71
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم

۴۲۸۳.تاريخ الطبرىـ در جنگ ذى العشيره ـ :پيامبر صلى اللّه عليه و آله در آن با قبيله بنى مُدلج و هم‏پيمانانشان از بنى ضَمره ، صلح كرد و سپس به مدينه باز گشت ، بى آن كه درگير جنگى شود .

۴۲۸۴.تاريخ اليعقوبىـ در يادكرد از معاهده پيامبر صلى اللّه عليه و آله با بنى مُدلج ـ :غزوه ذى العشيره از دل يَنبُع بود كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در آن با بنى مُدلج و هم‏پيمانانشان از بنى ضَمره صلح كرد و ميان آنها ، پيمان‏نامه‏اى نوشت .

۴۲۸۵.تفسير القمّى :منطقه [قبيله] اشجع ، به منطقه بنى ضمره ، نزديك بود كه تيره‏اى از كنانه بودند ، و ميان اشجع و بنى ضمره ، پيمانى در رعايت يكديگر و امان دادن به هم بود . منطقه اشجع ، خشك و منطقه بنى ضمره ، پرباران و حاصلخيز شد ، و اشجع به سوى منطقه بنى ضمره [به حمله] روى آوردند و چون خبر حركت آنها به سوى بنى ضمره به پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله رسيد ، براى حركت به سوى اشجع آماده شد تا با آنان به خاطر پيمانى كه با بنى ضمره داشت ، بجنگد كه خداوند نازل فرمود : «آنان آرزو مى‏كنند كه شما هم مانند ايشان كافر شويد »تا آخر آيه . آن گاه اشجع را استثنا كرد و فرمود : «مگر آنها كه به هم‏پيمانان شما مى‏پيوندند يا به سوى شما مى‏آيند و از پيكار با شما يا پيكار با قوم خود به تنگ آمده‏اند و اگر خداوند مى‏خواست ، آنان را بر شما مسلّط مى‏كرد و بى گمان با شما مى‏جنگيدند . پس اگر از شما كناره‏گيرى كردند و با شما پيكار ننمودند و به شما پيشنهاد صلح دادند ، خداوند به شما اجازه نمى‏دهد كه متعرّض آنان شويد».
و منطقه قبيله اشجع ، دشت و كوه و آزاد بود و چون به پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نزديك بودند ، ترسيدند كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله جنگجويانى را به سوى آنها روانه كند ، و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هم بيم آن داشت كه آنها به اطراف مدينه دست‏اندازى كنند . پس قصد حركت به سوى آنها را كرد و در همين كار بود كه اشجع و رئيس آنها ، مسعود بن رجيله ـ كه هفتصد تن بودند ـ ، آمدند و در وادى سلع ، فرود آمدند ، و اين در ماه ربيع الأوّل ـ يا آخر ـ سال ششم هجرى بود . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله اُسَيد بن حُصَين را فرا خواند و به او فرمود : «با چند تن از يارانت برو و بنگر اشجع چه اقدامى مى‏خواهد بكند» .
اُسَيد و سه تن از يارانش بيرون آمدند و جلوى آنها ايستاد و گفت : چه مى‏خواهيد بكنيد ؟ مسعود بن رجيله ـ كه رئيس اشجع بود ـ ، به سوى او برخاست و بر اُسَيد و يارانش سلام داد و گفتند : آمده‏ايم تا با محمّد پيمان ترك مخاصمه ببنديم . اُسَيد نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله باز گشت و خبر داد .
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «اينها مى‏ترسند با آنها بجنگيم . از اين رو مى‏خواهند ميان ما و ايشان صلح برقرار شود» . آن گاه ده شتر خرما پيش‏تر از خود ، برايشان فرستاد و سپس فرمود : «چه چيز خوبى است هديه فرستادن هنگام نياز [و پيش از درخواست]!» . آن گاه نزد آنان آمد و فرمود : «اى گروه اشجع ! براى چه آمده‏ايد ؟» . گفتند : خانه‏هاى ما به تو نزديك است و در قوم ما ، هيچ خاندانى كم‏شمارتر از ما نيست . ما از جنگ با تو عاجزيم ؛ زيرا به تو نزديكيم ، و از جنگ با قوم خودمان نيز در مانده‏ايم ؛ چون ميان آنها كم‏شماريم . از اين رو آمده‏ايم تا با تو صلح كنيم .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله سخنشان را پذيرفت و با آنها صلح كرد و آن روز را ماندند و سپس به مناطق خود باز گشتند و اين آيه در باره آنها نازل شد : «مگر كسانى كه به هم‏پيمانان شما مى‏پيوندند».


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
70

۴۲۸۳.تاريخ الطبريـ في غَزوَةِ ذِي العَشيرَةِ ـ :وادَعَ فيهَا [النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله ] بَني مُدلِجٍ وحُلَفاءَهُم مِن بَني ضَمرَةَ ، ثُمَّ رَجَعَ إلَى المَدينَةِ ولَم يَلقَ كَيدا .۱

۴۲۸۴.تاريخ اليعقوبيـ في ذِكرِ مُعاهَدَتِهِ صلى اللّه عليه و آله مَعَ بَني مُدلِجٍ ـ :غَزاةُ ذِي العَشيرَةِ مِن بَطنِ يَنبُعَ وادَعَ بِها [رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ]بَني مُدلِجٍ وحُلفاءَ لَهُم مِن بَني ضَمرَةَ ، وكَتَبَ بَينَهُم كِتابا .۲

