۴۳۳۲.مسند ابن حنبلـ به نقل از عبد اللّه بن مسعود ـ :من نديدم كه پيامبر خدا ، قريش را نفرين كند ، بجز يك روز و آن ، وقتى بود كه ايشان نماز مىخوانْد و گروهى از قريش ، نشسته بودند و كيسه بچّهدان حيوان ذبح شدهاى نزديك آنها بود . گفتند : چه كسى حاضر است اين بچّهدان را بردارد و بر پشت او بيندازد؟
عقبة بن ابى معيط گفت : من. و بچّهدان را برداشت و بر پشت پيامبر صلى اللّه عليه و آله انداخت. ايشان ، همچنان در سجده ماند تا آن كه فاطمه ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ آمد و آن را از پشت او برداشت .
پيامبر خدا گفت : «بار خدايا! اشرافِ قريش را فرو گير . بار خدايا! عتبة بن ربيعه را مجازات كن. بار خدايا! شيبة بن ربيعه را مجازات كن. بار خدايا! ابوجهل بن هشام را مجازات كن. بار خدايا! عقبة بن ابى معيط را مجازات كن. بار خدايا! اُبىّ بن خَلَف ( / اُميّة بن خَلَف) را مجازات كن» .
من خود ديدم كه همه اين افراد در روز بدر به هلاكت رسيدند و سپس ، جسدهايشان در چاه افكنده شد، بجز اُبىّ يا اميّه كه چون مرد تنومندى بود [و در چاه ، جاى نمىگرفت] ، قطعه قطعهاش كردند .