351
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم

۴۰۱۹.السيرة النبويّة ، ابن هشامـ به نقل از ابن اسحاق ـ :هر گاه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در مجلسى ، مردم را به خداوند متعال فرا مى‏خواند و در آن ، قرآن تلاوت مى‏كرد و قريش را از آنچه بر امّت‏هاى پيشين رفته ، هشدار مى‏داد و از آن مجلس بر مى‏خاست ، نضر بن حارث بن علقمة بن كِلدة بن عبد مناف بن عبد الدار بن قُصَى ، در آن مجلس ، به جاى پيامبر صلى اللّه عليه و آله مى‏نشست و براى مردم ، قصّه رستم پهلوان و اسفنديار و پادشاهان فارس را بازگو مى‏كرد و آن گاه مى‏گفت : به خداوند سوگند ، محمّد ، بهتر از من حكايت نمى‏كند و حكايت او ، جز افسانه‏هاى پيشينيان نيست . آنها را رونويسى كنيد ، همان گونه كه من آنها را رونويسى كرده‏ام .
پس خداوند ، در باره او اين آيات را فرو فرستاد : «و گفتند : افسانه‏هاى پيشينيان است كه آنها را رونويسى كرده و صبح و شام ، بر او املا مى‏شود * بگو : آن را كسى نازل كرده كه رازِ نهان‏ها را در آسمان‏ها و زمين مى‏داند ، و هموست كه همواره آمرزنده مهربان است»، و نيز در باره او فرو فرستاد : «هر گاه ، آيات ما براى او تلاوت شد ، گفت : افسانه‏هاى پيشينيان است»، و نيز در باره او نازل كرد : «واى بر هر دروغزنِ گناه‏پيشه‏اى * كه آيات خدا را كه براى او خوانده مى‏شود ، مى‏شنود و باز به حال تكبّر ، چنان كه گويى آن را نشنيده است ، سماجت مى‏ورزد . پس ، او را به عذابى پُردرد ، خبر ده».

۴۰۲۰.السيرة النبويّة ، ابن هشامـ به نقل از ابن اسحاق ـ :بنا بر آنچه به من رسيده ، روزى ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله با وليد بن مغيره در مسجد نشسته بود . نضر بن حارث وارد شد تا با آنها در مجلس بنشيند . در آن مجلس ، تعدادى از مردان قريش نيز حضور داشتند . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله سخن گفت و نضر بن حارث به ايشان اعتراض كرد . پيامبر صلى اللّه عليه و آله با او با دليل و برهان سخن گفت تا او را خاموش نمود و آن گاه ، براى او و ديگر حاضران ، اين آيات را خواند : «در حقيقت ، شما و آنچه غير از خدا مى‏پرستيد ، هيزم دوزخيد . شما در آن وارد خواهيد شد * اگر اينها خدايانى [واقعى ]بودند ، در آن وارد نمى‏شدند ، حال آن كه جملگى ، در آن ماندگارند * براى آنها در آن جا ، ناله‏اى زار است و در آن جا [چيزى ]نمى‏شنوند».

۴۰۲۱.السيرة النبويّة ، ابن هشامـ به نقل از ابن اسحاق ـ :هر گاه اميّة بن خَلف بن وَهب بن حُذافة بن جُمَح ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله را مى‏ديد ، ايشان را به سخره و ريشخند مى‏گرفت . پس خداوند متعال در باره‏اش فرو فرستاد : «واى بر هر بدگوىِ عيبجويى * كه مالى گرد آورْد و آن را بر شمرد * مى‏پندارد كه مالش او را جاويد كرده است * ولى نه ! قطعا در آتشِ خُرد كننده ، فرو افكنده خواهد شد * و تو چه مى‏دانى كه آتشِ خُرد كننده چيست ؟ * آتشِ افروخته خداوند است ؛ * همان [آتشى ]كه به دل‏ها مى‏رسد * همانا آن ، آنان را در ميان فرا مى‏گيرد * در ستون‏هايى بلند و سربسته».
ابن هشام مى‏گويد : «هُمَزَه» به معناى كسى است كه آشكارا از كسى بدگويى كند و براى [تحقير] او ، چشمك بزند و علامت بدهد .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
350

