321
شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم

۵۲۵.امام باقر عليه السلام : زنى از اشراف خيبر ، با مردى از اشراف آنان كه هر دو همسردار بودند، زنا كرد. اهالى خيبر ، خوش نداشتند آن دو را [چون از اشراف بودند ]سنگسار كنند . از اين رو به يهوديان مدينه نوشتند كه از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در اين باره بپرسند، بدان اميد كه براى آنان ، استثنايى قائل شود. گروهى از يهوديان مدينه ، مانند كعب بن اشرف و كعب بن اُسَيد و شُعبة بن عمر و مالك بن صَيف و كنانة بن ابى حَقيق و عدّه‏اى ديگر ، نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رفتند و گفتند: اى محمّد ! اگر مرد و زنى كه هر دو متأهّل اند، زنا كنند، حدّشان چيست؟
فرمود: «آيا قضاوت مرا در اين باره مى‏پذيريد؟» .
گفتند: آرى.
پس جبرئيل عليه السلام حكم سنگسار را آورد و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آن را به اطّلاع ايشان رساند ؛ ليكن آنان ، از پذيرفتن اين حكم ، خوددارى كردند.
جبرئيل عليه السلام گفت: ميان خودت و ايشان ، ابن صوريا را حَكَم قرار ده. و مشخّصات ابن صوريا را براى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بيان كرد.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «آيا جوانِ نورسته سفيدپوست يك‏چشمى را كه در فَدَك ، ساكن است و به او ابن صوريا مى‏گويند، مى‏شناسيد؟» . گفتند: آرى.
فرمود: «او در ميان شما ، چگونه مردى است؟» .
گفتند: داناترينِ يهود به كتاب موسى كه در روى زمين ، باقى مانده است.
فرمود: «پس در پىِ او بفرستيد».
يهوديان ، كسى را در پىِ او فرستادند و عبد اللَّه بن صوريا آمد.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به او فرمود: «من ، تو را به آن خدايى كه معبودى جز او نيست ؛ همان خدايى كه تورات را بر موسى نازل كرد، و دريا را برايتان شكافت و شما را رَهانيد و فرعونيان را غرق ساخت، و ابر را بر شما سايه‏افكن نمود، و گزانگبين و گوشت بلدرچين برايتان فرو فرستاد، سوگند مى‏دهم: آيا در كتابتان ، حكم سنگسار براى زناى مُحصنه آمده است؟» .
ابن صوريا گفت: آرى‏۱ . سوگند به كسى كه مرا به او سوگند دادى ، اگر بيم آن نبود كه چنانچه دروغ بگويم يا تحريف كنم ، صاحب تورات ، مرا مى‏سوزانَد، قطعاً برايت اعتراف نمى‏كردم ؛ امّا - اى محمّد به من بگو اين حكم در كتاب تو ، چگونه است؟
فرمود: «هر گاه چهار نفر عادل ، شهادت دهند كه مردى در زنى ، آن گونه دخول كرده است كه ميل در سرمه‏دان داخل مى‏شود، در اين صورت ، مرد را بايد سنگسار كرد».۲
ابن صوريا گفت: در تورات نيز خداوند ، همين گونه بر موسى ، نازل كرده است.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به او فرمود: «نخستين بار چه شد كه اين فرمان خدا را تغيير داديد؟» .
ابن صوريا گفت: چنان بوديم كه هر گاه بزرگى زنا مى‏كرد ، كارى به او نداشتيم و چنانچه بيچاره‏اى زنا مى‏كرد ، او را حد مى‏زديم. بنا بر اين، زنا در ميان اشراف و بزرگان ما فزونى يافت ، تا جايى كه پسرعموى يكى از پادشاهان ما زنا كرد و او را سنگسار نكرديم. سپس مرد ديگرى زنا كرد، و چون پادشاه خواست كه سنگسارش كند، قومش به پادشاه گفتند: نمى‏گذاريم، مگر آن كه فلانى را هم سنگسار كنى. مقصودشان ، همان پسرعموى پادشاه بود. پس گفتيم: بياييد جمع شويم و چيز ديگرى به جاى سنگسار كردن بگذاريم كه در باره شريف و پَست، هر دو، اجرا شود. پس حكم تازيانه زدن و سياه كردن را وضع كرديم ، به اين ترتيب كه مرد و زن زناكار را چهل تازيانه مى‏زنند، سپس صورتشان را سياه مى‏كنند و آن دو را به صورت وارونه ، بر دو الاغ مى‏نشانند و در شهر مى‏گردانند. بدين سان، اين حكم را جاى‏گزين سنگسار كردند.
يهوديان به ابن صوريا گفتند: چه زود ، حقيقت را به او گفتى! تو شايستگى آنچه را كه در باره‏ات [از تعريف و تمجيد ]گفتيم، نداشتى ؛ امّا چون خودت حضور نداشتى ، دوست نداشتيم كه پشت سرت بد بگوييم!
ابن صوريا گفت: او مرا به تورات ، سوگند داد ، وگر نه ، حقيقت را به او نمى‏گفتم.
پس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دستور داد كه آن مرد و زن زناكار را در جلوى مسجدش ، سنگسار كردند.
سپس فرمود: «من نخستين كسى هستم كه فرمان تو را كه آنان ميرانده بودند، زنده كردم» .
پس خداوند ، اين آيه را فرو فرستاد: (اى اهل كتاب! پيامبر ما به سوى شما آمده است كه بسيارى از چيزهاى كتاب خود را كه پوشيده مى‏داشتيد ، برايتان بيان مى‏كند، و از بسيارى در مى‏گذرد).
ابن صوريا برخاست و دستانش را بر زانوى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله نهاد و گفت: من به خدا و به تو پناه مى‏برم از اين كه آن بسيارى را كه به تو فرمان داده شده است كه از آن در گذرى، براى ما بگويى.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از بيان آنها چشم پوشيد.

