97
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم

۴۳۱۰.المناقب، ابن شهر آشوب ـ به نقل از ابن مهدى مامطيرى در المجالس ـ :پيامبر صلى اللّه عليه و آله به خسرو [پرويز] نوشت : «از محمّد ، فرستاده خدا ، به خسرو ، پورِ هرمز . امّا بعد، اسلام بياور تا به سلامت بمانى، وگرنه با خدا و فرستاده‏اش اعلام جنگ نما . درود بر كسى كه از راه راست ، پيروى كرد!» .
چون نامه به خسرو رسيد ، آن را پاره كرد و بدان ، بى‏احترامى نمود و گفت : اين كيست كه مرا به دين خود ، فرا مى‏خوانَد و نامش را پيش از نام من مى‏آورد؟! و مُشتى خاك براى پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرستاد .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «خداوند ، مُلك او را پاره پاره كند كه نامه مرا پاره كرد! بدانيد كه به زودى ، شما مُلك او را متلاشى خواهيد كرد . و برايم مشتى خاك فرستاد ؛ بدانيد كه به زودى ، خاك او را تصرّف خواهيد كرد» .
و چنان شد كه ايشان فرمود .

و ـ مُحَلِّم بن جَثّامه۱

۴۳۱۱.تفسير الطبرىـ به نقل از ابن عمر ـ :پيامبر صلى اللّه عليه و آله مُحَلِّم بن جَثّامه را به جنگى فرستاد. عامر بن اضبط به آنان (مسلمانان) برخورد و با سلامِ اسلامى به آنان سلام داد؛ امّا چون از زمان جاهليت ميان ايشان (طايفه مُحَلّم و عامر) كينه‏اى بود، مُحَلّم تيرى به سوى او انداخت و وى را كُشت. خبر به پيامبر خدا رسيد. عُيَينَه و اَقْرَع ، درباره او [كه قصاص شود يا ديه بدهند ]صحبت كردند. اقرع گفت : اى پيامبر خدا! امروز ، به سنّت عمل كن و فردا ، آن را تغيير ده .۲
عُيَينه گفت : نه . به خدا سوگند، همچنان كه زنان من ، داغدار شدند ، زنان او نيز بايد داغدار شوند.
در اين وقت ، مُحَلّم ، در حالى كه دو بُرد بر تن داشت ، آمد و در برابر پيامبر خدا نشست تا ايشان برايش طلبِ آمرزش كند ؛ امّا پيامبر صلى اللّه عليه و آله به او فرمود : «خداوند ، تو را نيامرزد!» .
محلّم ، در حالى كه اشك‏هايش را با دو بُرد خود ، پاك مى‏كرد، برخاست و هفت روز نگذشت كه مُرد و او را دفن كردند. زمين ، جسد او را بيرون انداخت. مردم نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمدند و ماجرا را به ايشان گفتند . پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: «زمين ، بدتر از رفيق شما را هم مى‏پذيرد ؛ امّا خداوند عز و جل خواسته است كه شما را پند دهد» .
آن گاه، جسدش را در درّه‏اى انداختند و رويش سنگ ريختند، و اين آيه نازل شد : «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هر گاه در راه خدا به جهاد رفتيد، تحقيق كنيد...».

1.براى شناخت وى ، ر . ك : نهج الدعاء : ج ۲ ص ۵۸۱ .

2.منظورش اين بود كه اين بار به سنّت و قانونى كه در قصاص نهاده‏اى ، عمل كن و بعد ؛ اگر خواستى تغييرش دهى ، تغيير ده . بنا به قولى ، «تغيِّر»، يعنى غِيَر (ديه) بگير . يعنى اگر با اولياى اين مقتول ، آن طور كه محلِّم مى‏خواهد ، عمل شود ، مردم را از درآمدن به اسلام ، باز مى‏دارد؛ چرا كه مى‏فهمند قصاص با ديه تغيير مى‏كند، در حالى كه عرب‏ها، بويژه، در برگرفتن انتقام ، حريص‏اند و از قبول ديه ، اِبا دارند (النهاية : ج ۲ ص ۴۱۰ «سنن» و ج ۳ ص ۴۰۰ «غير») .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
96

۴۳۱۰.المناقب لابن شهرآشبوب عن ابن المهدي المامطيري في مجالسه :إنَّ النَّبِيَّ صلى اللّه عليه و آله كَتَبَ إلى كِسرى : مِن مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ إلى كِسرَى بنِ هُرمُزَ : أمّا بَعدُ : فَأَسلِم تَسلَم ، وإلاّ فَأذَن بِحَربٍ مِنَ اللّهِ ورَسولِهِ ، وَالسَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الهُدى .
فَلَمّا وَصَلَ إلَيهِ الكِتابُ مَزَّقَهُ وَاستَخَفَّ بِهِ ، وقالَ : مَن هذَا الَّذي يَدعوني إلى دينِهِ ، ويَبدَأُ بِاسمِهِ قَبلَ اسمي ؟! وبَعَثَ إلَيهِ بِتُرابٍ .
فَقالَ صلى اللّه عليه و آله : مَزَّقَ اللّهُ مُلكَهُ كَما مَزَّقَ كِتابي ، أما إنَّهُ سَتُمَزِّقونَ مُلكَهُ . وبَعَثَ إلَيَّ بِتُرابٍ ! أما إنَّكُم سَتَملِكونَ أرضَهُ . فَكانَ كَما قالَ .۱

