331
تفسير قرآن ناطق

رازداران الهى

خداوند، اهل بيت عليهم السلام را براى رازهاى خويش، برگزيده است؛ امّا كدامين رازها را با آنان درميان نهاده كه ايشان ، آن را پاس داشته اند ، به گونه اى كه به مقام «حَفَظَة سرّ اللّه » ، دست يازيده اند؟ پاسخ اين پرسش ، در همين سؤال ، نهفته است ؛ زيرا راز ، چيزى است كه پوشيده بمانَد و اگر آشكار گردد، ديگر راز نخواهد بود. بنا بر اين ، ما تنها مى دانيم كه خداوند اهل بيت عليهم السلام را براى اسرار آفرينش برگزيد و يكى از ويژگى هاى معصومان عليهم السلام ، رازدارى ايشان است و آنان ، از رموزى آگاه اند كه ديگران ، از آنها بى بهره اند.

حكمت رازهاى الهى

حكمت رازهاى الهى چيست و چرا خداوند ، اين رازها را براى همگان آشكار نكرده است ؟
به نظر مى رسد كه مهم ترين فايده دانستن رازهاى الهى ، آن است كه رازدانان ، تمام زواياى آفرينش را مى بينند ، راز كاستى ها و مشكلات ظاهرى را مى دانند و از تنگناهاى هستى ، به ستوه نمى آيند. عالمان رازها ، چونان ديده اى تيزبين ، در برابر حكمت هاى الهى خاضع اند و مهر و قهر الهى را لطف حق تعالى مى دانند و الطاف الهى را در سراسر عالم وجود ، آشكارا مى يابند. مولوى ، در شعر زيبايى ، از على عليه السلام مى خواهد كه شمّه اى از اسرار الهى را وا گويد:

اى على كه جمله عقل و ديده اى !
شمّه اى وا گو از آنچه ديده اى .

امّا آنچه مانع هويدا شدن اسرار مى گردد، ظرفيّت انسان هاست ؛ زيرا شتاب و ناتوانى و آزمندى ، در انسان ، نهادينه شده است و تاب تحمّل اسرار را ندارد. ۱ سرآمد رازداران عالم ، على عليه السلام ، در اين باره فرموده است :

1. «كَانَ الْاءِنسَـنُ عَجُولًا» (سوره اسرا ، آيه ۱۱) . «خُلِقَ الْاءِنسَـنُ ضَعِيفًا» (سوره نساء ، آيه ۲۸) . «إِنَّ الْاءِنسَـنَ خُلِقَ هَلُوعًا»(سوره معارج ، آيه ۱۹) .


تفسير قرآن ناطق
330

گفت : به خدا سوگند ، نزدت نيامدم ، مگر آن گاه كه پرچم ها و بارهايشان را در آن سو ديدم !
فرمود : «به خدا سوگند ، چنين نكرده اند! همانا همين جا ، هلاكتگاه و جاى ريختن خون ايشان است» .
سپس برخاست و من هم با وى برخاستم . با خود گفتم : سپاس ، از آنِ خدايى كه مرا نسبت به اين مرد ، بينا ساخت و امر خويش را به من شناسانْد . وضع او ، از دو حال ، خارج نيست : يا مردى دروغگو و بى باك است ؛ و يا از پروردگار خويش ، دليلى روشن و از پيامبرش ، خبرى در اختيار دارد . بار خدايا! من با تو پيمانى مى بندم كه روز قيامت ، مرا از آن ، باز خواست فرمايى : اگر آن جماعت از نهر عبور كرده باشند ، من ، نخستين كسى خواهم بود كه با وى مى جنگم و نيزه ام را در چشم او فرو مى برم ؛ و اگر عبور نكرده باشند ، به كارزار ، ادامه مى دهم .
سپس به صفوف نبرد رسيديم و پرچم ها و بارها را ، چنان كه بود ، يافتيم . على عليه السلام ، پشت من آمد و مرا دور كرد . آن گاه فرمود : «اى برادر اَزْدى! آيا حقيقت ، برايت روشن شد؟» .
گفتم : آرى ، اى امير مؤمنان!
فرمود : «پس خود دانى و دشمنت» .
پس يكى را كُشتم و از پسِ آن ، ديگرى را . سپس با مردى ديگر ، در افتادم و به هم ضربه زديم و هر دو ، فرو افتاديم . يارانم ، مرا با خود ، حمل كردند و به عقب بردند . هنگامى كه بهبود يافتم ، آن جماعت ، از ميان رفته بودند . ۱
اينها نمونه هاى كوچكى از اخبار غيبى است كه براى ما بازگو شده است و در زندگانى اهل بيت عليهم السلام ، رابطه با غيب ، امرى ضرور است ؛ ولى آنچه مسلّم است اين كه خداوند ، علم غيب خود را در اختيار كسانى مى گذارد كه بر خلاف حكمت الهى ، رفتار نمى كنند و هر جا كه خدا بخواهد ، از اين دانش ، بهره مى برند .

1.. دانش نامه امير المؤمنين عليه السلام ، ج ۶ ، ص ۴۱۴ ، ح ۲۷۱۰ (به نقل از : الإرشاد ، ج ۱ ، ص ۳۱۷ ؛ إعلام الورى ، ج ۱ ، ص ۳۳۹) .

  • نام منبع :
    تفسير قرآن ناطق
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    02/01/1387
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4440
صفحه از 684
پرینت  ارسال به