177
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم

۴۴۱۹.الطبقات الكبرىـ به نقل از يحيى بن سعيد ـ :پيامبر صلى اللّه عليه و آله در جنگ بدر نظر خواست و حباب بن منذر برخاست و گفت : ما اهل جنگيم . نظر من ، آن است كه همه چاه‏هاى آب را جز يك چاه ، كور كنيم و در كنار همان با آنها رو به رو شويم .
و پيامبر صلى اللّه عليه و آله در واقعه [يهوديان] قريظه و نضير نيز از آنها نظر خواست و حباب بن منذر برخاست و گفت : نظر من ، اين است كه ميان كاخ‏ها [و قلعه‏هايشان ]فرود آييم و خبر [و ارتباط ]آنها را با يكديگر قطع كنيم . و پيامبر صلى اللّه عليه و آله هم ، سخن او را گرفت [و عملى كرد] .

۲ / ۳

مشورت كردن پيامبر صلى اللّه عليه و آله در جنگ اُحُد

۴۴۲۰.تاريخ الطبرىـ در باره مشورت پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله با يارانش كه در جنگ اُحُد از مدينه بيرون بروند يا در مدينه بمانند ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به مسلمانان فرمود : « ... اگر نظرتان ماندن در مدينه است و اين كه آنها را وا نهيد تا هر جا كه مى‏خواهند ، فرود آيند ، پس اگر بمانند ، به بدترين وجه خواهند ماند و اگر بر ما وارد شوند ، با آنها در همان جا [كه وارد مى‏شوند ، ]مى‏جنگيم ...» و نظر عبد اللّه‏ بن اُبَى ، ابن سلول ، نيز همان نظر پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بود و در اين باره همان رأى پيامبر صلى اللّه عليه و آله را داشت كه به سوى مشركان بيرون نروند ، و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خوش نداشت از مدينه بيرون برود؛ ولى مردى از مسلمانان ـ از آنان كه خداوند ، آنها را در جنگ اُحُد به شهادت گرامى داشت ـ و نيز ديگران ، از كسانى كه حضور در جنگ بدر را از دست داده بودند ، گفتند : اى پيامبر خدا ! ما را به سوى دشمنانمان بيرون ببر ، تا نبينند كه ما از آنها ترسيده و ناتوان شده‏ايم .
عبد اللّه‏ بن اُبَى ، ابن سلول ، گفت : اى پيامبر خدا ! در مدينه بمان و به سوى آنها بيرون نرو . به خدا سوگند ، ما تا كنون از مدينه به سوى دشمنانمان بيرون نرفته‏ايم ، مگر آن كه بر ما چيره شده و دست يافته‏اند و آنها در مدينه بر ما وارد نشده‏اند، جز آن كه ما بر آنها دست يافته‏ايم . پس آنها را ـ اى پيامبر خدا ـ به حال خود بگذار كه اگر [بيرون] بمانند ، در بدترين جا مانده‏اند ، و اگر به درون بيايند ، مردان ، رو در رو با آنها مى‏جنگند و زنان و كودكان هم با سنگ از بالا به جانشان مى‏افتند و اگر باز گردند ، ناكام و همان گونه كه آمده‏اند ، باز مى‏گردند .
و مردمى كه دوست داشتند با دشمن رو به رو شوند ، به پيامبر صلى اللّه عليه و آله چسبيدند تا آن كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله به درون [خانه ]رفت و زرهش را پوشيد و آن روز ، جمعه پس از تمام شدن نماز بود . در آن روز ، مردى از انصار به نام مالك بن عمرو ، از قبيله بنى نجّار ، در گذشته بود و پيامبر صلى اللّه عليه و آله بر او نماز گزارد و سپس به سوى دشمن بيرون آمد و مردم ، پشيمان شده بودند و گفتند : پيامبر خدا را وادار [به بيرون آمدن] كرديم و اين حق را نداشتيم ـ !
هنگامى كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به سوى آنها بيرون آمد ، گفتند : اى پيامبر خدا ! تو را مجبور كرديم و اين حق را نداشتيم . اگر مى‏خواهى ، در مدينه بمان . خدا بر تو درود فرستد ! پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «سزامندِ پيامبر نيست كه چون زرهش را پوشيد ، آن را در بياورد تا آن كه بجنگد» و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله با هزار تن از يارانش بيرون آمد .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
176

۴۴۱۹.الطبقات الكبرى عن يحيى بن سعيد :إنَّ النَّبِيَّ صلى اللّه عليه و آله استَشارَ النّاسَ يَومَ بَدرٍ ، فَقامَ الحُبابُ بنُ المُنذِرِ فَقالَ : نَحنُ أهلُ الحَربِ ، أرى أن نُعَوِّرَ المِياهَ إلاّ ماءً واحِدا نَلقاهُم عَلَيهِ .
قالَ : وَاستَشارَهُم يَومَ قُرَيظَةَ وَالنَّضيرِ . قالَ : فَقامَ الحُبابُ بنُ المُنذِرِ فَقالَ : أرى أن نَنزِلَ بَينَ القُصورِ فَنَقطَعَ خَبَرَ هؤُلاءِ عَن هؤُلاءِ ، وخَبَرَ هؤُلاءِ عَن هؤُلاءِ . فَأَخَذَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله بِقَولِهِ .۱

