33
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم

ر . ك : ج ۲ ص ۱۵۹ (عدالت پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله .

۷ / ۴

گذشت و ناديده گرفتن

۴۲۵۵.المغازىـ به نقل از جبير بن مطعم ـ :پس از بازگشت پيامبر صلى اللّه عليه و آله از جِعرانه ،۱با ايشان و يارانش در مسجد نشسته بوديم كه هبّار بن اسود۲از درِ سمت پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله پديدار شد ، و چون مردم به او نگريستند ، گفتند : اى پيامبر خدا ! هبّار بن اسود ! پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «او را ديدم» . يكى از افراد خواست به سوى او برخيزد كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله به او اشاره كرد : «بنشين» . هبّار بر بالاى سر پيامبر صلى اللّه عليه و آله ايستاد و گفت : سلام بر تو ، اى پيامبر خدا! من گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خداوند يكتا نيست و تو پيامبر خدايى . از [ترس] تو به شهرها گريختم و مى‏خواستم به عجم‏ها ملحق شوم كه نيكى و فضل و احسان و گذشتت را از كسى كه با تو نابخردى كرده است ، به ياد آوردم ، و ما ـ اى پيامبر خدا ـ مشرك بوديم و خداوند عز و جل ما را به وسيله تو هدايت كرد و از هلاكت نجات داد . پس ، از نابخردى من بگذر و نيز از آنچه از من به تو رسيده است ، كه من به زشتكارى‏ام ، اقرار و به گناهم اعتراف دارم .
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «از تو گذشتم و خداوند به تو احسان كرده كه تو را به اسلام ، هدايت نموده است . اسلام ، پيش از خود را محو مى‏كند» .

1.جِعرانه ، محلّى است كه در آن ، غنائم جنگ حنين تقسيم گرديد . (م)

2.هبار بن اسود بن عبدالمطلب «قريشى» شاعر ، صحابى ، و از دشمنان سرسخت پيامبر صلى اللّه عليه و آله و مسلمانان بوده است . هبّار با عده‏اى از مشركان به قصد اذيت كردن زينب دختر خوانده رسول خدا صلى اللّه عليه و آله كه از مكه به سمت مدينه هجرت كرده بود ، به تعقيب او پرداختند ، او نيزه‏اى به كجاوه زينب فرو برد ، زينب كه باردار بود از ترس آن بچه‏اش را سقط كرد از اين رو پيامبر صلى اللّه عليه و آله دستور داد هر كجا هبّار را ديدند او را به قتل برسانند . در روز فتح مكه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله خون او را مباح اعلام كرد . كه با پذيرش اسلام ، آن حضرت او را مورد عفو و بخشش قرار داد (سير أعلام النبلاء : ج ۲ ص ۲۴۷ ، الإستيعاب : ج ۴ ص ۱۶۳۶ و ص ۱۸۵۴ ، المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۴۴) .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
32

راجع : ج ۲ ص ۱۵۸ (عدل النبيّ صلى اللّه عليه و آله ) .

۷ / ۴

العَفوُ وَالصَّفحُ

۴۲۵۵.المغازي عن جبير بن مطعم :كُنتُ جالِسا مَعَ النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله في أصحابِهِ في مَسجِدِه مُنصَرَفَهُ مِنَ الجِعرانَةِ۱، فَطَلَعَ هَبّارُ بنُ الأَسوَدِ مِن بابِ رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ، فَلَمّا نَظَرَ القَومُ إلَيهِ قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، هَبّارُ بنُ الأَسوَدِ ! قالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : قَد رَأيتُهُ . فَأَرادَ بَعضُ القَومِ القِيامَ إلَيهِ ، فَأَشارَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله أنِ اجلِس .
ووَقَفَ عَلَيهِ هَبّارٌ فَقالَ : السَّلامُ عَلَيكَ يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وأَنَّكَ رَسولُ اللّهِ ، ولَقَد هَرَبتُ مِنكَ فِي البِلادِ وأَرَدتُ اللُّحوقَ بِالأَعاجِمِ ، ثُمَّ ذَكَرتُ عائِدَتَكَ وفَضلَكَ وبِرَّكَ وصَفحَكَ عَمَّن جَهِلَ عَلَيكَ ؛ وكُنّا ـ يا رَسولَ اللّهِ ـ أهلَ شِركٍ ، فَهَدانَا اللّهُ عزّ و جلّ بِكَ ، وأَنقَذَنا بِكَ مِنَ الهَلَكَةِ ، فَاصفَح عَن جَهلي وعَمّا كانَ يَبلُغُكَ عَنّي ، فَإِنّي مُقِرٌّ بِسوءِ فِعلي ، مُعتَرِفٌ بِذَنبي .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : قَد عَفَوتُ عَنكَ ، وقَد أحسَنَ اللّهُ بِكَ حَيثُ هَداكَ لِلإِسلامِ ، وَالإِسلامُ يَجُبُّ۲ما كانَ قَبلَهُ .۳

1.الجِعْرانَة : مَوضع قريب من مكّة ، وهي في الحِلّ ، وميقات للإحرام ، وقد تُكسَر العَين وتُشدّد الراء (النهاية : ج ۱ ص ۲۷۶ «جعر») .

2.الإسلام يَجُبُّ ما قبله : أي يقطع ويمحو ما كان قبله من الكفر والمعاصي والذنوب (النهاية : ج ۱ ص ۲۳۴ «جبب») .

3.المغازي : ج ۲ ص ۸۵۸ ، اُسد الغابة : ج ۵ ص ۳۶۰ الرقم ۵۳۴۱ ، الإصابة : ج ۶ ص ۴۱۲ الرقم ۸۹۵۱ كلاهما نحوه ، إمتاع الأسماع : ج ۲ ص ۲۳۹ ، كنز العمّال : ج ۱۱ ص ۷۵۱ ح ۳۳۶۶۴ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6717
صفحه از 625
پرینت  ارسال به