233
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم

۳۹۳۷.مسند ابن حنبلـ به نقل از اِياس بن عفيف كِندى ، از پدرش ـ :من مردى تاجر بودم و به حج رفتم . نزد عبّاس بن عبد المطّلب رفتم تا از او ـ كه مردى بازرگان بود ـ ، چيزى بخرم . به خدا سوگند ، در مِنا نزد او بودم كه مردى از چادرى نزديك به او خارج شد . سپس به خورشيد نگاه كرد و وقتى خورشيد را ديد كه از وسط آسمان گذشت ، برخاست و به نماز ايستاد . آن گاه ، زنى از همان چادرى كه آن مرد بيرون آمده بود ، بيرون آمد و پشت سرِ او ايستاد و شروع به نماز خواندن كرد . آن گاه ، نوجوانى در حدّ بلوغ ، از همان چادر بيرون آمد و با او به نماز ايستاد .
به عبّاس گفتم : اى عبّاس ! اين كيست ؟ گفت : اين ، محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطّلب ، پسرِ برادرم است . گفتم : اين زن كيست ؟ گفت : همسرش خديجه دختر خُوَيلِد است . گفتم : اين جوان كيست ؟ گفت : او پسرعمويش على بن ابى طالب است . گفتم : چه كار مى‏كند ؟ گفت : نماز مى‏خواند و ادّعاى پيامبرى دارد و جز همسرش و پسرعمويش ، همين جوان ، كسى در اين كار ، از او پيروى نمى‏كند ، و مى‏گويد : گنج‏هاى كسرا و قيصر ، براى او گشوده خواهد شد .
عفيف ـ كه پسرعموى اشعث بن قيس است و بعدها اسلام آورد و اسلام نيكويى داشت ـ ، مى‏گفت : اگر خداوند ، آن روز، اسلام را به من ارزانى مى‏داشت ، در كنار على بن ابى طالب ، سومين مسلمان بودم .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
232

۳۹۳۷.مسند ابن حنبل عن إياس بن عفيف الكندي عن أبيه :كُنتُ امرَأً تاجِرا ، فَقَدِمتُ الحَجَّ فَأَتَيتُ العَبّاسَ بنَ عَبدِ المُطَّلِبِ لِأَبتاعَ مِنهُ بَعضَ التَّجارَةِ ، وكانَ امرَأً تاجِرا ، فَوَ اللّهِ ، إنّي لَعِندَهُ بِمِنىً إذ خَرَجَ رَجُلٌ مِن خِباءٍ قَريبٍ مِنهُ ، فَنَظَرَ إلَى الشَّمسِ ، فَلَمّا رَآها مالَت ـ يَعني ـ قامَ يُصَلّي ، قالَ : ثُمَّ خَرَجَتِ امرَأَةٌ مِن ذلِكَ الخِباءِ الَّذي خَرَجَ مِنهُ ذلِكَ الرَّجُلُ ، فَقامَت خَلفَهُ تُصَلّي ، ثُمَّ خَرَجَ غُلامٌ حينَ راهَقَ الحُلُمَ مِن ذلِكَ الخِباءِ فَقامَ مَعَهُ يُصَلّي ، قالَ : فَقُلتُ لِلعَبّاسِ : مَن هذا يا عَبّاسُ ؟ قالَ : هذا مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ ، ابنُ أخي . قالَ : فَقُلتُ : مَن هذِهِ المَرأَةُ ؟ قالَ : هذِهِ امرَأَتُهُ خَديجَةُ ابنَةُ خُوَيلِدٍ . قالَ : قُلتُ : مَن هذَا الفَتى ؟ قالَ : هذا عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ ابنُ عَمِّهِ . قالَ : فَقُلتُ : فَما هذَا الَّذي يَصنَعُ ؟ قالَ : يُصَلّي ، وهُوَ يَزعُمُ أنَّهُ نَبِيٌّ ، ولَم يَتَّبِعُهُ عَلى أمرِهِ إلاّ امرَأَتُهُ وَابنُ عَمِّهِ هذَا الفَتى ، وهُوَ يَزعُمُ أنَّهُ سَيُفتَحُ عَلَيهِ كُنوزُ كِسرى وقَيصَرَ .
قالَ : فَكانَ عَفيفٌ ـ وهُوَ ابنُ عَمِّ الأَشعَثِ بنِ قَيسٍ يَقولُ وأَسلَمَ بَعدَ ذلِكَ فَحَسُنَ إسلامُهُ ـ :لَو كانَ اللّهُ رَزَقَنِيَ الإِسلامَ يَومَئِذٍ فَأَكونُ ثالِثا مَعَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام .۱

1.مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۴۴۸ ح ۱۷۸۷ ، المعجم الكبير : ج ۱۸ ص ۱۰۰ ح ۱۸۱ نحوه ؛ العُدد القويّة : ص ۲۴۶ ح ۳۸ ، كشف اليقين : ص ۴۴ ح ۱۹ ، كشف الغمّة : ج ۱ ص ۱۶۲ كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج ۳۸ ص ۲۴۴ ح ۴۰ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد ششم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7349
صفحه از 576
پرینت  ارسال به