ر . ك : ج ۲ ص ۱۵۹ (عدالت پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله .
۷ / ۴
گذشت و ناديده گرفتن
۴۲۵۵.المغازىـ به نقل از جبير بن مطعم ـ :پس از بازگشت پيامبر صلى اللّه عليه و آله از جِعرانه ،۱با ايشان و يارانش در مسجد نشسته بوديم كه هبّار بن اسود۲از درِ سمت پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله پديدار شد ، و چون مردم به او نگريستند ، گفتند : اى پيامبر خدا ! هبّار بن اسود ! پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «او را ديدم» . يكى از افراد خواست به سوى او برخيزد كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله به او اشاره كرد : «بنشين» . هبّار بر بالاى سر پيامبر صلى اللّه عليه و آله ايستاد و گفت : سلام بر تو ، اى پيامبر خدا! من گواهى مىدهم كه معبودى جز خداوند يكتا نيست و تو پيامبر خدايى . از [ترس] تو به شهرها گريختم و مىخواستم به عجمها ملحق شوم كه نيكى و فضل و احسان و گذشتت را از كسى كه با تو نابخردى كرده است ، به ياد آوردم ، و ما ـ اى پيامبر خدا ـ مشرك بوديم و خداوند عز و جل ما را به وسيله تو هدايت كرد و از هلاكت نجات داد . پس ، از نابخردى من بگذر و نيز از آنچه از من به تو رسيده است ، كه من به زشتكارىام ، اقرار و به گناهم اعتراف دارم .
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «از تو گذشتم و خداوند به تو احسان كرده كه تو را به اسلام ، هدايت نموده است . اسلام ، پيش از خود را محو مىكند» .
1.جِعرانه ، محلّى است كه در آن ، غنائم جنگ حنين تقسيم گرديد . (م)
2.هبار بن اسود بن عبدالمطلب «قريشى» شاعر ، صحابى ، و از دشمنان سرسخت پيامبر صلى اللّه عليه و آله و مسلمانان بوده است . هبّار با عدهاى از مشركان به قصد اذيت كردن زينب دختر خوانده رسول خدا صلى اللّه عليه و آله كه از مكه به سمت مدينه هجرت كرده بود ، به تعقيب او پرداختند ، او نيزهاى به كجاوه زينب فرو برد ، زينب كه باردار بود از ترس آن بچهاش را سقط كرد از اين رو پيامبر صلى اللّه عليه و آله دستور داد هر كجا هبّار را ديدند او را به قتل برسانند . در روز فتح مكه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله خون او را مباح اعلام كرد . كه با پذيرش اسلام ، آن حضرت او را مورد عفو و بخشش قرار داد (سير أعلام النبلاء : ج ۲ ص ۲۴۷ ، الإستيعاب : ج ۴ ص ۱۶۳۶ و ص ۱۸۵۴ ، المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۴۴) .