۷ ، صحيح مسلم : ج ۴ ص ۲۱۴۶ ح ۱۶ ، مسند ابن حنبل : ج ۸ ص ۳۱۷ ح ۲۲۴۱۱ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7275
صفحه از 576
پرینت  ارسال به