363
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم

۴۶۰۳.السنن الكبرى، نسايىـ به نقل از مسوّر بن مخزمه ، در يادكرد از ماجراى حديبيه ـ :پيامبر صلى اللّه عليه و آله جاسوسى از قبيله خزاعه فرستاد تا او را از اخبار قريش آگاه كند و خود حركت كرد تا اين كه در بركه اشطاط نزديك عُسفان ، جاسوسش عُتبه خُزاعى نزدش آمد و گفت : من كعب بن لُؤَى و عامر بن لُؤَى را پشت سر گذاشتم كه به خاطر تو گروه‏هايى را گرد آورده‏اند و نيز هم‏پيمانان خود در دامنه كوه حبشى را بر ضدّ تو جمع كرده‏اند و با تو در جنگ و جلو گيرنده تو از رسيدن به خانه خدا هستند . آن گاه پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «اى مردم! به من نظر بدهيد ...» .

۴۶۰۴.المغازىـ در يادكرد از جنگ خندق ـ :خوّات بن جُبَير مى‏گويد : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مرا از ميان كسانى كه به گرد خندق بوديم ، فرا خواند و فرمود : «به سوى بنى قريظه برو و دقّت كن آيا جايى براى غافلگيرى و يا جاى خالى و نقطه ضعفى مى‏بينى يا نه و باخبرم كن» . من ، هنگام غروب خورشيد از نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله بيرون آمدم و از شكاف كوه كه پايين آمدم ، خورشيد غروب كرده بود .

۴۶۰۵.الإصابةـ به نقل از مالك بن وهب ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در جنگ احزاب ، سليط و سفيان بن عوف را به عنوان خبرگيران سپاه فرستاد ؛ امّا [دستگير و ]كشته شدند و پيامبر صلى اللّه عليه و آله آنها را در يك قبر دفن كرد و آن دو ، شهيدان نزديك به هم هستند .

۴۶۰۶.المغازىـ در يادكرد از جنگ خيبر ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله عَبّاد بن بِشر را با سوارانى به عنوان طلايه لشكر فرستاد . او جاسوسى از يهوديان از قبيله اشجع را دستگير كرد و گفت : تو كيستى ؟ گفت : در پى چند شتر هستم كه گم شده‏اند و ردّ پاى آنها را مى‏جويم . عبّاد به او گفت : آيا از خيبر اطّلاعى دارى ؟ گفت : تازه آن جا بوده‏ام . در باره چه مى‏خواهى بدانى ؟ گفت : در باره يهود . گفت : آرى ، كِنانة بن ابى حقيق و هوذة بن قيس با هم‏پيمانان خود از غطفان حركت كرده‏اند و آنها را با قرار دادن محصول يك سال خرماى خيبر ، به سوى خود كوچانده‏اند و آنها آماده و با سلاح و چارپايان به جلودارى عُتبة بن بدر آمده و همراه يهوديان وارد قلعه‏شان شده‏اند و در خيبر ، ده هزار جنگجوست و قلعه‏هايى دارند كه نمى‏توان به آنها نفوذ كرد و اسلحه و غذا فراوان دارند ، به گونه‏اى كه اگر سال‏ها هم محاصره شوند ، كفايتشان مى‏كند و آبى دائمى هم در قلعه‏هايشان دارند كه از آن مى‏نوشند و فكر نمى‏كنم كسى را ياراى مقابله با آنها باشد .
عبّاد بن بشر ، شلاّقش را بلند كرد و چند ضربه‏اى او را زد و گفت : تو جز جاسوسى براى آنان نيستى . به من راست بگو ، و گرنه گردنت را مى‏زنم . مرد عرب گفت : آيا اگر به تو راست بگويم ، مرا امان مى‏دهى ؟ گفت : آرى . گفت : اين قوم [يهود] از شما در هراس و ترسيده و بيمناك اند ، به خاطر كارهايى كه با يهوديان يثرب [مانند پيمان‏شكنان بنى قريظه] كرده‏ايد .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
362

۴۶۰۳.السنن الكبرى للنسائي عن المسوّر بن مخزمةـ في ذِكرِ غَزوَةِ الحُدَيبِيَةِ ـ :بَعَثَ صلى اللّه عليه و آله بَينَ يَدَيهِ عَينا لَهُ مِن خُزاعَةَ يُخبِرُهُ عَن قُرَيشٍ ، وسارَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله حَتّى إذا كانَ بِغَديرِ الأَشطاطِ قَريبا مِن عُسفانَ ، أتاهُ عُتبَةُ الخُزاعِيُّ فَقالَ : إنّي تَرَكتُ كَعبَ بنَ لُؤَيٍّ وعامِرَ بنَ لُؤَيٍّ قَد جَمَعوا لَكَ الأَحابيشَ وجَمَعوا لَكَ جُموعا ، وهُم مُقاتِلوكَ وصادّوكَ عَنِ البَيتِ . فَقالَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله : أشيروا عَلَيَّ . . . .۱