1.در تورات كنونى ، در اصحاح بيست و دوم از سفر تثنيه ، حكم سنگسار آمده است .

2.روشن است كه اين حكم در متن قرآن نيست و پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله هم نفرمود كه آن در قرآن است ؛ بلكه فقط حكم آن را بيان فرمود ؛ حكمى كه جبرئيل آن را بر حضرت فرود آورده بود . و البته مقبول همگان است كه تمام آنچه جبرئيل بر پيامبر نازل مى‏كرده است ، جزو قرآن نيست ، هر چند جزو احكام و آموزه‏هاى خداوند متعال هست .


شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم
320

۵۲۵.الإمام الباقر عليه السلام وجماعة من المفسّرين : إنَّ امرَأَةً مِن خَيبَرَ ذاتَ شَرَفٍ بَينَهُم زَنَت مَعَ رَجُلٍ مِن أشرافِهِم وهُما مُحصَنانِ ، فَكَرِهوا رَجمَهُما ، فَأَرسَلوا إلى‏ يَهودِ المَدينَةِ وكَتَبوا إلَيهِم أن يَسأَلُوا النَّبِيَّ عَن ذلِكَ ، طَمَعاً في أن يَأتِيَ لَهُم بِرُخصَةٍ ، فَانطَلَقَ قَومٌ مِنهُم: كَعبُ بنُ الأَشرَفِ وكَعبُ بنُ اُسَيدٍ وشُعبَةُ بنُ عُمَرَ ومالِكُ بنُ الصَّيفِ وكِنانَةُ بنُ أبِي الحَقيقِ وغَيرُهُم ، فَقالوا : يا مُحَمَّدُ أخبِرنا عَنِ الزّاني وَالزّانِيَةِ إذا اُحصِنا ، ما حَدُّهُما؟
فَقالَ : وهَل تَرضَونَ بِقَضائي في ذلِكَ؟ قالوا : نَعَم. فَنَزَلَ جَبرائيلُ بِالرَّجمِ ، فَأَخبَرَهُم بِذلِكَ ، فَأَبَوا أن يَأخُذوا بِهِ ، فَقالَ جَبرائيلُ : اِجعَل بَينَكَ وبَينَهُم ابنَ صورِيا ، ووَصَفَهُ لَهُ .
فَقالَ النَّبِيُّ : هَل تَعرِفونَ شابّاً أمرَدَ أبيَضَ أعوَرَ يَسكُنُ فَدَكاً يُقالُ لَهُ : ابنُ صورِيا؟ قالوا : نَعَم . قالَ : فَأَيُّ رَجُلٍ هُوَ فيكُم؟ قالوا : أعلَمُ يَهودِيٍّ بَقِيَ عَلى‏ ظَهرِ الأَرضِ بِما أنزَلَ اللَّهُ عَلى‏ موسى‏ . قالَ : فَأَرسِلوا إلَيهِ ، فَفَعَلوا فَأَتاهُم عَبدُاللَّهِ بنُ صورِيا .
فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ : إنّي أنشُدُكَ اللَّهَ الَّذي لا إلهَ إلَّا هُوَ ، الَّذي أنزَلَ التَّوراةَ عَلى‏ موسى‏،
وفَلَقَ لَكُمُ البَحرَ وأنجاكُم وأغرَقَ آلَ فِرعَونَ ، وظَلَّلَ عَلَيكُمُ الغَمامَ ، وأنزَلَ عَلَيكُمُ المَنَّ وَالسَّلوى‏ ، هَل تَجِدونَ في كِتابِكُمُ الرَّجمَ عَلى‏ مَن اُحصِنَ؟
قالَ ابنُ صورِيا : نَعَم‏۱ وَالَّذي ذَكَّرتَني بِهِ ، لَولا خَشيَةُ أن يُحرِقَني رَبُّ التَّوراةِ إن كَذَبتُ أو غَيَّرتُ مَا اعتَرَفتُ لَكَ ، ولكِن أخبِرني كَيفَ هِيَ في كِتابِكَ يا مُحَمَّدُ؟
قالَ : إذا شَهِدَ أربَعَةُ رَهطٍ عُدولٍ ، أنَّهُ قَد أدخَلَهُ فيها كَما يُدخَلُ المَيلُ فِي المُكحُلَةِ وَجَبَ عَلَيهِ الرَّجمُ‏۲ . قالَ ابنُ صورِيا : هكَذا أنزَلَ اللَّهُ فِي التَّوراةِ عَلى‏ موسى‏ .
فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ : فَماذا كانَ أوَّلَ ما تَرَخَّصتُم بِهِ أمرَ اللَّهِ؟ قالَ : كُنّا إذا زَنَى الشَّريفُ تَرَكناهُ ، وإذا زَنَى الضَّعيفُ أقَمنا عَلَيهَ الحَدِّ ، فَكَثُرَ الزِّنا في أشرافِنا ، حَتّى‏ زَنَى ابنُ عَمِّ مَلِكٍ لَنا فَلَم نَرجُمهُ ، ثُمَّ زَنى‏ رَجُلٌ آخَرُ ، فَأَرادَ المَلِكُ رَجمَهُ ، فَقالَ لَهُ قَومُهُ : لا ، حَتّى تَرجُمَ فُلاناً ، يَعنونَ ابنَ عَمِّهِ . فَقُلنا : تَعالَوا نَجتَمِع فَلنَضَع شَيئاً دونَ الرَّجمِ ، يَكونُ عَلَى الشَّريفِ وَالوَضيعِ ، فَوَضَعنَا الجَلدَ وَالتَّحميمَ ، وهَُو أن يُجلَدَ۳ أربَعينَ جَلدَةً ، ثُمَّ يُسَوَّدَ وُجوهُهُما ، ثُمَّ يُحمَلانِ عَلى‏ حِمارَينِ ، ويُجعَلُ وُجوهُهُما مِن قِبَلِ دُبُرِ الحِمارِ ، ويُطافُ بِهِما . فَجَعَلوا هذا مَكانَ الرَّجمِ .
فَقالَتِ اليَهودُ لِابنِ صورِيا : ما أسرَعَ ما أخبَرتَهُ بِهِ ! وما كُنتَ لِما أتَينا۴ عَلَيكَ بِأَهلٍ ، ولكِنَّكَ كُنتَ غائِباً فَكَرِهنا أن نَغتابَكَ! فَقالَ : إنَّهُ أنشَدَني بِالتَّوراةِ ولَولا ذلِكَ لَما أخبَرتُهُ بِهِ . فَأَمَرَ بِهِمَا النَّبِيُّ فَرُجِما عِندَ بابِ مَسجِدِهِ .
وقالَ : أنَا أوَّلُ مَن أحيا أمرَكَ إذ أماتوهُ ، فَأَنزَلَ اللَّهُ فيهِ : (يَأَهْلَ الْكِتَبِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَبِ وَيَعْفُواْ عَن كَثِيرٍ) فَقامَ ابنُ صورِيا ، فَوَضَعَ يَدَيهِ عَلى‏ رُكبَتَي رَسولِ اللَّهِ ، ثُمَّ قالَ : هذا مَقامُ العائِذِ بِاللَّهِ وبِكَ أن تَذكُرَ لَنَا الكَثيرَ الَّذي اُمِرتَ أن تَعفُوَ عَنهُ ، فَأَعرَضَ النَّبِيُّ عَن ذلِكَ .۵