۴۲۸۵.تفسير القمّي :كانَ أشجَعُ بِلادُهُم قَريبا مِن بِلادِ بَني ضَمرَةَ ، وهُم بَطنٌ مِن كِنانَةَ ، وكانَت أشجَعُ بَينَهُم وبَينَ بَني ضَمرَةَ حِلفٌ فِي المُراعاةِ وَالأَمانِ ، فَأَجدَبَت بِلادُ أشجَعَ ، وأَخصَبَت بِلادُ بَني ضَمرَةَ ، فَصارَت أشجَعُ إلى بِلادِ بَني ضَمرَةَ ، فَلَمّا بَلَغَ رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله مَسيرُهُم إلى بَني ضَمرَةَ تَهَيَّأَ لِلمَسيرِ إلى أشجَعَ ، فَيَغزوهُم لِلمُوادَعَةِ الَّتي كانَت بَينَهُ وبَينَ بَني ضَمرَةَ ، فَأَنزَلَ اللّهُ : « وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ »إلخ ، ثُمَّ استَثنى بِأَشجَعَ فَقالَ : « إِلاَّ الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَـقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن يُقَـتِلُوكُمْ أَوْ يُقَـتِلُواْ قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَـتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَـتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْاْ إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً ».
وكانَت أشجَعُ مَحالُّهَا البَيضاءُ وَالجَبَلُ۳وَالمُستباحُ ، وقَد كانوا قَرُبوا مِن رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ، فَهابوا لِقُربِهِم مِن رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله أن يَبعَثَ إلَيهِم مَن يَغزوهُم ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله قَد خافَهُم أن يُصيبوا مِن أطرافِهِ شَيئا ، فَهَمَّ بِالمَسيرِ إلَيهِم ، فَبَينَما هُوَ عَلى ذلِكَ إذ جاءَت أشجَعُ ورَئيسُها مَسعودُ بنُ رُجَيلَةَ وهُم سَبعُمِئَةٍ ، فَنَزَلوا شِعبَ سَلعٍ ، وذلِكَ في شَهرِ رَبيعٍ الأَوَّلِ (الآخِرِ) سَنَةَ سِتٍّ ، فَدَعا رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله اُسَيدَ بنَ حُصَينٍ فَقالَ لَهُ : اِذهَب في نَفَرٍ مِن أصحابِكَ حَتّى تَنظُرَ ما أقدَمَ أشجَعَ .
فَخَرَجَ اُسَيدٌ ومَعَهُ ثَلاثَةُ نَفَرٍ مِن أصحابِهِ ، فَوَقَفَ عَلَيهِم فَقالَ : ما أقدَمَكُم ؟ فَقامَ إلَيهِ مَسعودُ بنُ رُجَيلَةَ ـ وهُوَ رَئيسُ أشجَعَ ـ فَسَلَّمَ عَلى اُسَيدٍ وعَلى أصحابِهِ ، وقالوا : جِئنا لِنُوادِعَ مُحَمَّدا . فَرَجَعَ اُسَيدٌ إلى رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله فَأَخبَرَهُ .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : خافَ القَومُ أن أغزُوَهُم فَأَرادُوا الصُّلحَ بَيني وبَينَهُم . ثُمَّ بَعَثَ إلَيهِم بِعَشَرَةِ أجمالِ تَمرٍ فَقَدَّمَها أمامَهُ ، ثُمَّ قالَ : «نِعمَ الشَّيءُ الهَدِيَّةُ أمامَ الحاجَةِ» ، ثُمَّ أتاهُم فَقالَ : يا مَعشَرَ أشجَعَ ، ما أقدَمَكُم ؟ قالوا : قَرُبت دارُنَا مِنكَ ، ولَيسَ في قَومِنا أقَلُّ عَدَدا مِنّا ، فَضِقنا بِحَربِكَ لِقُربِ دارِنا مِنكَ ، وضِقنا بِحَربِ قَومِنا۴لِقِلَّتِنا فيهِم ، فَجِئنا لِنُوادِعَكَ .
فَقَبِلَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله ذلِكَ مِنهُم ووادَعَهُم ، فَأَقاموا يَومَهُم ثُمَّ رَجَعوا إلى بِلادِهِم ، وفيهِم نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ : « إِلاَّ الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَـقٌ ».۵

1.تاريخ الطبري : ج ۲ ص ۴۰۶ ، الطبقات الكبرى : ج ۲ ص ۱۰ ، السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۲ ص ۲۴۹ ، الكامل في التاريخ : ج ۱ ص ۵۲۲ نحوه ، السيرة النبويّة لابن كثير : ج ۲ ص ۳۶۲ .

2.تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۶۶ ، إعلام الورى : ج ۱ ص ۱۶۴ نحوه وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : ج ۱۹ ص ۱۸۷ ح ۴۳ ؛ دلائل النبوّة للبيهقي : ج ۳ ص ۱۲ ، تفسير القرطبي : ج ۴ ص ۱۹۲ ، البداية والنهاية : ج ۳ ص ۲۴۷ وليس فيه ذيله وكلّها عن عمّار بن ياسر نحوه ، كنز العمّال : ج ۱۳ ص ۱۴۱ ح ۳۶۴۴۳ .

3.في بحار الأنوار : «الحلّ» بدل «الجبل» .

4.في المصدر : «قومك» ، والتصويب من بحار الأنوار .

5.تفسير القمّي : ج ۱ ص ۱۴۶ ، بحار الأنوار : ج ۲۰ ص ۳۰۶ ح ۶ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7043
صفحه از 625
پرینت  ارسال به