267
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم

۴ / ۲

اهمّيت دادن به نظم

۴۵۱۴.أنساب الأشراف :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله صف‏هاى مسلمانان را صاف كرد و آنها را مانند تير [در تيردان] مرتّب نمود و همه شانه به شانه هم ايستادند ، و براى سپاه ، ميمنه (راست) و ميسره (چپ) قرار داد و براى مردم سخنرانى كرد و آنها را به جهاد ترغيب نمود و به پايدارى و يقين و جديّت و نشاط بر انگيخت .

۴۵۱۵.الطبقات الكبرىـ در يادكرد از جنگ بدر ـ :هنگامى كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله يارانش را پيش از فرود آمدن قريش ، به صف كرد و قريش كه پديدار شد ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله يارانش را به صف و مرتّب مى‏كرد ، گويى كه تيرها را [در تيردان] مرتّب مى‏كند و در آن روز ، تيرى به همراه داشت كه با آن اشاره مى‏كرد و مى‏فرمود : «جلوتر بيا» و به ديگرى اشاره مى‏كرد و مى‏فرمود : «عقب برو» ، تا آن كه صاف و در يك رديف شدند .

۴۵۱۶.تاريخ الطبرىـ به نقل از حبّان بن واسع ، از بزرگان قومش ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله صف‏هاى يارانش را در جنگ بدر مرتّب كرد و در دستش تيرى بود كه نظاميان را با آن ، مرتّب مى‏نمود . پس بر سواد بن غُزيّه ، هم‏پيمان بنى عدىّ بن نجّار ـ كه كمى از صف جلوتر بود ـ گذشت و با تير به شكمش نواخت و فرمود : «در يك رديف بِايست ، اى سواد بن غزيّه!» . او گفت : اى پيامبر خدا ! دردم آمد و خداوند ، تو را به حق بر انگيخته است . قصاص مى‏خواهم . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله جامه از شكمش كنار زد و فرمود : «قصاص كن» ؛ امّا او پيامبر صلى اللّه عليه و آله را در آغوش گرفت و شكمش را بوسيد .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «اى سواد! چرا اين كار را كردى ؟» . گفت : اى پيامبر خدا ! مى‏بينى كه جنگ در پيش است و من از كشته شدن ، در امان نيستم . خواستم آخرين عهدم با تو آن باشد كه پوستم با پوست تو تماس يابد» . پس پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله برايش دعاى خير كرد و در باره‏اش به نيكى سخن گفت . آن گاه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله صف‏ها را مرتّب كرد و به خيمه فرماندهى باز گشت و وارد آن شد .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
266

۴ / ۲

الاِهتِمامُ بِالنَّظمِ

۴۵۱۴.أنساب الأشراف :سَوّى رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله صُفوفَ المُسلِمينَ وأَقامَها إقامَةَ القِدحِ ، فَلَم يَزَل مَنكِبٌ عَلى مَنكِبٍ ، وَاتَّخَذَ مَيمَنَةً ومَيسَرَةً ، وخَطَبَ النّاسَ ورَغَّبَهُم فِي الجِهادِ ، وحَثَّهُم عَلَى الصَّبرِ وَاليَقينِ وَالجِدِّ وَالنِّشاطِ .۱

۴۵۱۵.الطبقات الكبرىـ في ذِكرِ غَزوَةِ بَدرٍ ـ :لَمّا أصبَحَ[ صلى اللّه عليه و آله ] صَفَّ أصحابَهُ قَبلَ أن تَنزِلَ قُرَيشٌ ، وطَلَعَت قُرَيشٌ ورَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله يُصَفِّفُ أصحابَهُ ويُعَدِّلُهُم كَأَنَّما يُقَوِّمُ بِهِمُ القِدحَ ، مَعَهُ يَومَئِذٍ قِدحٌ يُشيرُ بِهِ إلى هذا : تَقَدَّم ، وإلى هذا : تَأَخَّر ، حَتَّى استَوَوا .۲

۴۵۱۶.تاريخ الطبري عن حبّان بن واسع عن أشياخ عن قومه :أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله عَدَّلَ صُفوفَ أصحابِهِ يَومَ بَدرٍ ، وفي يَدِهِ قِدحٌ يُعَدِّلُ بِهِ القَومَ ، فَمَرَّ بِسَوادِ بنِ غُزَيَّةَ حَليفِ بَني عَدِيِّ بنِ النَّجّارِ ، وهُوَ مُستَنتِلٌ۳مِنَ الصَّفِّ ، فَطَعَنَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله في بَطنِهِ بِالقِدحِ وقالَ : اِستَوِ يا سَوادَ بنَ غُزَيَّةَ ! قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أوجَعتَني وقَد بَعَثَكَ اللّهُ بِالحَقِّ ، فَأَقِدني . قالَ : فَكَشَفَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله عَن بَطنِهِ ثُمَّ قالَ : اِستَقِد ، قالَ : فَاعتَنَقَهُ وقَبَّلَ بَطنَهُ .
فَقالَ : ما حَمَلَكَ عَلى هذا يا سَوادُ ؟ فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، حَضَرَ ما تَرى فَلَم آمَنِ القَتلَ ، فَأَرَدتُ أن يَكونَ آخِرُ العَهدِ بِكَ أن يَمَسَّ جِلدي جِلدَكَ . فَدَعا رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله بِخَيرٍ ، وقالَ لَهُ خَيرا .
ثُمَّ عَدَّلَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله الصُّفوفَ ، ورَجَعَ إلَى العَريشِ ، ودَخَلَهُ .۴

1.أنساب الأشراف : ج ۱ ص ۳۸۷ و راجع : شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج ۱۴ ص ۲۳۲ وبحار الأنوار : ج ۲۰ ص ۱۲۵ ح ۵۰ .

2.الطبقات الكبرى : ج ۲ ص ۱۵ ، سبل الهدى والرشاد : ج ۴ ص ۳۳ و راجع : أنساب الأشراف : ج ۱ ص ۳۵۱ والمغازي : ج ۱ ص ۵۸ .

3.استنتل من الصفّ : إذا تقدّم أصحابه (لسان العرب : ج ۱۱ ص ۶۴۴ «نتل») .

4.تاريخ الطبري : ج ۲ ص ۴۴۶ ، السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۲ص ۲۷۸ نحوه ، السيرة النبويّة لابن كثير : ج ۲ ص ۴۰۹ ، البداية والنهاية : ج ۳ ص ۲۷۱ ، اُسد الغابة : ج ۲ ص ۵۹۰ الرقم ۲۳۳۳ وليس في الثلاثة الأخيرة ذيله .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6681
صفحه از 625
پرینت  ارسال به