۴۳۲۲.امام حسن عليه السلام ـ در احتجاجش با معاويه ـ :شما را به خدا سوگند ، آيا مىدانيد كه آنچه مىگويم ، راست است؟ تو ـ اى معاويه ـ در روز احزاب ، مَركب پدرت را كه بر اشترى سرخموى سوار بود ، مىراندى و اين برادرت كه نشسته است ، آن را مىكشيد، و پيامبرِ خدا ، جلودار و سوار و مَركبران را لعنت كرد . آن سوار ، پدرِ تو بود، و تو ـ اى چشم آبى ـ ، آن مَركبران، و اين برادرت كه نشسته است، آن جلودار .
۴۳۲۳.امام حسن عليه السلام ـ در احتجاج با معاويه ـ شما را به خدا سوگند ، آيا مىدانيد كه پيامبر خدا ، ابو سفيان را در هفت جا لعنت كرد :
نخست ، هنگامى كه از مكّه به سوى مدينه حركت كرد و ابو سفيان ، از شام مىآمد و به بدگويى از ايشان پرداخت و ناسزايش گفت و تهديدش كرد و خواست به پيامبر صلى اللّه عليه و آله حمله كند ؛ امّا خداوند عز و جل شرّ او را از ايشان ، دور گردانيد .
دوم ، روز كاروان، كه ابو سفيان ، كاروانش را از بيراهه بُرد تا به دست پيامبر صلى اللّه عليه و آله نيفتد .
سوم ، روز اُحُد، روزى كه پيامبر خدا فرمود : «خداوند ، حامى ماست و شما را هيچ حامىاى نباشد» و ابوسفيان گفت : ما عزّا را داريم و شما عزّايى نداريد. پس خدا و فرشتگان او و پيامبرش و همه مؤمنان ، او را لعنت كردند .
چهارم ، روز حنين، روزى كه ابوسفيان با گروهى از قريش و هَوازِن آمد، و عُيَينَه با غَطفان و يهود ؛ امّا خداوند ، آنان را خشمآلود بازگردانيد ، بى آن كه به هدفى دست يافته باشند. اين ، سخن خداوند عز و جل است كه در دو سوره ، آن را نازل فرمود و در هر دو جا ، ابو سفيان و يارانش را كافر ناميده است، و تو ـ اى معاويه ـ آن روز در مكّه ، مشرك و بر آيين پدرت بودى، در حالى كه على عليه السلام آن روز با پيامبر خدا و بر عقيده و آيين او بود .
پنجم ، اين سخن خداوند عز و جل كه : «و قربانى را كه نمىگذارند به جايگاهش برسد»، و اين تو و پدرت و مشركان قريش بوديد كه مانع [رفتن] پيامبر خدا [به مكّه ]شديد، و خداوند ، او را لعنتى كرد كه او و نسل او را تا روز قيامت ، در بر گرفته است .
ششم ، روز احزاب، روزى كه ابو سفيان با جمعى از قريش آمد و عُيَينَة بن حُصَين بن بدر با غَطفان، و پيامبر خدا ، رهبران و پيروان و دنبالهروان [آنان] را تا روز قيامت ، لعنت كرد .
به پيامبر صلى اللّه عليه و آله گفته شد : اى پيامبر خدا! آيا در ميان پيروان ، شخص مؤمنى نيست؟
فرمود : «لعنت ، شامل پيروانِ مؤمن نمىشود ؛ امّا در ميان رهبران ، نه مؤمنى است، نه اجابت كنندهاى و نه نجات يابندهاى .
و هفتم ، روز گردنه ،۱روزى كه دوازده مرد ، قصد جان پيامبر خدا را كردند و از آن عدّه ، هفت نفر از بنى اميّه بودند و پنج نفر از ديگر قريش، و خداوند ـ تبارك و تعالى ـ و پيامبرش ، كسانى را كه در آن گردنه بودند، به استثناى پيامبر صلى اللّه عليه و آله و مَركبران و جلودارش، لعنت كردند .