۴۵۷۰.امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هيچ اسيرِ در بندى را نكشت ، مگر يك مرد : عقبة بن ابى مُعَيط را ـ كه خدا لعنتش كند ـ و به ابن ابى خلف هم نيزهاى زد و او مدّتى بعد مُرد .۱
۴ / ۱۷
نيكى به اسيران
قرآن
«اى پيامبر ! به كسانى كه در دست شما اسيرند، بگو : اگر خداوند ، خيرى در دلهاى شما سراغ داشته باشد [و نيّات پاكى داشته باشيد] ، بهتر از آنچه از شما گرفته شده ، به شما مىدهد و شما را مىبخشد و خداوند ، آمرزنده و مهربان است » .
حديث
۴۵۷۱.الكافىـ به نقل از معاوية بن عمّار ـ :از امام صادق عليه السلام شنيدم كه در باره اين آيه : «اى پيامبر ! به كسانى كه در دست شما اسيرند ، بگو : اگر خدا در دلهاى شما خيرى سراغ داشته باشد ، بهتر از آنچه از شما گرفته شده ، به شما عطا مىكند و شما را مىبخشايد»، فرمود : «در باره عبّاس و عقيل و نوفل نازل شد» و فرمود : «پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در روز بدر ، از كشتن كسى از بنى هاشم و ابو البخترى۲نهى فرمود . از اين رو ، اينها را اسير كردند و پيامبر صلى اللّه عليه و آله على عليه السلام را فرستاد و فرمود : "ببين از بنى هاشم چه كسى اين جا [در بين اسيران] است" .
على عليه السلام بر عقيل بن ابى طالب ـ كه خداوند ، چهرهاش را گرامى بدارد ـ گذشت و راهش را كج كرد . عقيل به او گفت : اى پسر مادرم ! نزد من بيا . به خدا سوگند كه جاى مرا ديدى . امير مؤمنان عليه السلام نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله باز گشت و گفت : ابو الفضل۳دست فلان كس [اسير ]است و عقيل ، دست فلان كس و نوفل بن حارث ، دست فلان كس .
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله برخاست و نزد عقيل رفت و به او فرمود : "اى ابو يزيد ! ابو جهل كشته شد" . عقيل گفت : بنا بر اين ، مىتوانيد سرزمين تهامه را ادّعا كنيد .۴فرمود : "اگر جراحت سنگين بر نداشتهاند ، شانههايشان را ببنديد" .۵پس ، عبّاس را آوردند و به او گفته شد : جان خودت و برادرزادهات را با پرداخت فديه بخر . عبّاس گفت : اى محمّد ! آيا راضى مىشوى كه من دست گدايى پيش قريش دراز كنم ؟ فرمود : "از آن پولى بده كه نزد اُمّ فضل گذاشتى و به او گفتى : اگر در اين سفر ، اتّفاقى برايم افتاد ، اين را خرج بچّههايت و خودت كن" . عبّاس گفت : اى برادرزاده ! چه كسى تو را از اين موضوع باخبر كرد ؟ پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : "جبرئيل عليه السلام از نزد خداوند عز و جل اين خبر را برايم آورد" . عبّاس گفت : به خدا سوگند ، كه جز من و اُمّ فضل ، كسى از اين موضوع ، خبر نداشت . گواهى مىدهم كه تو فرستاده خدا هستى .
پس ، همه اسيران [فديه دادند و] با شرك خود باز گشتند ، بجز عبّاس و عقيل و نوفل ـ كه خداوند ، چهرهشان را گرامى بدارد ـ و اين آيه در باره آنها نازل شد : «به كسانى كه در دست شما اسيرند ، بگو : اگر خدا در دلهاى شما خيرى سراغ داشته باشد»(تا آخر آيه)» .
1.عقبة بن ابى معيط ، كسى است كه به تحريك ابن ابى خلف ، به صورت مبارك پيامبر عليه السلام آب دهان انداخت و بدترين دشنامها را به ايشان داد (ر . ك : إمتاع الأسماع : ج ۱۲ ص ۱۶۴) .
2.در مرآة العقول (ج ۲۶ ص ۱۱۲) آمده است : «ابو البخترى ، همان عاص بن هشام بن حارث بن اسد است كه امان پيامبر صلى اللّه عليه و آله را در آن روز نپذيرفت و كشته شد» . پس ، ضمير «اُسروا» به بنى هاشم بر مىگردد ، و ابو البخترى معطوف به «أحد» است ؛ چرا كه او از بنى هاشم نبود . پيامبر صلى اللّه عليه و آله از كشتن او نيز نهى فرموده بود» .
3.در مرآة العقول (ج ۲۶ ص ۱۱۳) آمده است : «ابو الفضل ، كنيه عبّاس است» .
4.يعنى مكّه و اطراف آن را هم به قلمرو خود اضافه كنيد .
5.در شرح اُصول الكافى مازندرانى آمده است : «گوينده ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله است و مخاطبان ، كسانى هستند كه اسير گرفته بودند ، يا اعم از آنها و ديگران . شايد مراد ، اين است كه : اگر به اسيران جراحت زياد وارد آوردهايد ، به طورى كه نمىتوانند فرار كنند ، نيازى به بستن آنها نيست ، و گرنه دست و شانههايشان را ببنديد» .
نيز در مرآة العقول (ج ۲۶ ص ۱۱۳) آمده است : «گوينده عقيل است ؛ يعنى اگر بر مشركان زخم و جراحت زيادى وارد آوردهايد و ناتوانشان كردهايد كه هيچ ، و گرنه تعقيبشان كنيد . به قولى : گوينده پيامبر صلى اللّه عليه و آله است ؛ يعنى اگر بر اثر جراحات ، ناتوان گشتهاند و قادر به فرار نيستند ، كه كارى به كارشان نداشته باشيد ، و گرنه شانههايشان را ببنديد كه فرار نكنند» .