۶ / ۸
زنى از قبيله بنى غِفار
۴۶۳۸.مسند ابن حنبلـ به نقل از اُميّه دختر ابو صلت ، از يكى از زنان خاندان بنى غِفار ـ :همراه با شمارى از زنان بنى غِفار ، به حضور پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله رسيدم . به ايشان گفتيم : اى پيامبر خدا ! ما مىخواهيم در اين پيكارى كه آهنگ آن كردهاى ـ و در آن زمان ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله آهنگ خيبر داشت ـ ، با تو روانه شويم و آن جا مجروحان را درمان كنيم و به مسلمانان ، با آنچه در توان داريم ، يارى رسانيم .
فرمود : «در سايه بركت خداوند !» .
پس ، ما با ايشان ، روانه شديم ... . چون پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خيبر را گشود ، از غنائم ، به ما نيز بخشيد . او اين گردنبند را كه اكنون در گردن دارم ، [از ميان غنايم ]برداشت و به من داد ... . به خدا سوگند ، هرگز اين گردنبند از من جدا نخواهد شد .
۶ / ۹
رُبَيّع
۴۶۳۹.صحيح البخارىـ به نقل از رُبَيّع۱ـ :ما همراه با پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به پيكار مىرفتيم و به مردم ، آب مىرسانديم ، به آنان خدمت مىكرديم و مجروحان و كشتگان را به مدينه باز مىگردانديم .