۴۶۰۴.المغازيـ في ذِكرِ غَزوَةِ الخَندَقِ ـ :قالَ خَوّاتُ بنُ جُبَيرٍ : دَعاني رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ونَحنُ مُحاصِرو الخَندَقِ ، فَقالَ : اِنطَلِق إلى بَني قُرَيظَةَ فَانظُر هَل تَرى لَهُم غِرَّةً أو خَلَلاً مِن مَوضِعٍ فَتُخَبِّرُني . قالَ : فَخَرَجتُ مِن عِندِهِ عِندَ غُروبِ الشَّمسِ فَتَدَلَّيتُ مِن سَلعٍ وغَرَبَت لِيَ الشَّمسُ . . . .۲

۴۶۰۵.الإصابة عن مالك بن وهب :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله بَعَثَ سَليطا وسُفيانَ بنَ عَوفٍ طَليعَةً يَومَ الأَحزابِ فَقُتِلا ، فَدَفَنَهُمَا النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله في قَبرٍ واحِدٍ ، فَهُمَا الشَّهيدانِ القَريبانِ .۳

۴۶۰۶.المغازيـ في ذِكرِ غَزوَةِ خَيبَرَ ـ :بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله عَبّادَ بنَ بِشرٍ في فَوارِسَ طَليعَةً ، فَأَخَذَ عَينا لِليَهودِ مِن أشجَعَ ، فَقالَ : مَن أنتَ ؟ قالَ : باغٍ أبتَغي أبعِرَةً ضَلَّت لي ، أنا عَلى أثَرِها ، قالَ لَهُ عَبّادٌ : ألَكَ عِلمٌ بِخَيبَرَ ؟ قالَ : عَهدي بِها حَديثٌ ، فيمَ تَسأَلُني عَنهُ ؟ قالَ : عَنِ اليَهودِ ، قالَ : نَعَم ، كانَ كِنانَةُ بنُ أبي حَقيقٍ وهوذَةُ بنُ قَيسٍ ساروا في حُلَفائِهِم مِن غَطَفانَ ، فَاستَنفَروهُم وجَعَلوا لَهُم تَمرَ خَيبَرَ سَنَةً ، فَجاؤوا مُعِدّينَ مُؤَيَّدينَ بِالكُراعِ وَالسِّلاحِ يَقودُهُم عُتبَةُ بنُ بَدرٍ ، ودَخَلوا مَعَهُم في حُصونِهِم ، وفيها عَشَرَةُ آلافِ مُقاتِلٍ ، وهُم أهلُ الحُصونِ الَّتي لا تُرامُ ، وسِلاحٌ وطَعامٌ كَثيرٌ ؛ لَو حُصِروا لِسنينَ لَكَفاهُم ، وماءٌ واتِنٌ۴يَشرَبونَ في حُصونِهِم ، ما أرى لِأَحَدٍ بِهِم طاقَةً .
فَرَفَعَ عَبّادُ بنُ بِشرٍ السَّوطَ ، فَضَرَبَهُ ضَرَباتٍ وقالَ : ما أنتَ إلاّ عَينٌ لَهُم ، أصدِقني وإلاّ ضَرَبتُ عُنُقَكَ . فَقالَ الأَعرابِيُّ : أفتُؤمِنّي عَلى أن اُصدِقَكَ ؟ قالَ عَبّادٌ : نَعَم ، فَقالَ : القَومُ مَرعوبونَ مِنكُم خائِفونَ وَجِلونَ لِما قَد صَنَعتُم بِمَن كانَ بِيَثرِبَ مِنَ اليَهودِ . . . .۵

1.السنن الكبرى للنسائي : ج ۵ ص ۲۶۳ ح ۸۸۴۰ ، صحيح البخاري : ج ۴ ص ۱۵۳۱ ح ۳۹۴۴ ، مسند ابن حنبل : ج ۶ ص ۴۹۶ ح ۱۸۹۵۰ كلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج ۱۰ ص ۴۸۹ ح ۳۰۱۵۴ ؛ مجمع البيان : ج ۹ ص ۱۷۷ ، المناقب لابن شهرآشوب : ج ۱ ص ۲۰۲ كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج ۲۰ ص ۳۳۰ و راجع : دعائم الإسلام : ج ۱ ص ۳۶۹ .

2.المغازي : ج ۲ ص ۴۶۰ و راجع : المصنّف لابن أبي شيبة : ج ۸ ص ۵۰۲ ح ۱ .

3.الإصابة : ج ۵ ص ۵۶۳ الرقم ۷۷۱۶ ، اسد الغابة : ج ۵ ص ۵۱ الرقم ۴۶۵۸ ، مجمع الزوائد : ج ۶ ص ۱۹۵ ح ۱۰۱۴۸ نقلاً عن البزّاركلاهما نحوه ، سبل الهدى والرشاد : ج ۴ ص ۳۶۴ .

4.ماء واتن : أي دائم (النهاية : ج ۵ ص ۱۵۰ «وتن») .

5.المغازي : ج ۲ ص ۶۴۰ ، إمتاع الأسماع : ج ۹ ص ۲۳۰ نحوه .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7217
صفحه از 625
پرینت  ارسال به