1.الحدُّ الرّجم ، ذُكر في التّورات الحالى ، في الثانية والعشرون عن اصحاح من سفر تثنيه .

2.من الواضح أنّ هذا الحكم لا يوجد في نصٍّ قرآنيّ ، وكذلك لم يصرّح النبيّ صلى اللَّه عليه و آله بأنّه من القرآن الكريم ، بل إنّه صلى اللَّه عليه و آله كان في صدد تبيين الحكم فقط ؛ حكماً كان قد أنزله جبرئيل عليه السلام عليه صلى اللَّه عليه و آله ، ومن المتّفق عليه عند الجميع أنّه ليس كلّ ما كان ينزله جبرئيل على النبيّ الأكرم صلى اللَّه عليه و آله هو من القرآن لزوماً ، وإن كان هو من الأحكام والتعاليم والإلهيّة .

3.في بحار الأنوار : «يجلدا» بدل «يجلد» وهو الأنسب .

4.في بحار الأنوار : «أثنينا» بدل «أتينا» .

5.مجمع البيان : ج ۳ ص ۲۹۹ ، التبيان في تفسير القرآن : ج ۳ ص ۵۲۰ نحوه وليس فيه من «ولكن أخبرني» إلى «فأنزل اللَّه فيه» ، بحار الأنوار: ج ۲۲ ص ۲۵ وراجع: عوالي اللآلي : ج ۲ ص ۱۵۴ ح ۴۲۹ .

  • نام منبع :
    شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، اصغر هادوي کاشاني، محمّد احسانى‏فر لنگرودى، علي‌رضا نظري خرّم، محمّدرضا حسين‌زاده، علي شاه‌ علي‌زاده، حميد رضا شيخي (مترجم)
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    02/01/1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 11478
صفحه از 506
پرینت  ارسال به