ديگران ، او را به پاسِ ثروتش و يا از ترس شوكتش ، گرامى بدارند ، و او نيز احساسِ سرفرازى مى كند و خود را عزيز مى شمارد. چنين عزّتى ، تا زمانِ پايدارى قدرت و ثروت ، ادامه دارد و چنانچه اين دو ، رَخت بر بندند ، عزّت هم از بين مى رود. تاريخ ، نمونه هاى بسيارى از اين گونه انسان ها سراغ دارد . سلسله هاى گوناگون پادشاهان ، در هنگام نابودى ، معمولاً سرنوشتى ذلّت بار ، و خوارى اى رقّت انگيز داشته اند .
۲. عزّت واقعى
ارجمندى واقعى ، زمانى پديدار مى شود كه سرچشمه عزّت ، زوال ناپذير و دائمى باشد. چنين عزّتى ، هرگز از ميان نمى رود و هر روز ، شكوفاتر از گذشته مى شود. در چنين عزّتى ، افزون بر ارجمندى، نفوذناپذيرى هم وجود دارد و قلّه جانِ عزّتمند ، دست نيافتنى است . عزيز واقعى ، در برابر همنوعان ، سر فرود نمى آورد و خود را خوار نمى سازد. قرآن ، منبعِ عزّت واقعى را چنين مى شناسانَد :
«مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا . ۱ هر كه ارجمندى مى خواهد ، پس [بداند كه] [بزرگى و] ارجمندى ، همه از آنِ خداست» .
راه رسيدن به عزّت
تمام عزّت ، در نزد خداست و هر كه با او ارتباط داشته باشد ، از عزّت او برخوردار است. خداوند ، راه رسيدن به عزّت را نيز به بندگانى كه خواستار آن اند، نشان مى دهد. اين راه نمايى ، همان هدايت الهى است.
انواع هدايت
هدايت ، بر دو گونه است : هدايت عام و هدايت خاص .