173
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم

۴۴۱۷.المغازىـ به نقل از سعيد بن مسيّب ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله رفت تا در نزديكى بدر به او خبر رسيد كه [كاروان] قريش رفته است . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله حركت آنها را به يارانش خبر داد و از ايشان نظر خواست . ابو بكر برخاست و سخن گفت و نيكو گفت و سپس عمر برخاست و گفت و نيكو گفت و سپس گفت : اى پيامبر خدا ! به خدا سوگند ، آن ، قريش است و عزّتش . به خدا سوگند ، از هنگامى كه عزيز گشته ، خوار نشده است . به خدا سوگند ، از هنگامى كه كفر ورزيده ، ايمان نياورده است . به خدا سوگند كه عزّت خود را هرگز تسليم نمى‏كند ، و بى ترديد با تو خواهد جنگيد . پس آماده آن شو و ساز و برگ آن را آماده كن .
آن گاه مقداد بن عمرو برخاست و گفت : اى پيامبر خدا ! در پى فرمان خدا برو كه ما با تو هستيم . به خدا سوگند ، ما آنچه را بنى اسرائيل به پيامبرشان گفتند كه : «تو و خدايت برويد و بجنگيد ، كه ما اين جا نشسته‏ايم»نمى‏گوييم ؛ بلكه تو و خدايت برويد و بجنگيد و ما نيز همراه شما مى‏جنگيم ، و سوگند به كسى كه تو را به حق بر انگيخت ، اگر ما را به برك الغماد [و به دريا ]ببرى ، با تو مى‏آييم .
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به او سخنى نيك گفت و برايش دعاى خير كرد . سپس پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «اى مردم ! به من مشورت دهيد» و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در پىِ دانستن نظر انصار بود؛ چون گمان مى‏كرد كه انصار جز در خانه [و شهرشان] او را يارى نمى‏دهند ؛ زيرا تعهّدشان به پيامبر صلى اللّه عليه و آله اين بود كه او را همان گونه حفظ كنند كه خود و فرزندانشان را حفظ مى‏كنند . از اين رو پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «به من مشورت دهيد» .
پس سعد بن معاذ برخاست و گفت : من از سوى انصار پاسخ مى‏دهم . گويى ـ اى پيامبر خدا ـ مقصودت ما هستيم ! فرمود : «آرى» . سعد گفت : و گويى كه براى كارى بيرون آمده‏اى و كار ديگرى به تو وحى شده است . ما به تو ايمان آورده و تصديقت كرده‏ايم و گواهى داده‏ايم كه آنچه را آورده‏اى ، حق است و با تو عهد و پيمان بسته‏ايم كه از تو حرف‏شنوى و اطاعت داشته باشيم . پس ـ اى پيامبر خدا ـ روان شو كه سوگند به آن كه تو را به حق بر انگيخت ، اگر اين دريا را به ما نشان دهى و در آن فرو روى ، ما نيز همراه تو در آن فرو خواهيم رفت و يك نفر از ما نخواهد ماند ، و با هر كه مى‏خواهى ، بپيوند و از هر كه مى‏خواهى ، ببُر و از اموال ما هر چه خواستى ، بگير و آنچه از اموال ما بگيرى ، برايمان دوست‏داشتنى‏تر است از آنچه وا مى‏نهى . سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، اين راه را هيچ گاه نپيموده‏ام و از آن آگاهى‏اى ندارم ، و ما بدمان نمى‏آيد كه فردا با دشمنمان رو به رو شويم . ما در جنگ ، شكيبا و در رويارويى ، پايداريم . شايد خداوند از ما چيزى نشانت دهد كه چشمت را روشن كند .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
172

