163
تفسير قرآن ناطق

دانست و تدبير امور را به او وا گذارد ، تنها به وظيفه خود عمل مى كند و از تلاش و كوشش ، باز نمى ايستد ؛ زيرا معتقد است كه خداوند ، بهترين چاره انديش است و آنچه كه از انسان پنهان مى ماند ، در نزد او آشكار است و از آن جا كه خداوند را حكيم مى داند ، تحمّل گرفتارى بر او آسان مى شود :
إذا فَوَّضَ العَبدُ تَدبِيرَ نَفسِهِ عَلى مُدَبِّرِه هانَ عَلَيهِ مَصائِبُ الدُّنيا . ۱ هر گاه بنده ، چاره گرى كار خود را به مدبّر خويش وا گذارد ، گرفتارى هاى دنيا بر وى آسان مى گردد .
سومين پيام امام عليه السلام در بيان حقيقت عبوديت ، آن است كه اگر انسان ، همه فرصت خود را در به جا آوردن فرمان هاى الهى و ترك كردن نواهى او اختصاص دهد ، براى او وقتِ فراغتى نمى مانَد و حتّى گردش و تفريح وى ، رنگ خدايى مى يابد و سياحت او ، سير آفاق و اَنفُس مى گردد و در هر كارى ، خداى را در نظر مى گيرد و زندگى او ، آنچنان معنادار مى شود كه حتّى لحظه اى از ياد خداوند ، غافل نمى ماند و فرصتى براى مباهات و فخرفروشى به مردم ، پيدا نمى كند . روايت شده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در سفارشى به ابو ذر غفارى فرمود :
لِيَكُن لَكَ فى كُلِّ شَى ءٍ نِيَّةٌ صالِحَةٌ حَتّى فِى النَّومِ وَ الْأكلِ . ۲ بايد در هر چيزى ، حتّى خواب و خوراك ، نيّت نيكو داشته باشى .
زيبا نكته آن كه امام صادق عليه السلام پس از شرح «حقيقت عبوديت» ، مى فرمايد :
فَهذا أوَّلُ دَرَجَةِ التُّقى . ۳ اين ، نخستين درجه تقواست .
به ديگر سخن ، تقوا ، تنها نماز خواندن ، روزه گرفتن و پرهيز از دروغ گفتن نيست ؛ بلكه اين همه ، شرط رسيدن به تقواست . تأكيد امام عليه السلام بر آن است كه آدمى ،

1.همان جا .

2.مكارم الأخلاق ، ج ۲ ، ص ۳۷۰ ؛ ميزان الحكمة ، ج ۱۳ ، ص ۶۵۷۸ ، ح ۲۰۹۹۹ .

3.بحار الأنوار ، ج ۱ ، ص ۲۲۶ ، ح ۱۷ .


تفسير قرآن ناطق
162

مقدّمه اى براى رسيدن به نور واقعى است و آن نور ، آموختنى نيست .

در مدرسه ، هر چند كه خوانديم بسى علم
در ميكده ، علمى است كه آموختنى نيست .

نور دانش ، نتيجه تقواست و امام عليه السلام به شيفتگان دانش ، سفارش مى كند كه پيش از هر چيز ، حقيقت بندگى را در خود ، ايجاد كنند و خود را بنده بدانند و «علم» ، خود را با «عمل» ، در آميزند و اهل عمل باشند و براى فهميدن ، از خدا مدد جويند . بنا بر اين ، نور اهدايى خداوند ، به بندگان اهل عملى كه تنها از او مدد مى جويند ، تعلّق مى گيرد و آنانى كه بنده واقعى نيستند و يا دانش خود را به كار نمى بندند و يا از غير خدا مدد مى خواهند ، از نور دانش ، محروم خواهند بود .
اشتياق عُنوان بصرى ، با شنيدن سخنان امام عليه السلام ، افروخته مى شود و از صادق آل محمّد عليهم السلام مى خواهد تا حقيقت عبوديت را براى او شرح دهد . امام عليه السلام نيز حقيقتِ بندگى را در سه چيز ، خلاصه كرد و فرمود :
أنْ لا يَرَى العَبدُ لِنَفسِهِ فيما خَوَّلَهُ اللّهُ مِلْكا ، ... وَ لا يُدَبِّرُ العَبدُ لِنَفسِهِ تَدبِيرا ، وَ جُملَةُ إشتِغالِهِ فيما أمَرَهُ اللّهُ تَعالى بِهِ وَ نَهاهُ عَنهُ . ۱ [اوّل اين كه] بنده ، در آنچه خداوند به او عطا فرموده است ، خود را مالك نبيند ... . [دوم آن كه] بنده ، براى خود ، چاره انديشى نكند و [سوم] آن كه همه سرگرمى و اشتغالش به چيزى باشد كه خداى تعالى ، او را به انجام دادن آن ، فرمان داده و يا از ارتكابش ، نهى فرموده است .
آنچه امام عليه السلام بيان كرده ، «تقواى اقتصادى» ، «اميد به خدا» و «كوشش و تلاش» است ؛ زيرا وقتى انسان ، خود را مالك ندانست ، به آسانى به ديگران ، كمك مى كند و حرص و آزمندى ، از او رَخت برمى بندد و آن گاه كه با اميد به خدا ، چاره كار را

1.مشكاة الأنوار ، ص ۵۶۳ ، ح ۱۹۰۱ ؛ بحار الأنوار ، ج ۱ ، ص ۲۲۵ ، ح ۱۷ .

  • نام منبع :
    تفسير قرآن ناطق
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    02/01/1387
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4468
صفحه از 684
پرینت  ارسال به