۳۹۳۴.أنساب الأشرافـ به نقل از ابن عبّاس ـ :هنگامى كه خداوند به پيامبرش فرمان داد كه خويشان نزديكش را هشدار دهد ، روى كوه صفا نشست و فرمود : «اى خاندان فِهر!» و هر كس از فِهريان كه در مكّه بود و سخن او را شنيد ، نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمد ، و ابو لهب گفت : اين خاندان فِهر نزد تو هستند .
و [نيز] فرمود : «اى خاندان غالب !» و فرزندان محارب و حارث ، دو پسر فِهر ، آمدند .
و فرمود : «اى خاندان لُؤَىّ بن غالب !» و فرزندان تيم بن غالب ـ كه همان اَدرم است ـ ، آمدند .
و فرمود : «اى خاندان كعب !» و فرزندان عامر بن لُؤى آمدند .
و فرمود : «اى خاندان مُرّة بن كعب !» و فرزندان عُدى ، سهم و جمح آمدند .
و فرمود : «اى خاندان كِلاب!» و فرزندان مخزوم و فرزندان تيم بن مُرّه آمدند .
و فرمود : «اى خاندان قُصَى!» و فرزندان زهره آمدند .
و فرمود : «اى خاندان عبد مناف !» و فرزندان عبد الدار و فرزندان اسد بن عبد العزّى آمدند و ابو لهب گفت : اين [هم فرزندان ]عبد مناف .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «شما را فرا مىخوانم به گواهى دادن بر يكتايى خداوند و بىهمتايى او و اين كه من ، بنده و فرستاده او هستم تا بهشت را برايتان ضمانت كنم» .
ابو لهب گفت : آيا براى اين ما را فرا خواندهاى ؟! هلاكت بر تو باد ! و خداوند عزّ و جلّ هم نازل فرمود : «زيانكار باد دستان ابو لهب و هلاك باد خود او!»تا آخر سوره .
۳۹۳۵.صحيح مسلمـ به نقل از قبيصة بن مخارق و زهير بن عمرو ـ :هنگامى كه [آيه] «و خويشاوندان نزديكت را هشدار بده»نازل شد ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به سوى تختهسنگهاى بزرگى در كوه [صفا] رفت و از بالاترينِ آنها ندا داد : «اى فرزندان عبد مناف ! من هشدار دهندهام . مَثَل من و شما ، مانند مردى است كه دشمن را ديده و مىرود تا از خانوادهاش پاسدارى كند و مىترسد دشمن بر او پيشى گيرد . پس به فرياد زدن و هشدار دادن روى مىآورد !» .