373
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم

۴۰۴۹.پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله :اى مردمان ! خداوند به من فرمان داد كه امامى برايتان منصوب كنم تا وصىّ من در ميان شما باشد و پس از من ، جانشينم در ميان خاندان و امّتم شود ... . اى مردم ! من پناهگاه شما پس از خود و امام و وليّتان را به شما معرّفى كردم . او على بن ابى طالب است .

۴۰۵۰.پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ـ در روز غدير ـ :اى مردمان ! اين على ، برادر و وصى و در بر گيرنده علم من و جانشين من بر امّتم است .

۴۰۵۱.شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله پيش از هجرت ، هنگامى كه قبيله كِنده [از يمن] براى حج به مكّه آمدند ، خود را بر آنها عرضه نمود ، همان گونه كه خود را بر ديگر قبيله‏هاى عرب عرضه مى‏نمود ؛ امّا خاندان بنى وليعه از تيره بنى عمرو بن معاويه او را راندند و وى را نپذيرفتند . هنگامى كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله هجرت كرد و دعوتش گسترده شد و هيئت‏هاى نمايندگى عرب نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمدند ، نمايندگان كِنده ـ كه اشعث [بن قيس] و خاندان وليعه هم ميان آنها بودند ـ ، آمدند و اسلام آوردند .
پس پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بخشى از ماليات و زكات‏هاى حضرموت [در شمال يمن] را سهم آنان كرد . پيامبر صلى اللّه عليه و آله زياد بن لَبيد بَياضى انصارى را به حضرموت گمارده بود و او سهمشان را به آنها داد ؛ امّا آنها از گرفتنش خوددارى كردند و گفتند : ما شتر و حيوان باركش نداريم . تو خود با مركبان باركش نزدت ، آن را برايمان روانه كن . زياد نپذيرفت و ميان آنها و زياد ، ستيزه در گرفت و نزديك بود به جنگ بينجامد كه برخى از آنها به سوى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله باز گشتند و زياد هم به پيامبر صلى اللّه عليه و آله نامه نوشت و از ايشان شكايت كرد ، و در اين واقعه است آن خبر مشهور از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در باره بنى وليعه كه فرمود :« اى بنى وليعه! [يا] دست بكشيد و يا مردى همتاى خودم به سويتان روانه مى‏كنم كه جنگجويانتان را بكشد و فرزندانتان را اسير كند» .
عمر بن خطّاب مى‏گويد : جز آن روز ، آرزوى فرمان‏روايى نداشتم و [بدين جهت ]سينه‏ام را جلوى پيامبر بر كشيدم ، به اميد آن كه بگويد : و آن مرد ، اين است ؛ امّا دست على را گرفت و گفت : «آن مرد ، اين است» .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
372

۴۰۴۹.رسول اللّه‏ صلى اللّه عليه و آله :يا أيُّهَا النّاسُ ! إنَّ اللّهَ أمَرَني أن أنصِبَ لَكُم إماما ؛ يَكونُ وَصِيّي فيكُم ، وخَليفَتي في أهلِ بَيتي ، وفي اُمَّتي مِن بَعدي . . . .
يا أيُّهَا النّاسُ ! إنّي قَد أعلَمتُكُم مَفزَعَكُم بَعدي ، وإمامَكُم ووَلِيَّكُم وهاديكُم بَعدي ؛ وهُوَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ .۱

۴۰۵۰.عنه صلى اللّه عليه و آله ـ يَومَ الغَديرِ ـ :مَعاشِرَ النّاسِ ! هذا عَلِيٌّ أخي ، ووَصِيّي ، وواعي عِلمي ، وخَليفَتي عَلى اُمَّتي .۲

