351
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم

۴۵۹۱.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابن مسعود ـ :عدّه‏اى انگشت‏شمار از منافقان و از جمله ، وديعة بن ثابت ، برادر بنى عمرو بن عوف ، و مردى از قبيله اشجع ، هم‏پيمان بنى سلمه به نام مخشىّ بن حُمَير ، همراه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به سوى تبوك مى‏رفتند . يكى از آنها به ديگرى گفت : آيا مى‏پنداريد جنگ با موبورها (روميان) مانند جنگ با ديگران است ؟! به خدا سوگند ، گويى شما را مى‏بينم كه فردا اسير و با ريسمان‏ها بسته شده‏ايد ! و اين را براى فتنه‏انگيزى و ترساندن مؤمنان مى‏گفتند .
مخشىّ بن حُمَير گفت : به خدا سوگند ، دوست داشتم كه حكم شود كه هر كدام از ما را صد تازيانه بزنند؛ ولى از اين كه در باره اين گفته‏تان قرآن نازل شود، رهايى يابيم .
و در اخبارى كه به من رسيده است ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به عمّار بن ياسر مى‏فرمايد : «خودت را به آنها برسان ، كه در آتش سوختند، و از آنها بپرس كه چه مى‏گفتند ، و اگر انكار كردند ، بگو : آرى ، اين گونه و آن گونه گفته‏ايد» .
عمّار به سوى آنها رفت و آن را به آنها گفت . آنها نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به عذرخواهى آمدند و وديعة بن ثابت ايستاد و در همان حال كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله روى شترش توقّف كرده بود ، بند جهاز آن را گرفت و گفت : اى پيامبر خدا ! ما شوخى و بازى مى‏كرديم . خداوند عز و جل نازل فرمود : «و اگر از آنها بپرسى [كه چرا چنين مى‏گفتيد؟] ، مى‏گويند : ما فقط شوخى و بازى مى‏كرديم».
و مخشىّ بن حُمَير گفت : اى پيامبر خدا ! اسم من و اسم پدرم ، مرا به چنين كارى كشاند . و گويى كسى كه در اين آيه۱بخشيده شد ، مخشىّ بن حُمَير باشد كه عبد الرحمان ناميده شد و از خداوند خواست كه شهيد مفقود الأثر شود . او در جنگ يمامه كشته شد و اثرى از او يافت نشد .

1.مقصود ، آيه ۶۶ از سوره توبه است كه پس از آيه قبلى مى‏فرمايد : «لاَ تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَـنِكُمْ إِن نَّعْفُ عَن طَـآئِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَـآئِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ ؛ عذر نياوريد ، شما بعد از ايمانتان كافر شده‏ايد . اگر از گروهى از شما در گذريم ، گروهى [ديگر] را عذاب خواهيم كرد ؛ چرا كه آنان تبهكار بودند».


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
350

۴۵۹۱.تاريخ الطبري عن ابن مسعود :وقَد كانَ رَهطٌ۱مِنَ المُنافِقينَ ـ مِنهُم : وَديعَةُ بنُ ثابِتٍ أخو بَني عَمرِو بنِ عَوفٍ ، ومِنهُم : رَجُلٌ مِن أشجَعَ حَليفٌ لِبَني سَلَمَةَ يُقالُ لَهُ : مَخشِيُّ بنُ حُمَيرٍ ـ يَسيرونَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله وهُوَ مُنطَلِقٌ إلى تَبوكَ ، فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : أتَحسَبونَ قِتالَ بَنِي الأَصفَرِ۲كَقِتالِ غَيرِهِم ؟ وَاللّهِ ، لَكَأَنّي بِكُم غَدا مُقرَنينَ فِي الحِبالِ ! إرجافا۳وتَرهيبا لِلمُؤمِنينَ ، فَقالَ مَخشِيُّ بنُ حُمَيرٍ : وَاللّهِ ! لَوَدِدتُ أنّي اُقاضي عَلى أن يُضرَبَ كُلُّ رَجُلٍ مِنّا مِئَةَ جَلدَةٍ وأَنّا نَنفَلِتُ أن يُنزِلَ اللّهُ فينا قُرآنا لِمَقالَتِكُم هذِهِ .
وقالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ـ فيما بَلَغَني ـ لِعَمّارِ بنِ ياسِرٍ : أدرِكِ القَومَ فَإِنَّهُم قَدِ احتَرَقوا فَسَلهُم عَمّا قالوا ، فَإِن أنكَروا فَقُل : بَلى قَد قُلتُم كَذا وكَذا . فَانطَلَقَ إلَيهِم عَمّارٌ فَقالَ لَهُم ذلِكَ ، فَأَتَوا رَسولَ اللّهِ يَعتَذِرونَ إلَيهِ ، فَقامَ وَديعَةُ بنُ ثابِتٍ ورَسولُ اللّهِ واقِفٌ عَلى ناقَتِهِ ، فَجَعَلَ يَقولُ وهُوَ آخِذٌ بِحَقَبِها۴: يا رَسولَ اللّهِ ، إنّا كُنّا نَخوضُ ونَلعَبُ . فَأَنزَلَ اللّهُ عزّ و جلّ فيهِم : « وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ »۵.
وقالَ مَخشِيُّ بنُ حُمَيرٍ : يا رَسولَ اللّهِ ، قَعَدَ بِيَ اسمي وَاسمُ أبي . فَكانَ الَّذي عُفِيَ عَنهُ في هذِهِ الآيَةِ مَخشِيُّ بنُ حُمَيرٍ ، فَسُمِّيَ عَبدَ الرَّحمنِ ، وسَأَلَ اللّهَ أن يَقتُلَهُ شَهيدا لا يُعلَمُ مَكانُهُ ، فَقُتِلَ يَومَ اليَمامَةِ فَلَم يوجَد لَهُ أثَرٌ .۶

1.الرهط : عدد يجمع من ثلاثة إلى عشرة . وبعض يقول : من سبعة إلى عشرة . وقيل : الرهط : مادون العشرة من الرجال ، لا يكون فيهم امرأة (لسان العرب : ج ۷ ص ۳۰۵ «رهط») .

2.بنو الأصفر : الروم . وقيل : ملك الروم (لسان العرب : ج ۴ ص ۴۶۵ «صفر») .

3.أرجفوا : خاضوا في الأخبار السّيئة من الفتنة ونحوها (ترتيب كتاب العين : ص ۳۰۳ «رجف») .

4.الحَقَب ـ بالتحريك ـ : حبل يشدّ به رحل البعير إلى بطنه ، كيلا يتقدّم إلى كاهله ، وهو غير الحزام (مجمع البحرين : ج ۱ ص ۴۳۱ «حقب») .

5.التوبة : ۶۵ .

6.تاريخ الطبري : ج ۳ ص ۱۰۸ ، السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۴ ص ۱۶۸ ، تاريخ الإسلام للذهبي : ج ۲ ص ۶۴۲ ، تفسير ابن كثير : ج ۴ ص ۱۱۲ كلّها نحوه .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7239
صفحه از 625
پرینت  ارسال به