۴۰۱۹.السيرة النبويّة لابن هشام عن ابن إسحاق :النَّضرُ بنُ الحارِثِ بنِ عَلقَمَةَ بنِ كِلدَةَ بنِ عَبدِ مَنافِ بنِ عَبدِ الدّارِ بنِ قُصَيٍ ، كانَ إذا جَلَسَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله مَجلِسا فَدَعا فيهِ إلَى اللّهِ تَعالى وتَلا فيهِ القُرآنَ وحَذَّرَ [فيهِ] قُرَيشا ما أصابَ الاُمَمَ الخالِيَةَ ، خَلَفَهُ في مَجلِسِهِ إذا قامَ فَحَدَّثَهُم عَن رُستَمَ السّنديدِ ، وعَن إسفَندِيارَ ، ومُلوكِ فارِسٍ ، ثُمَّ يَقولُ : وَاللّهِ ما مُحَمَّدٌ بِأحسَنَ حَدِيثاً مِنِّي ، وما حَديثُهُ إلاَّ أساطيرُ الأوَّلينَ ، اكتَتَبَها كَما اكتَتَبتُهَا !فَأنزَلَ اللّهُ فيهِ : « وَ قَالُواْ أَسَـطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِىَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً * قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِى يَعْلَمُ السِّرَّ فِى السَّمَـوَ تِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورا رَّحِيما »، وَنَزَلَ فيهِ : « إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ ءَايَـتُنَا قَالَ أَسَـطِيرُ الْأَوَّلِينَ »، ونَزَلَ فيهِ : « وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ * يَسْمَعُ ءَايَـتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ».۱

۴۰۲۰.السيرة النبويّة لابن هشام عن ابن إسحاق :جَلَسَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله يَوما ـ فيما بَلَغَني ـ مَعَ الوَليدِ بنِ المُغيرَةِ فِي المَسجِدِ ، فَجاءَ النَّضرُ بنُ الحارِثِ حَتَّى جَلَسَ مَعَهُم فِي المَجلِسِ ، وفِي المَجلِسِ غَيرُ واحِدٍ مِن رِجالِ قُرَيشٍ ، فَتَكَلَّمَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله فَعَرَضَ لَهُ النَّضرُ بنُ الحارِثِ ، فَكَلَّمَهُ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله حَتَّى أفحَمَهُ ، ثُمَّ تَلا عَلَيهِ وعَلَيهِم : « إِنَّكُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ * لَوْ كَانَ هَـؤُلاَءِ ءَالِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَ كُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ * لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَ هُمْ فِيهَا لاَ يَسْمَعُونَ »۲.۳

۴۰۲۱.السيرة النبويّة لابن هشام عن ابن إسحاق :اُمَيَّةُ بنُ خَلفِ بنِ وَهبِ بنِ حُذافَةِ بنِ جُمَحٍ ، كانَ إذا رَأى رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله هَمَزَهُ ولَمَزَهُ ، فَأنزَلَ اللّهُ تعالى فيهِ : « وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ * الَّذِى جَمَعَ مَالاً وَ عَدَّدَهُ * يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ * كَلاَّ لَيُنبَذَنَّ فِى الْحُطَمَةِ * وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ * نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتِى تَطَّـلِعُ عَلَى الْأَفْـٔدَةِ * إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ * فِى عَمَدٍ مُّمَدَّدَةِ »۴.
قالَ ابنُ هِشامِ : الهُمَزَةُ الَّذي يَشتمُ الرَّجُلَ عَلانِيةً ، ويكسِرُ عَينيهِ عَليهِ ، ويَغمِزُ بِهِ .۵

1.السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۱ ص ۳۸۳ .

2.الأنبياء : ۹۸ ـ ۱۰۰ .

3.السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۱ ص ۳۸۴ .

4.الهمزة : ۱ ـ ۹ .

5.السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۱ ص ۳۸۲ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7389
صفحه از 576
پرینت  ارسال به