۵۹۶.تفسير الطبرى - به نقل از سعيد بن جُبَير ، در باره اين سخن خداوند متعال: (زيرا برخى از آنان ، كشيشان و راهبانى هستند) - : اين عدّه ، همان فرستادگان نجاشى بودند كه پيام اسلام آوردن نجاشى و مردمانش را آوردند. آنان ، هفتاد مرد بودند كه نجاشى از ميان بهترينها ، انتخابشان كرده بود. اين عدّه ، خدمت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله آمدند و ايشان ، (ياسين! سوگند به قرآن حكمتآموز) را برايشان خواند كه با شنيدن آن ، گريستند و حقيقت را شناختند. پس خداوند ، آيه (زيرا برخى از آنان ، كشيشان و راهبانى هستند كه تكبّر نمىورزند) و آيه (كسانى كه قبل از آن ، كتاب به ايشان داديم، آنان به قرآن مىگِروند... و به پاداش آن كه شكيبايى كردند ، دو بار پاداش خواهند يافت) .
۵۹۷.المعجم الكبير - به نقل از ابن عبّاس ، در باره اين سخن خداوند عزّ وجلّ : (و چون آنچه را به سوى اين پيامبر نازل شده است ، بشنوند، اشك از چشمانشان سرازير مىشود) - : آنان ، عدّهاى دريانورد بودند كه از حبشه ، با جعفر بن ابى طالب آمدند و هنگامى كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله قرآن را براى آنان خواند ، ايمان آوردند و اشك از چشمانشان سرازير گشت.
۵۹۸.الدرّ المنثور - به نقل از قَتاده - : به ما گفته شده كه اين آيه ، در باره كسانى نازل شد كه همراه جعفر [بن ابى طالب] ، از سرزمين حبشه آمدند. جعفر با چهل نفر از قريش و پنجاه تن از اشعريان - كه چهار نفر ايشان از عَك بودند - ، به حبشه هجرت كرده بود. سالمندترينِ آنان ، ابو عامر اشعرى بود و كوچكترينشان ، عامر .
به ما گفته شد كه قريش ، عمرو بن عاص و عُمارة بن وليد را در پىِ آنان فرستادند. اينان (نمايندگان مشركان) ، به حضور نجاشى رسيدند و گفتند: اين عدّه ، دين قوم خود را تباه كردهاند.
نجاشى ، در پىِ مسلمانان فرستاد. مسلمانان آمدند. نجاشى ، ماجرا را از آنها پرسيد. گفتند: خداوند ، همان گونه كه در ميان امّتهاى پيش از ما پيامبر فرستاد، در ميان ما نيز پيامبرى بر انگيخته كه ما را به خداى يگانه فرا مىخوانَد و به كارهاى نيك ، فرمانمان مىدهد و از كارهاى زشت [و ناپسند] ، بازمان مىدارد و به پيوند با خويشان ، امر مىكند و از گسستن رابطه با آنان ، نهى مىكند . ما را به وفادارى ، فرمان مىدهد و از پيمانشكنى ، باز مىدارد . چون او را تصديق كرديم و به او ايمان آورديم، قوممان ما را بيرون كردند و ما ، كسى جز تو را نيافتيم كه به او پناه ببريم .
نجاشى [با مسلمانان] به نيكى سخن گفت. عمرو و رفيقش [به نجاشى] گفتند: اينان در باره عيسى ، جز آنى مىگويند كه تو مىگويى!
نجاشى گفت: شما در باره عيسى چه مىگوييد؟
مسلمانان گفتند: ما گواهى مىدهيم كه او بنده و فرستاده خدا، و كلمه و روح او بود و باكره پاكدامن ، او را بِزاد.
نجاشى گفت: خطا نمىگوييد.
سپس به عمرو و رفيق او گفت: اگر نبود كه در پناه من هستيد ، كارتان را مىساختم.
نيز به ما گفته شده كه وقتى جعفر و يارانش باز گشتند ، آن عدّه نيز با ايشان آمدند و به محمّد صلى اللَّه عليه و آله ايمان آوردند. كسى گفت: اگر به كشورشان بر مىگشتند ، به دين خود مىپيوستند.
براى ما نقل شده است كسانى كه با جعفر آمدند ، هفتاد تن بودند و چون پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله [قرآن را] برايشان خوانْد ، اشك از چشمانشان سرازير شد.