و ـ مُحَلِّمُ بنُ جَثّامَةَ

۴۳۱۱.تفسير الطبري عن ابن عمر :بَعَثَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله مُحَلِّمَ بنَ جَثّامَةَ مَبعَثا ، فَلَقِيَهُم عامِرُ بنُ الأَضبَطِ ، فَحَيّاهُم بِتَحِيَّةِ الإِسلامِ ، وكانَت بَينَهُم إحنَةٌ۲فِي الجاهِلِيَّةِ ، فَرَماهُ مُحَلِّمٌ بِسَهمٍ فَقَتَلَهُ ، فَجاءَ الخَبَرُ إلى رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ، فَتَكَلَّمَ فيهِ عُيَينَةُ وَالأَقرَعُ ، فَقالَ الأَقرَعُ : يا رَسولَ اللّهِ سُنَّ اليَومَ وغَيِّر غَدا .۳فَقالَ عُيَينَةُ : لا وَاللّهِ حَتّى تَذوقَ نِساؤُهُ مِنَ الثُّكلِ ما ذاقَ نِسائي ! فَجاءَ مُحَلِّمٌ في بُردَينِ فَجَلَسَ بَينَ يَدَي رَسولِ اللّهِ لِيَستَغفِرَ لَهُ . فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله : لا غَفَرَ اللّهُ لَكَ .
فَقامَ وهُوَ يَتَلَقّى دُموعَهُ بِبُردَيهِ ، فَما مَضَت بِهِ سابِعَةٌ حَتّى ماتَ ودَفَنوهُ ، فَلَفِظَتهُ الأَرضُ ، فَجاؤوا إلَى النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله فَذَكَروا ذلِكَ لَهُ ، فَقالَ : إنَّ الأَرضَ تَقبَلُ مَن هُوَ شَرٌّ مِن صاحِبِكُم ، ولكِنَّ اللّهَ جَلَّ وعَزَّ أرادَ أن يَعِظَكُم .
ثُمَّ طَرَحوهُ بَينَ صَدَفَي جَبَلٍ ، وألقَوا عَلَيهِ مِنَ الحِجارَةِ ، ونَزَلَت : «يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُواْ ... »الآيَةَ۴.۵

1.المناقب لابن شهر آشوب : ج ۱ ص ۷۹ ، بحار الأنوار : ج ۲۰ ص ۳۸۱ ح ۷ وراجع : الخرائج والجرائح : ج ۳ ص ۱۰۴۹ وصحيح البخاري : ج ۱ ص ۳۶ ح ۶۴ والسيرة النبويّة والآثار المحمّديّة (في هامش السيرة الحلبيّة) : ج ۳ ص ۶۴ .

2.الإحْنَةُ : الحِقد (النهاية : ج ۱ ص ۲۷ «أحن») .

3.أي اعمل بسنّتك التي سننتها في القِصاص ، ثمّ بعد ذلك إذا شئت أن تُغَيِّر فغيِّر ، أي تغيِّر ما سننتَ . وقيل : تغيِّر : من أخذِ الغِيَر ؛ وهي الدِّية . يعني إن جرى الأمرُ مع أولياء هذا القتيل على ما يريد محلِّم ثبّطَ الناسَ عن الدخول في الإسلام معرفتُهم أنّ القود يغيَّر بالدية ، والعرب خصوصا وهم الحُرّاص على درك الأوتار ، وفيهم الأنَفة من قبول الدِّيات (النهاية : ج ۲ ص ۴۱۰ «سنن» و ج ۳ ص ۴۰۰ «غير») .

4.النساء : ۹۴ .

5.تفسير الطبري : ج ۴ الجزء ۵ ص ۲۲۲ ، المغازي : ج ۳ ص ۹۱۹ نحوه ، تفسير ابن كثير : ج ۲ ص ۳۳۸ ، السيرة النبويّة لابن كثير : ج ۳ ص ۴۲۶ ؛ تفسير التبيان : ج ۳ ص ۲۹۸ ؛ مجمع البيان : ج ۳ ص ۱۴۵ عن ابن عمر وابن مسعود وابن حَدْرَد وكلاهما نحوه .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6715
صفحه از 625
پرینت  ارسال به