۴۲۸۰.الكافىـ به نقل از فضل ابو العبّاس ، در باره سخن خداى عز و جل : «يا نزد شما بيايند ، در حالى كه سينه آنان از جنگيدن با شما يا جنگيدن با قوم خود ، به تنگ آمده است»ـ : امام صادق عليه السلام فرمود : «اين در باره بنى مُدلج نازل شد ؛ چون آنها نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آمدند و گفتند : سينههاى ما از اين كه گواهى دهيم تو فرستاده خدا هستى ، در تنگناست . بنا بر اين ، ما نه با تو هستيم و نه با قوممان بر ضدّ تو» .
گفتم : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله با آنها چه كرد ؟
فرمود : «با آنها قرار گذاشت آنها را وا گذارد تا از كار عربها فراغت يابد . آن گاه ايشان را دعوت كند و اگر نپذيرفتند ، با آنها بجنگد» .
۴۲۸۱.امام باقر عليه السلام :مقصود از سخن خداى متعال : «گروهى كه با آنها پيمان بستهايد»، هلال بن عُوَيمر سُلَمى بود كه به نمايندگى از قومش ، با پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله پيمان بست و در پيمان صلحش گفت : «به اين شرط كه ـ اى محمّد ـ بر كسى [از شما] كه نزد ما مىآيد [و به ما مىپيوندد] ، ستم نكنى و ما هم به كسى كه [از ما] نزد تو مىآيد ، ستم نكنيم» و خداوند نهى فرمود از اين كه متعرّض كسى شود كه با او پيمان بسته بود .
۴۲۸۲.مجمع البيان :سُراقة بن مالك بن جُعشُم مُدلجى پس از جنگ اُحُد ، نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمد و گفت : «تو را به نعمت خدا سوگندت مىدهم» و از پيامبر صلى اللّه عليه و آله پيمان گرفت كه با قومش نجنگد و اگر قريش اسلام آوردند ، آنها نيز اسلام بياورند ؛ زيرا آنها همپيمان قريش بودند .