۴۲۴۲.تاريخ الإسلام، ذهبىـ به نقل از ابن عبّاس ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به هر يك از تأليف قلوب شدهها [يعنى] : ابو سفيان ، حكيم بن حِزام ، حارث بن هشام مخزومى ، صفوان بن اُميّه جُمَحى ، حُوَيطب بن عبد العزّى عامرى ، صد شتر ماده عطا كرد و به قيس بن عدىّ سهمى ، پنجاه شتر ماده و به سعيد بن يربوع نيز پنجاه [شتر ماده] داد ، و اينها عطا يافتگان قريش بودند ، و به علاء بن حارثه ، صد شتر ماده و به مالك بن عوف ، [راه اندازنده و فرمانده جنگ حنين عليه پيامبر صلى اللّه عليه و آله ، صد شتر ماده داد ، افزون بر آن كه خانوادهاش را كه اسير شده بودند ، به او باز گرداند ، و به عيينة بن بدر فزارى ، صد شتر ماده و به عبّاس بن مِرداس ، جامهاى عطا كرد .
عبد اللّه بن اُبَىّ ، فرزند سَلول ، به انصار گفت : به شما بگويم كه رنجَش را شما كشيديد و مزهاش را آنها چشيدند ! انصار به زبان آمدند و گفتند : اى پيامبر خدا! اين برترىبخشى ، از چه روست ؟
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «اى گروه انصار ! آيا شما را پراكنده نيافتم و خداوند ، گردتان آورد؟! و گمراه نبوديد و خداوند ، هدايتتان كرد؟! و وانهاده شده نبوديد و خداوند ، يارىتان داد ؟!» .
سپس فرمود : «سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، اگر مىخواستيد، ]به من [مىگفتيد و راست هم مىگفتيد و تصديق هم مىشديد كه: آيا تو را تكذيب شده نيافتيم و تصديقت كرديم؟! و وانهاده نبودى و يارىات داديم؟! و رانده شده نبودى و سرپناهت داديم؟! و نيازمند نبودى و با تو همدردى كرديم ؟!» .
انصار گفتند : ما چنين سخنى را نمىگوييم . فضل ، از آنِ خدا و پيامبرش است و يارى ، از جانب خدا و پيامبرش است ؛ ولى ما دوست داشتيم كه علّت اين برترىبخشى را بدانيم .
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «قومى ]تازهمسلمان] كه به تازگى از شوكت و فرمانروايى فرو افتادهاند و تاج و تختشان را از ميان بردهايد و معناى درست ايمان را نمىفهمند ، من با اين كارم با آنها اُلفت مىجويم [و دلشان را به اسلام جلب مىكنم] تا آن گاه كه بدانند ايمان چيست و در دين ، بينا شوند . دانستيد تقسيم چگونه بوده و جاى اين برترىبخشى كجاست ؟» .۱