۲ / ۳

استِشارَتُهُ في غَزوَةِ اُحُدٍ

۴۴۲۰.تاريخ الطبريـ في مُشاوَرَةِ رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله أصحابَهُ فِي الخُروجِ أوِ البَقاءِ في غَزوَةِ اُحُدٍ ـ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله لِلمُسلِمينَ : فَإِن رَأَيتُم أن تُقيموا بِالمَدينَةِ وتَدَعوهُم حَيثُ نَزَلوا ، فَإِن أقاموا أقاموا بِشَرِّ مُقامٍ ، وإن هُم دَخَلوا عَلَينا قاتَلناهُم فيها . . . وكانَ رَأيُ عَبدِ اللّهِ بنِ اُبَيٍّ ابنِ سَلولَ مَعَ رَأيِ رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ، يَرى رَأيَ رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله في ذلِكَ ، ألاّ يَخرُجَ إلَيهِم ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله يَكرَهُ الخُروجَ مِنَ المَدينَةِ ، فَقالَ رَجُلٌ مِنَ المُسلِمينَ ـ مِمَّن أكرَمَ اللّهُ بِالشَّهادَةِ يَومَ اُحُدٍ وغَيرُهُم مِمَّن كانَ فاتَهُ بَدرٌ وحُضورُهُ ـ : يا رَسولَ اللّهِ ، اُخرُج بِنا إلى أعدائِنا ، لا يَرَونَ أنّا جَبُنّا عَنهُم وضَعُفنا !
فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ اُبَيٍّ ابنُ سَلولَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أقِم بِالمَدينَةِ ولا تَخرُج إلَيهِم ، فَوَ اللّهِ ! ما خَرَجنا مِنها إلى عَدُوٍّ لَنا قَطُّ إلاّ أصابَ مِنّا ، ولا دَخَلَها عَلَينا إلاّ أصَبنا مِنهُ ، فَدَعهُم يا رَسولَ اللّهِ ، فَإِن أقاموا أقاموا بِشَرِّ مَجلِسٍ ، وإن دَخَلوا قاتَلَهُمُ الرِّجالُ في وُجوهِهِم ، ورَماهُمُ النِّساءُ وَالصِّبيانُ بِالحِجارَةِ مِن فَوقِهِم ، وإن رَجَعوا رَجَعوا خائِبينَ كَما جاؤوا .
فَلَم يَزَلِ النّاسُ بِرَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله الَّذينَ كانَ مِن أمرِهِم حُبُّ لِقاءِ القَومِ ، حَتّى دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله فَلَبِسَ لَأمَتَهُ ، وذلِكَ يَوم الجُمُعَةِ حينَ فَرَغَ مِنَ الصَّلاةِ ، وقَد ماتَ في ذلِكَ اليَومِ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ يُقالُ لَهُ : مالِكُ بنُ عَمرٍو ، أحَدُ بَنِي النَّجّارِ ، فَصَلّى عَلَيهِ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ثُمَّ خَرَجَ عَلَيهِم ، وقَد نَدِمَ النّاسُ ، وقالوا : اِستَكرَهنا رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ، ولَم يَكُن ذلِكَ لَنا . . . فَلَمّا خَرَجَ عَلَيهِم رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، اِستَكرَهناكَ ولَم يَكُن ذلِكَ لَنا ، فَإِن شِئتَ فَاقعُد صَلَّى اللّهُ عَلَيكَ .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : لا يَنبَغي لِنَبِيٍّ إذا لَبِسَ لَأمَتَهُ أن يَضَعَها حَتّى يُقاتِلَ . فَخَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله في ألفِ رَجُلٍ مِن أصحابِهِ .۲

1.الطبقات الكبرى : ج ۳ ص ۵۶۷ ، السنن الكبرى : ج ۹ ص ۱۴۵ ح ۱۸۱۲۳ وفيه صدره إلى «نلقاهم عليه» نحوه ، سبل الهدى والرشاد : ج ۹ ص ۳۹۸ عن يحيى بن سعد ، الدرّ المنثور : ج ۲ ص ۳۶۰ .

2.تاريخ الطبري : ج ۲ ص ۵۰۲ و ۵۰۴ ، السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۳ ص ۶۷ ، تفسير الطبري : ج ۳ الجزء ۴ ص ۷۱ عن السدي ، الكامل في التاريخ : ج ۱ ص ۵۴۹ كلاهما نحوه وليس فيهما ذيله من «وذلك يوم الجمعة» ، السيرة النبويّة لابن كثير : ج ۳ ص ۲۶ ، الدرّ المنثور : ج ۲ ص ۳۰۳ .

تعداد بازدید : 5381
صفحه از 625
پرینت  ارسال به