461
تفسير قرآن ناطق

ظاهرى استوار بوده است ، چنان كه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمود :
اِنَّما أَقضِى بَينَكُم بِالبَيِّناتِ وَ الْأيْمانِ . ۱ من [ تنها ] بر اساس بيّنه ها (دلايل آشكار) و سوگندها ، ميان شما داورى مى كنم .
آنچه سبب شد تا اهل بيت عليهم السلام بر اساس شواهدِ ظاهرى داورى كنند ، تحمّل نداشتن مردم است ؛ زيرا مردم نمى توانستند حكمت احكامِ واقعى را در يابند و گم راه مى شدند ؛ ولى در زمان ظهور آخرين منجى بشر ، انديشه اجتماعى آنان ، تكامل مى يابد و مردم ، قضاوتِ امام زمان عليه السلام بر اساس الهامات خداوندى را مى پذيرند . امام صادق عليه السلام ، فرموده است :
إذا قَامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله حَكَمَ بِحُكمِ داوُودَ وَ سُلَيمانَ لا يَسْألُ بَيِّنَةً . ۲ هر گاه قائم خاندان محمّد صلى الله عليه و آله قيام كند ، به حكم داوود و سليمان عليهماالسلام داورى مى كند و از بيّنه نمى پرسد .
ايشان ، در روايت ديگرى فرموده است :
إذا قَامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ ـ عَلَيهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ ـ ، حَكَمَ بَيْنَ النّاسِ بِحُكْمِ داوُودَ عليه السلام ، لا يَحتاجُ إلى بَيِّنَةٍ ، يُلْهِمَهُ اللّهُ تَعالَى فَيَحْكُمُ بِعِلْمِهِ . ۳ هر گاه قائم خاندان محمّد ـ كه بر او و آنان ، سلام باد ـ ، قيام كند ، ميان مردم به حكم داوود عليه السلام داورى خواهد كرد و به بيّنه ، نيازى ندارد . خداوند متعال ، به او الهام مى كند و او به دانش خويش ، حكم مى راند .
بنا بر اين ، اگر فصل الخطاب به معناى داورى بر اساسِ واقع باشد ، يعنى همه امامان بزرگوار عليهم السلام ، مى توانند بر اساس واقع ، قضاوت كنند ؛ ولى تا زمان ظهور ، تنها بر اساس شواهد ظاهرى داورى مى نمايند .

1.. الكافى ، ج ۷ ، ص ۴۱۴ ، ح ۱ .

2.. همان ، ج ۱ ، ص ۳۹۷ ، ح ۱ .

3.. الإرشاد ، ج ۲ ، ص ۳۸۶ .


تفسير قرآن ناطق
460

داوود عليه السلام ، بار ديگر به محراب عبادت رفت و گفت : پروردگارا ! بنى اسرائيل ، از آنچه حكم راندى ، برآشفته اند .
پس خداوند ، بدو وحى فرو فرستاد :
أَنَّ الَّذى كَانَت البَقرَةُ فى يَدِهِ لَقِىَ أَبَا الآخَرِ فَقَتَلَهُ وَأَخَذَ البَقَرَةَ مِنهُ ، فَإذا جَاءَكَ مِثلُ هذا فَاحْكُم بَينَهم بِما تَرى وَ لا تَسأَلْنى أَنْ أحْكُمَ حَتّى الحِسابِ . ۱ آن كه گاو در دست اوست ، پدر آن ديگرى را كُشته و گاو را از او گرفته است . پس [بعد از اين ،] هر گاه چنين شرايطى پيش آمد ، بر اساس آنچه [ آشكارا ] مى بينى ، داورى كن و تا قيامت ، از من نخواه كه حكم كنم . ۲
اگر چه در مواردى اندك ، امير مؤمنان عليه السلام به شيوه قضاوت داوود عليه السلام حكم كرده ؛ امّا شيوه قضاوتى پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت بزرگوارش ، براساس وجود بيّنه و شواهد

1.. الكافى ، ج ۷ ، ص ۴۳۲ ، ح ۲۱ .

2.مولوى ، اين واقعه را با تفاوتى اندك در مضمون ، به شعر در آورده كه خلاصه آن ، چنين است : مردى با دعا و تضرّع ، از خدا ثروتى بى رنج مى طلبيد . روزى ، ناگاه ، در شكسته شد و گاوى وارد خانه اش شد . او گاو را روزىِ خدا دانست و سَرَش را بريد . صاحب گاو ، شكايت به داوود عليه السلام برد . داوود عليه السلام ، پس از گِردآورى شواهد اوّليه ، با خدا راز و نياز كرد : در فرو بست و برفت ، آن گه شتاب سوى محراب و دعاى مستجاب حق نمودش آنچه بنمودش تمام گشت واقف بر سزاى انتقام . آن گاه ، داوود عليه السلام ، صاحب گاو را طلبيد و از او خواست كه چون خدا ، رازِ او را پوشيده داشته است ، ساكت شود ؛ و گر نه ، همه ماجرا را باز خواهد گفت : گفت داوودش : خَمُش كن ، رَو ، بِهِل ! اين مسلمان را زكاوت كن بِجِل چون خدا پوشيد بر تو ، اى جوان ! رو ، خَمُش كن حقّ ستّارى بِدان گفت : وا ويلا ! چه حكم است اين ، چه داد ؟ از پىِ من ، شرعِ نو خواهى نهاد؟ ! بر سگانِ كور ، اين اِسْتَم نرفت زين تعدّى ، سنگ و كُه ، بشكافت تَفْت بعد از آن ، داوود گفتش كاى عَنود ! جمله مالِ خويش ، او را بخش ، زود ! ور نه ، كارَت سخت گردد ، گفتمت تا نگردد ظاهر از وى اِسْتَمَت خواجه را كُشتى و بُردى مال او كرد يزدان ، آشكارا حال او وِلوِله در خلق افتاد آن زمان هر يكى زُنّار بُبْريد از ميان بعد از آن گفتش : بيا ، اى دادخواه ! دادِ خود بستان بِدان روى سياه . (مثنوى ، دفتر سوم ، ص ۴۲۰ ـ ۴۶۶ با تلخيص) .

  • نام منبع :
    تفسير قرآن ناطق
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    02/01/1387
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4463
صفحه از 684
پرینت  ارسال به