۴۴۱۷.المغازي عن سعيد بن مسيّب :مَضى رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله حَتّى إذا كانَ دُوَينَ بَدرٍ أتاهُ الخَبُر بِمَسيرِ قُرَيشٍ ، فَأَخبَرَهُم رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله بِمَسيرِهِم ، وَاستَشارَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله النّاسَ ، فَقامَ أبو بَكرٍ فَقالَ فَأَحسَنَ ، ثُمَّ قامَ عُمَرُ فَقالَ فَأَحسَنَ ، ثُمَّ قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّها وَاللّهِ قُرَيشٌ وعِزُّها ، وَاللّهِ ! ما ذَلَّت مُنذُ عَزَّت ، وَاللّهِ ! ما آمَنَت مُنذُ كَفَرَت ، واللّه‏ ! لا تُسَلِّمُ عِزَّها أبَدا ، ولَتُقاتِلَنَّكَ ، فَاتَّهِب لِذلِكَ اُهبَتَهُ وأَعِدَّ لِذلِكَ عُدَّتَهُ .
ثُمَّ قامَ المِقدادُ بنُ عَمرٍو فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، اِمضِ لِأَمرِ اللّهِ فَنَحنُ مَعَكَ ، واللّه‏ ! لا نَقولُ لَكَ كَما قالَت بَنو إسرائيلَ لِنَبِيِّها : « فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَـتِلاَ إِنَّا هَـهُنَا قَـعِدُونَ »، ولكِنِ اذهَب أنتَ ورَبُّكَ فَقاتِلا إنّا مَعَكُما مُقاتِلونَ ، وَالَّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ ! لَو سِرتَ بِنا إلى بَركِ الغِمادِ لَسِرنا مَعَكَ ـ وبَركُ الغِمادِ مِن وَراءِ مَكَّةَ بِخَمسِ لَيالٍ مِن وَراءِ السّاحِلِ مِمّا يَلِي البَحرَ ، وهُوَ عَلى ثَمانِ لَيالٍ مِن مَكَّةَ إلَى اليَمَنِ ـ . فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله خَيرا ، ودَعا لَهُ بِخَيرٍ .
ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : أشيروا عَلَيَّ أيُّهَا النّاسُ . وإنَّما يُريدُ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله الأَنصارَ، وكانَ يَظُنُّ أنَّ الأَنصارَ لا تَنصُرُهُ إلاّ فِي الدّارِ ، وذلِكَ أنَّهُم شَرَطوا لَهُ أن يَمنَعوهُ مِمّا يَمنَعونَ مِنهُ أنفُسَهُم وأَولادَهُم . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : أشيروا عَلَيَّ .
فَقامَ سَعدُ بنُ مُعاذٍ فَقالَ : أنا اُجيبُ عَنِ الأَنصارِ ، كَأَنَّكَ يا رَسولَ اللّهِ تُريدُنا ؟ قالَ : أجَل . قالَ : إنَّكَ عَسى أن تَكونَ خَرَجتَ عَن أمرٍ قَد اُوحِيَ إلَيكَ في غَيرِهِ ، وإنّا قَد آمَنّا بِكَ وصَدَّقناكَ ، وشَهِدنا أنَّ كُلَّ ما جِئتَ بِهِ حَقٌّ ، وأَعطَيناكَ مَواثيقَنا وعُهودَنا عَلَى السَّمعِ وَالطّاعَةِ ، فَامضِ يا نَبِيَّ اللّهِ ، فَوَ الَّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ ، لَوِ استَعرَضتَ هذَا البَحرَ فَخُضتَهُ لَخُضناهُ مَعَكَ ما بَقِيَ مِنّا رَجُلٌ ، وصِل مَن شِئتَ وَاقطَع مَن شِئتَ ، وخُذ مِن أموالِنا ما شِئتَ ، وما أخَذتَ مِن أموالِنا أحَبُّ إلَينا مِمّا تَرَكتَ . وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ! ما سَلَكتُ هذَا الطَّريقَ قَطُّ ، وما لي بِها مِن عِلمٍ ، وما نَكرَهُ أن يَلقانا عَدُوُّنا غَدا ، إنّا لَصُبَّرٌ عِندَ الحَربِ ، صُدَّقٌ عِندَ اللِّقاءِ ، لَعَلَّ اللّهَ يُريكَ مِنّا ما تَقَرُّ بِهِ عَينُكَ .۱

1.المغازي : ج ۱ ص ۴۸ ، مسند أبي يعلى : ج ۴ ص ۴۲ ح ۳۷۵۴ عن أنس وفيه صدره إلى «لسرنا معك» ، تاريخ الإسلام للذهبي : ج ۲ ص ۱۰۶ ، سبل الهدى والرشاد : ج ۴ ص ۲۵ كلّها نحوه و راجع : السنن الكبرى : ج ۱۰ ص ۱۸۶ ح ۲۰۳۰۲ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد هفتم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5406
صفحه از 625
پرینت  ارسال به