۴۰۵۱.شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله لَمّا قَدِمَت كِندَةُ حُجّاجا قَبلَ الهِجرَةِ ، عَرَضَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله نَفسَهُ عَلَيهِم كَما كانَ يَعرِضُ نَفسَهُ عَلى أحياءِ العَرَبِ ، فَدَفَعَهُ بَنو وَليعَةَ مِن بَني عَمرِو بنِ مُعاوِيَةَ ولَم يَقبَلوهُ ، فَلَمّا هاجَرَ صلى اللّه عليه و آله وتَمَهَّدَت دَعوَتُهُ وجاءَتهُ وُفودُ العَرَبِ ، جاءَهُ وَفدُ كِندَةَ فيهِمُ الأَشعَثُ وبَنو وَليعَةَ فَأَسلَموا .
فَأَطعَمَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله بَني وَليعَةَ طُعمَةً مِن صَدَقاتِ حَضرَمَوتَ ، وكانَ قَدِ استَعمَلَ عَلى حَضرَمَوتَ زِيادَ بنَ لَبيدٍ البَياضِيَّ الأَنصارِيَّ ، فَدَفَعَها زِيادٌ إلَيهِم فَأَبَوا أخذَها ، وقالوا : لا ظَهرَ لَنا فَابعَث بِها إلى بِلادِنا عَلى ظَهرٍ مِن عِندِكَ ، فَأَبى زِيادٌ وحَدَثَ بَينَهُم وبَينَ زِيادٍ شَرٌّ كادَ يَكونُ حَربا ، فَرَجَعَ مِنهُم قَومٌ إلى رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله وكَتَبَ زِيادٌ إلَيهِ صلى اللّه عليه و آله يَشكوهُم ، وفي هذِهِ الوَقعَةِ كانَ الخَبَرُ المَشهورُ عَن رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله قالَ لِبَني وَليعَةَ :
لَتَنتَهُنَّ يا بَني وَليعَةَ أو لَأَبعَثَنَّ عَلَيكُم رَجُلاً عَديلَ نَفسي ، يَقتُلُ مُقاتِلَتَكُم ويَسبي ذَراريكُم ـ قالَ عُمَرُ بنُ الخَطّابِ : فَما تَمَنَّيتُ الإِمارَةَ إلاّ يَومَئِذٍ ، وجَعَلتُ أنصِبُ لَهُ صَدري رَجاءَ أن يَقولَ : هُوَ هذا ! ـ فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ عليه السلام وقالَ : هُوَ هذا .۳

1.الغيبة للنعماني : ص ۷۱ ح ۸ ، كمال الدين : ص ۲۷۷ ح ۲۵ ، الاحتجاج : ج ۱ ص ۳۴۴ ح ۵۶ ، التحصين لابن طاووس : ص ۶۳۴ ، كتاب سليم بن قيس : ج ۲ ص ۷۶۰ ح ۲۵ كلّها عن سليم نحوه ، بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۱۴۸ ح ۴۲۱ .

2.الاحتجاج : ج ۱ ص ۱۴۷ ح ۳۲ ، اليقين : ص ۳۵۲ الرقم ۱۲۷ كلاهما عن علقمة بن محمّد الحضرمي عن الإمام الباقر عليه السلام ، كمال الدين : ص ۲۷۹ ح ۲۵ ، الغيبة للنعماني : ص ۷۰ ح ۸ كلاهما عن سليم بن قيس نحوه ، العُدد القويّة : ص ۱۷۴ ح ۸ عن زيد بن أرقم وفيه «من آمن بي» بدل «اُمّتي» ، بحار الأنوار : ج ۳۷ ص ۲۰۹ ح ۸۶ .

3.شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج ۱ ص ۲۹۳ ؛ بحار الأنوار : ج ۴۰ ص ۷۵ ح ۱۱۲ و راجع : المصنّف لعبد الرزّاق : ج ۱۱ ص ۲۲۶ ح ۲۰۳۸۹ وذخائر العقبى : ص ۱۲۰ وكشف الغمّة : ج ۱ ص ۲۹۲ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7396
صفحه از 576
پرینت  ارسال به