۵۲۵.امام باقر عليه السلام : زنى از اشراف خيبر ، با مردى از اشراف آنان كه هر دو همسردار بودند، زنا كرد. اهالى خيبر ، خوش نداشتند آن دو را [چون از اشراف بودند ]سنگسار كنند . از اين رو به يهوديان مدينه نوشتند كه از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در اين باره بپرسند، بدان اميد كه براى آنان ، استثنايى قائل شود. گروهى از يهوديان مدينه ، مانند كعب بن اشرف و كعب بن اُسَيد و شُعبة بن عمر و مالك بن صَيف و كنانة بن ابى حَقيق و عدّهاى ديگر ، نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رفتند و گفتند: اى محمّد ! اگر مرد و زنى كه هر دو متأهّل اند، زنا كنند، حدّشان چيست؟
فرمود: «آيا قضاوت مرا در اين باره مىپذيريد؟» .
گفتند: آرى.
پس جبرئيل عليه السلام حكم سنگسار را آورد و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آن را به اطّلاع ايشان رساند ؛ ليكن آنان ، از پذيرفتن اين حكم ، خوددارى كردند.
جبرئيل عليه السلام گفت: ميان خودت و ايشان ، ابن صوريا را حَكَم قرار ده. و مشخّصات ابن صوريا را براى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بيان كرد.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «آيا جوانِ نورسته سفيدپوست يكچشمى را كه در فَدَك ، ساكن است و به او ابن صوريا مىگويند، مىشناسيد؟» . گفتند: آرى.
فرمود: «او در ميان شما ، چگونه مردى است؟» .
گفتند: داناترينِ يهود به كتاب موسى كه در روى زمين ، باقى مانده است.
فرمود: «پس در پىِ او بفرستيد».
يهوديان ، كسى را در پىِ او فرستادند و عبد اللَّه بن صوريا آمد.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به او فرمود: «من ، تو را به آن خدايى كه معبودى جز او نيست ؛ همان خدايى كه تورات را بر موسى نازل كرد، و دريا را برايتان شكافت و شما را رَهانيد و فرعونيان را غرق ساخت، و ابر را بر شما سايهافكن نمود، و گزانگبين و گوشت بلدرچين برايتان فرو فرستاد، سوگند مىدهم: آيا در كتابتان ، حكم سنگسار براى زناى مُحصنه آمده است؟» .
ابن صوريا گفت: آرى۱ . سوگند به كسى كه مرا به او سوگند دادى ، اگر بيم آن نبود كه چنانچه دروغ بگويم يا تحريف كنم ، صاحب تورات ، مرا مىسوزانَد، قطعاً برايت اعتراف نمىكردم ؛ امّا - اى محمّد به من بگو اين حكم در كتاب تو ، چگونه است؟
فرمود: «هر گاه چهار نفر عادل ، شهادت دهند كه مردى در زنى ، آن گونه دخول كرده است كه ميل در سرمهدان داخل مىشود، در اين صورت ، مرد را بايد سنگسار كرد».۲
ابن صوريا گفت: در تورات نيز خداوند ، همين گونه بر موسى ، نازل كرده است.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به او فرمود: «نخستين بار چه شد كه اين فرمان خدا را تغيير داديد؟» .
ابن صوريا گفت: چنان بوديم كه هر گاه بزرگى زنا مىكرد ، كارى به او نداشتيم و چنانچه بيچارهاى زنا مىكرد ، او را حد مىزديم. بنا بر اين، زنا در ميان اشراف و بزرگان ما فزونى يافت ، تا جايى كه پسرعموى يكى از پادشاهان ما زنا كرد و او را سنگسار نكرديم. سپس مرد ديگرى زنا كرد، و چون پادشاه خواست كه سنگسارش كند، قومش به پادشاه گفتند: نمىگذاريم، مگر آن كه فلانى را هم سنگسار كنى. مقصودشان ، همان پسرعموى پادشاه بود. پس گفتيم: بياييد جمع شويم و چيز ديگرى به جاى سنگسار كردن بگذاريم كه در باره شريف و پَست، هر دو، اجرا شود. پس حكم تازيانه زدن و سياه كردن را وضع كرديم ، به اين ترتيب كه مرد و زن زناكار را چهل تازيانه مىزنند، سپس صورتشان را سياه مىكنند و آن دو را به صورت وارونه ، بر دو الاغ مىنشانند و در شهر مىگردانند. بدين سان، اين حكم را جاىگزين سنگسار كردند.
يهوديان به ابن صوريا گفتند: چه زود ، حقيقت را به او گفتى! تو شايستگى آنچه را كه در بارهات [از تعريف و تمجيد ]گفتيم، نداشتى ؛ امّا چون خودت حضور نداشتى ، دوست نداشتيم كه پشت سرت بد بگوييم!
ابن صوريا گفت: او مرا به تورات ، سوگند داد ، وگر نه ، حقيقت را به او نمىگفتم.
پس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دستور داد كه آن مرد و زن زناكار را در جلوى مسجدش ، سنگسار كردند.
سپس فرمود: «من نخستين كسى هستم كه فرمان تو را كه آنان ميرانده بودند، زنده كردم» .
پس خداوند ، اين آيه را فرو فرستاد: (اى اهل كتاب! پيامبر ما به سوى شما آمده است كه بسيارى از چيزهاى كتاب خود را كه پوشيده مىداشتيد ، برايتان بيان مىكند، و از بسيارى در مىگذرد).
ابن صوريا برخاست و دستانش را بر زانوى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله نهاد و گفت: من به خدا و به تو پناه مىبرم از اين كه آن بسيارى را كه به تو فرمان داده شده است كه از آن در گذرى، براى ما بگويى.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از بيان آنها چشم پوشيد.
1.در تورات كنونى ، در اصحاح بيست و دوم از سفر تثنيه ، حكم سنگسار آمده است .
2.روشن است كه اين حكم در متن قرآن نيست و پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله هم نفرمود كه آن در قرآن است ؛ بلكه فقط حكم آن را بيان فرمود ؛ حكمى كه جبرئيل آن را بر حضرت فرود آورده بود . و البته مقبول همگان است كه تمام آنچه جبرئيل بر پيامبر نازل مىكرده است ، جزو قرآن نيست ، هر چند جزو احكام و آموزههاى خداوند متعال هست .